ایران عزیز تسلیت!
میدانم هر چه بنویسم؛
مثل یک کاه است روی دریای غمت.
اما مینویسم تا غم بزرگت مثل یک کاه شود!
شنیدم دهها فرزند « آتش نشانت »
ناخوانده رفته اند به مهمانی ابدی؛
مهماندارش خاک است!
میدانم فقدانشان را هیچ واژه ای پر نمیکند.
اما شاید واژه ها دلت را تسلی دهند
تا کمی آروم شوی.
مرگ،
سفری است که همه
به ناچار باید روزی بار سفر ببندیم
و برویم به مهمانخانه خاک.
میگویی ـ نه چنین ناجوانمردانه!
راست میگویی!
اما وقتی سوار قطار زندگی هستیم؛
ایستگاه مرگ؛
زمان مشخصی ندارد.
وقتش که برسد؛
هر کجا ایستاد باید از آن پیاده شوی.
و باقی تا ایستگاه بعدی
به سفر زندگی ادامه میدهند؛
که معلوم نیست
تا چه زمانی است.
ای ایران،
آه چه بد شانسی تو!
چهل سال بی کفایت ترین قشر جامعه
هدایت قطار زندگی را
به لوکوموتیو مرگ تبدیلش کرده اند!
علیرضا تبریزی