خانه / مقالات / عاشقی نادیده معشوق – حامد جباری

عاشقی نادیده معشوق – حامد جباری

hamed_jabariاین روزها شاهد بیست و یکمین برنامه همیاری سیمای آزادی بودیم که روزهای ۲۴ تا ۲۶ دی برگزار شد و با موج گسترده‌ای از حمایت‌ها و همیاری هم‌وطنان و اشرف نشانان از داخل و خارج میهن مواجه بود. داشتم فکر می‌کردم که چرا مقاومت ما و سازمان ما از روز اول که حنیف کبیر با سرلوحه فدا و صداقت آن را بنیان گذاشت، علیرغم ضربات پشت ضربات و در میان سنگین‌ترین و مهیب‌ترین طوفان‌ها و ابتلائات و در میان خنجر نامردی و نامردمی‌ها و علیرغم اینکه دشمن از طریق مزدوران پیشانی سیاه و سفیدنما، از هیچ لجن پراکنی علیه سازمان دریغ نکرده و نمی‌کند، ولی این مقاومت نه‌تنها قدمی به عقب نگذاشت، بلکه به‌پیش تاخت، راه باز کرد و به اوج رسید؟ در همین حال و هوا بودم که یادم افتاد در آستانه ۳۰ دی هم هستیم که برای همه مجاهدین و خانواده بزرگ مقاومت ایران، روز خاصی است. بی‌اختیار و در یک‌لحظه جواب همه سوا لاتم با همین یادآوری، داده شد. بله جواب را فقط در نام «مسعود» می‌توان پیدا کرد. از لحظه‌ای که در ۳۰ دی و به همت توده خلق و بعد از نزدیک به ۷ سال شکنجه و زندان، آزاد شد و از قفس پرید، لحظه‌ای آرام ننشست، ادامه داد تا امروز سازمان و خلق ما را به این نقطه رساند. بله روز آزادی برادر مسعود و آخرین دسته زندانیان سیاسی مجاهد و مبارز از زندان‌های ساواک در سال ۱۳۵۷ که در آغوش خلق جای گرفت. ایام کنونی ما هم خیلی بی‌شباهت با همان سال‌ها و همان ایام نیست. این روزها هم این رژیم مانند ۳۰ دی ۵۷ که رژیم شاه به ته خط رسیده بود، به ته‌مانده خود رسیده و برای همین هم هست که از روی اجبار به ته‌مانده‌های خود برای لجن پراکنی علیه برادر مسعود و رهبری سازمان متوسل شده است. همین بهانه‌ای شد تا دست‌به‌قلم ببرم.

واقعیت این است که شیطان سازی و جنگ روانی علیه مجاهدین و به‌طور خاص رهبری مجاهدین هرگز چیز جدید و نوظهوری نبوده و این موضوع تا روز «س» ادامه خواهد داشت، ولی نکته مهم و چشم‌گیر، نیاز نظام پوسیده و درمانده‌ای است که در این ایام بیش از هر زمان دیگری، پادوهای ریزودرشت خود را برای کوبیدن رهبری مجاهدین بکار گرفته است، بلکه ولو قطره‌ای اثرگذاری کنند، البته بی‌شک نتیجه معکوس خواهد بود.

هر بار با شنیدن این تشبثات، بی‌اختیار یاد روزی میافتم که برای اولین بار به ملاقات با پدرم بعد از ۷ ماه سلول انفرادی، رفتم. دژخیم اطلاعات قهقهه‌ زن برای خراب کردن روحیه ما، خبر از تمام شدن مجاهدین و سکت منافقین و مسعود رجوی، می‌داد و می‌گفت که این ۷۰ – ۸۰ نفر باقیمانده گروهک هم شب‌ها هم از ترسشان با پوتین می‌خوابند!

بگذریم که همان تراوش لجن‌ها، انگیزشی برای پیوستن و قرص‌تر کردن انتخابم در این مسیر شد. در این ۱۴ سال حضورم در سازمان و زیر چتر این رهبری، بسیار بیشتر از آن لجن نامه‌ها و اراجیف، بدون لحظه‌ای توقف از طرف دم و دنبالچه‌های این رژیم، شنیده‌ام. ولی نه‌تنها از نزدیک هیچ فرقه و سکت ۷۰ – ۸۰ نفره ندیدم بلکه تا بخواهید سیل عظیم اشرفی و اشرف نشانانی دیدم که در یک گردهمایی صد هزار نفر و در یک همیاری داروندارشان را به‌پای این رهبری می‌ریزند. رهبری که به ما یاد داد «باید از همه‌چیز گذشت» تا «همه‌چیز» (سرنگونی آخوندها) را برای خلقمان محقق کنیم. در یک‌کلام از آن ۳۰ دی (۱۳۵۷) تا این ۳۰ دی (۱۳۹۵) برادر مسعود این سازمان را از چه ابتلائات و کوران‌هایی عبور داد و به چه نقطه‌ای رساند و چه تهمت‌ها را به جان خرید. بی‌اختیار یاد حرف بنیان‌گذار شهید سعید محسن افتادم که قبل از شهادتش به برادر مسعود پیغام داده بود «ما شهید می‌شویم و تو می‌مانی. همه تعاریف و افتخار نصیب ما می‌شود ولی دشنام‌ها هرروز و هر ساعت نصیب تو می‌شود»

این مسیری است که سازمان ما با آگاهی تمام در هدایت و رهبری برادر مسعود و خواهر مریم با پرداخت بالاترین بها طی کرده و به این نقطه رسیده است و بی‌شک تا سرنگونی تام و تمام نظام فاسد و تبهکار آخوندها بازهم ادامه خواهیم داد.

لحظه‌شمارم به امید دیدارش، خدایا به‌سلامت دارش.

30 دی مبارک

حامد جباری