تقدیم به شیرزن میدان تیرباران مریم سندی
کرکسان در آسمان پرواز میکردند
آیه های مرگ میخوادندند
برف همچون جامه ای که مردگان پوشند
کوه را پوشانده پیدا بود
کوه هم عریان از برگ درختان بود
ناله های دلخراش مرگ از هر سو هویدا بود
سردی سرمای کوهستان ، انجماد خون
در رگهای انسان را نمایان بود
تنگه های کوه چون دهلیز مرگ
آوای وحشت را منادا بود
کرکسان در آسمان و گرگهای هار
در پشت درختان
آیه های مرگ را با وحشتی در کوه میخواندند
تا کسی جرات نیابد ، پا نهد در کوه و کوهستان
ره نوردد از طریف کوه تا رسد در شهر یاران ، پیش یاران ، پیش یاران
زوزه های دلخراش و مرگ زای گرگها ، هر روز و شب در کوه هویدا بود .
پنجه خونین شان جایش به روی برف کوهستان نمایان بود
اشکهای کوه اندر قالب قندیل ، در سوگ عزیزان ،
بر سر هر آبشاری روشن و پیدا نمایان بود
آهوی وحشی (2)
کرکسان در آسمان و گرگهای هار در پشت درختان
آیه های مرگ را با وحشتی در کوه میخواندند
تا کسی جرات نیابد پا نهد در کوه و کوهستان
ره نوردد از طریق کوه تا رسد در شهر یاران ، پیش رایان ، پیش یاران
لیک آهوئی گرفت از سرزمین سند راه کوه را درپیش
چهره اش آرام ،لیکن همچو مهتابی درخشان بود
قلب او از اضطراب خالی ، لیکن همچو خورشیدی فروزان بود
قامت بالای او آئینه سرو خرامان بود
پاهایش برزمین محکم ، مثالی از دماوند بود
کوه از این هیبت آهوی ما درجای میلرزید
آسمان در حسرت فقدان عشقی ، همچو این آهوی میگریید
آهوی ما در میان برف کوهستان راه میپویید ، راه میجویید
گاهی میافتاد روی برف تا کرکس نبیند اوست
گاهی راه میرفت تا یاران بدانند اوست
گاه خود را درمیان دخمه ای میکرد
گاه خود را همچو برقی از میان تنگه های کوه در میکرد
لیک گرگهای هار در پشت درختان
در کمین آهوی وحشی ما بودند
آهوی وحشی (3)
دامهای بیشماری را سر راهش تننان بودند
چاههای بیشماری را ، سرراهش کمین بودند
هر طرف چون چشم میافتاد ، چاه و دامی بود
کرکسان در آسمان پرواز میکردند ، گرگها پشت درختان زوزه میکردند
هر طرف را کرده بودند تنگه ای از مرگ
آهوی وحشی ما را بند
رستاخیزی بود ،
گرگها از هرطرف ،
از راست یا ازچپ ،
من نمیدانم کدامین سو ،
هر آن سویی که در پندارتان آید ، وحشت بود
وای
رستاخیزی بودی
کرکسان در آسمان همگام با گرگان
آهوی ما را گرفتند سخت کردند بند – سخت کردند بند
آری – آری –
آهوی وحشی ما را سخت کردند بند
دست پایش بسته بودند
آهوی ما چون اسیری در میان دستهای گرگ و کرکس سخت بودند دربند
آهوی وحشی ( 4)
لحظه جانکاه بود آن لحظه بر عالم
آسمان چون مادری در سوگ فرزندش چنان گریید
که از چشمش چکید بر این زمین برفی چنان سنگین
کوه اندر جای خود لرزید هویدا شد همی یک بهمن سنگین
درختان سخت نالان ناله میکردند
همچون دختری کوچک که در مرگ بزرگ خانه اش مادر
دو دست در صورت اندازد
درختان شاخه ها را سخت بر هم میزدند
نالان و نالان ، ناله میکردند و میگفتند
آهو سخت دربند است – آهو سخت دربند است
تقدیم به مجاهد شهید مریم سندی که در زمستان 62 دستگیر و در بهار 63 در شهرستان رشت تیرباران شد