اگر من افشا کنم و بازداشت شوم، تو من را در می آوری؟!
آقای روحانی افاضات کرده اند و فرموده اند: چرا بزرگان کشور، نویسندگان، رسانه ها و صداوسیما واقعیات کشور را به مردم نمی گویند!
لازم به ذکر است قبل از اینکه نوشتن این متن را شروع کنم، یک دوجین بد و بیراه به آقای روحانی گفتم تا خالی شوم که عصبیت جای ادبیت را در متن نگیرد اما هر چقدر که فحش دادم خالی نشدم و متوجه شدم کار از ادبیت و عصبیت و خریت و به قول یالثارات دیوثیت گذشته و همانطور که می بینید متن همچنان عصبی است!
ضمن عرض سلام و احترام و تهیت (تلاش برای ادبیت متن) باید به آقای دکتر روحانی بگویم: شما مگر نمی گویید چرا بزرگان واقعیات را به مردم نمی گویند؟ خب مگر شما از بزرگان کشور نیستید؟ مگر شما دومین بزرگ کشور نیستید؟ چرا شما واقعیات کشور را به مردم نمی گویید؟!
جناب معتدل… یاشار سلطانی همین کاری را کرد که شما گفتی. اسناد زمین خواری های شهرداری را افشا کرد. سوال؛ الان کجاست؟ پاسخ؛ محله ی اوین، جنب اتوبان یادگار امام!
مرد حسابی! تو خودت رییس جمهوری مملکتی، زورت به همه می رسد، می توانی عالم و آدم را دستگیر کنی ولی از ترس جایگاه و آینده ات، ایضاً حفظ وحدت امت و آرمان ها تا حالا این واقعیات را به مردم نگفته ای، آن وقت توقع داری ما روزنامه نگارهای بدبختی که هشت مان گروی یک مان است و به یک باد معده بندیم واقعیات را افشا کنیم ؟!
اگر من افشا کنم و بازداشت شوم، تو من را در می آوری؟!
بله شما در می آوری ولی من را نه! اگر جوابت این است که آری تو را در می آورم، پس اول یاشار سلطانی را در بیاور بعد ما مخلصت هم هستیم شروع می کنیم به افشا کردن!
از اینها که بگذریم، ما چه چیزی را افشا کنیم؟ ما چیزی نمی دانیم که افشا کنیم. چیزهای مهم را شما می دانی نه ما. نکند می خواهی اطلاعاتت را به ما بدهی ما آنها را افشا کنیم؟!
شما روحانیون عزیز خیلی زرنگ هستید ولی من هم به اندازه ی خودم زرنگ هستم چون پشت در پشتم آخوند خوابیده!
اگر راست می گویی چراغ اول را خودت روشن و یک چیزی را افشا کن… رای را ما بدهیم، افشاها را ما بکنیم، حبسش را ما بکشیم، نیویورکش را شما و جواد ظریف بروید؟
آقای تدبیر و امید! ما که نصف عمرمان در بدبختی و بیهودگی و ناامیدی گذشت، لااقل بگذار الباقی عمر را در خانه خودمان بدبخت باشیم نه در تپه های جنب اتوبان یادگار امام!
احتمالاً الان می گویی برای آزادی و ریشه کن کردن فساد باید هزینه داد. حرف کاملاً درستی است. گیرم ما عمر و جوانی و آرزوها و آینده خود را هزینه کردیم.
شما چه هزینه ای می کنید؟!
جناب روحانی… اگر خیلی اصرار داری که رسانه ها واقعیت ها را به مردم بگویند، یک روزنامه برای پسرت تاسیس کن و در آن روزنامه همه چیز را به مردم بگو!
بیخود ما را جلو نینداز…
امیدوارم از اینکه واقعیت را به مردم گفتم از دستم ناراحت نشده باشی!
برچسبهامحمد رضا ستوده ــ طنز نویس