کابینه دوم آخوند شیاد روحانی با همه افتضاحات و حاشیههایش تشکیل شد و کارش را شروع کرد.
به نظرمیرسد به دلیل ترس ازانفجاراعتراضات در داخل و فشارهای فزاینده منطقهای و بینالمللی جناحین رژیم بسیار کوشیدند تا بظاهرباکمترین تنش و هیاهو، قال قضیه را بکنند. هرچند قانونمند شقه و شکاف در اعماق جریان دارد و دیری نخواهد پایید که رخ نشان خواهد داد. جناح اصلاحطلبان قلابی احساس میکنند کلاه گشادی سرشان رفته و انگشتبهدهان، گیج و حیران حرفهایی میزنند. فریادشان به آسمان که روحانی به کف قول و قرارهایی که داده بود عمل نکرده است و مجلس تبدیل شده است به مکان بندوبست باندهای گوناگون.
مغزمتفکرو فعلاً علیل اصلاحات قلابی حجاریان، در رابطه با دولت دوم روحانی میگوید در طول سالیان هرچه را که داشتهایم از بین برده و نتوانستهایم برای اداره مملکت کادر بسیازیم. به عبارتی دیگرکف گیرته دیگ خورده است و نظام ازنظر اداره کشور ابتر و بی آینده است. زیباکلام در پاسخ پاسدار شریعمتداری مینویسد: “برای دوستداران انقلاب اسلامی چقدر دردناک است که امروز شاهد باشند که آنهمه آرزو و آرمان که به انقلاب اسلامی داشتند بعد از گذشت ۴۰ سال به ناکجاآبادی سقوط کرده که الگو و آرمانش کره شمالی بشود!”.
شعلههای خشم و اعتراض مردم در اقصا نقاط کشور زبانه میکشد. غارتشدگان اقتصادی وبانکی فریاد میکنند دولت به این بیغیرتی هرگز ندیده ملتی. بازنشستگان لشکری و کشوری خواهان عدالت و احقاق حقوق خویشند. درکوچه و پس کوچههای شهرها، جوانان خشمگین هرازگاهی آخوندی را شکارمیکنند و دلی ازعزادرمی آورند. نارضایتی اقشار مختلف علیه جلادان عمامه بسر به حدی بالاگرفته است که درلابلای سایتها و رسانههای خود رژیم نیزمیتوان آشکارا مشاهده کرد.
آخوند محمدتقی اکبرنژاد یکی از نمایندگان مجلس ارتجاع جسته و گریخته به یکی از این برخوردها که خودش شخصاً درگیر بوده اشاراتی دارد:
“دوم شهریور نودوشش در مجلس شورای اسلامی جلسهای داشتم. حدود ساعت دوازده بود که رسیدم به درب یک مجلس. مردم جمع شده بودند. البته اغلب پیرمردان و پیرزنان بودند. در میان آن همه جمعیت فقط یک آخوند بود و آن هم من بودم. با ملاطفت از پیرمردی پرسیدم: برای چه اینجا جمع شدهاید؟ اما نمیدانستم که با این کار انبار باروت را کبریت زدهام!
پیرمرد شروع کرد به سخن گفتن و اینکه ما بازنشستگان لشکری و آموزش و پرورش هستیم. در این حین بود که خانم ۵۵-۶۰ سالهای، با تندی جلو آمد و گفت آقا به هر کسی که دستتان میرسد بگویید ما واقعاً بریدهایم… به خامنهای و روحانی بگویید ما از شما آخوندها متنفریم!
پیرمرد قدبلندی که تهریش داشت، گفت: من یک روزی به شما افتخار میکردم؛ اما حالا نه تنها افتخار نمیکنم، بلکه از شما بدم میآید. بلکه متنفرم. آقا من از شما متنفرم. شما این بدبختیها را سر ما هوار کردید”.
گماشته ولیفقیه در خراسان، علم الهدا در نمایش جمعه این هفته مشهد ازنفرت مردم ازژیم و بخصوص اربابش در تهران شکوه و شکایت زیادی داشت و ماحصل کلام اینکه: “متأسفانه امروز حتی جریانهای سیاسی متدین به این رسیدند که روحانیت را براندازند؛ درحالیکه همه باید بدانند اگر نظام از روحانیت مجرد شد، همه چیز نیست و نابود میشود”. البته منظورش آخوندهای جنایتکار حاکم و قاتلان حرث و نسل مردم ایران است.
در مقابل وآنروی سکه رژیم مفلوک و به انتهای خط رسیده، مقاومتی قرار دارد که در آستانه ورود به پنجاه و دومین سالگردش، در اوج انسجام و اعتلاست. سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران با اعضایی فداکارورهبریی بهغایت هوشیار و مصمم. با متحدینی در شورای ملی مقاومت، این پایدارترین ائتلاف بهیادماندنی در تاریخ معاصر ایران. رهبری ذیصلاح و آیندهنگری که توانسته است خودش را در اعضای سازمانش تکثیر و بازتولید نماید. بیچاره شبپرستان بیبته و ابتر با نسل بیشماران و با نسل فدا وایمان چه میتوانند بکند؟!
رژیم بی آینده و ولایت قتلعام، غرقه در بحرانهای لاعلاج خودساخته در حال غرق شدن است. مقاومت عادلانه و سترگ مردم ایران با رئیس جمهوربرگزیده مقاومتش خانم مریم رجوی با فدای بیکران گوهرهای بیبدیلش در جریان فتح جبهههای گوناگون علیه حاکمیت پلید آخوندهاست.
جنبش دادخواهی شهیدان در عرصههای داخلی و بینالمللی در حال پیشرفت است.
این جنبش پرشتاب که سوختش از خون مطهر شهیدان راه رهایی مردم ایران است قطعاً میتواند در سرنگونی تام و تمام آخوندها کارساز و کمککار باشد. پیش بهسوی برافراشتن پرچم دادخواهی درسراسرایران وجای جای جهان که قلبی برای آزادی و شرافت میتپد.