ژنو – کمیته عدالت برای شهیدان قتل‌عام 67- قیام و دادخواهی و فراخوان به حسابرسی از سران حکومت آخوندی(قسمت دوم)

کمیته عدالت برای شهیدان قتل‌عام 67
اجلاس استماع جامعه مدنی

1-کیفرخواست
2-نظریه‌های متخصصان بین‌المللی
3-گواهی زندانیان و شهود
4-نتیجه‌گیری 

ژنو-کلوپ ملی مطبوعات
اول فوریه 2018 (12بهمن 1396 )

طاهر بومدرا
صبح بخیر، خانم‌ها و آقایان. ما قصد داریم استماع خودمان را دربارهٴ قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال 1988(سال ۶۷) در ایران و آزار مداوم مخالفان ایرانی آغاز کنیم. اطلاع دارید که در مورد قتل‌عامی صحبت می‌کنیم که سی سال پیش اتفاق افتاد و سازمان ملل بارها از حکومت ایران خواسته است تا تحقیقات مستقل انجام بدهد. اما هرگز به فراخوانهای ملل‌متحد توجهی نشده است. عاملان مورد ظن قتل‌عام سال 1988(سال ۶۷) بیش از سی هزار قربانی، موضوع افشاگریهای اخیر توسط بازیگرانی بوده که شاهد و بخشی از نظام بودند و به نقش خود در قتل‌عام مخالفان ایرانی اعتراف کرده‌اند. تا کنون تحقیقات رسمی صورت نگرفته است و امروز استماع ما در این زمینه است که حکومت ایران به‌طور قطعی از همکاری با سازمان ملل و انجام تحقیقات خودداری کرده است. و رویدادهای اخیر، تظاهراتی که طی هفته‌های ماه ژانویه صورت گرفت، شاهدی از جنایتی است که صورت گرفت.
جامعه مدنی هیچ آلترناتیوی جز این‌که تحقیقات خود را انجام دهد پیدا نکرده است و در جمع امروز هیأت کارشناسان، ما شواهد خاصی را بررسی می‌کنیم که نشان می‌دهد چه اتفاقی در تابستان سال 1988رخ داد و این‌که شکایت خانواده‌های قربانیان که در سی سال گذشته از حکومت جمهوری اسلامی خواسته‌اند تحقیق کند، از حکومت خواسته‌اند تا به آنها اطلاعاتی در مورد عزیزانشان بدهد و محل گورهای آنها را نشان بدهد،  اما تا کنون هیچ اتفاقی نیفتاده است. بنابراین در پنل امروز ما به شواهدی که در دسترس است نگاه می‌کنیم و این شواهد به دادستان ویژه سازمان ملل متحد، به‌ویژه گزارشگر ویژه در مورد وضعیت حقوق‌بشر در جمهوری اسلامی و دیگر گزارشگران ویژه به‌خصوص گزارشگر مربوط به شکنجه توصیه‌هایی خواهند کرد تا اقدامات ما به‌صورت درخواست تجدید نظر در این روندهای ویژه از طریق کمیسیون عالی حقوق‌بشر داده شود تا یک کمیسیون تحقیق برای انجام تحقیقات مستقل در مورد قتل‌عام و دیگری جنایاتی که توسط این رژیم انجام شده تعیین کند. پنل ما از وکلای کارشناس مستقل تشکیل شده است.
در  پایان روز ما قادر خواهیم بود که توصیه‌هایی داشته باشیم برای درخواست جهت تشکیل یک کمیسیون مستقل تحقیق از سازمان ملل. از توجه شما متشکرم.

کریستی بریملو – رئیس کمیته حقوق‌بشر کانون وکلای انگلستان و ولز
اجازه می‌خواهم از جانب خودم هم به همه شما خوشآمد بگویم.
من نقش دادستان را ایفا خواهم کرد این یک پرونده در رابطه با جنایت علیه بشریت است، هیچ شکی وجود ندارد که این یک جنایت علیه بشریت است.
مادهٴ ۷قانون رم خاطرنشان می‌کند که جنایت علیه بشریت یک حمله سیستماتیک علیه یک جمعیت مدنی است. پس سیستماتیک و گسترده، حال به عناصر زیر مجموعه آن می‌پردازیم. اینجا شاهد عناصری مانند قتل، شکنجه، زندانی و یا محرومیت شدید از آزادی‌های فیزیکی، نقض قوانین بنیادین قانون بین‌الملل، آزار و اذیت علیه یک گروه مشخص بر اساس عقاید سیاسی و یا مذهبی،‌ ناپدید شدن اجباری افراد‌ و اقدامات غیرانسانی دیگر هستیم که زجرآورند و یا آسیب وارد می‌کنند. می‌توانیم به این جنایات، تعرض را نیز اضافه کنیم. به‌طور بنیادین جنایات علیه بشریت، ضدبشری هستند و از لحاظ بنیادی یکی از جدی‌ترین جنایات محسوب می‌شوند و وقایع سال 1988در ایران یکی از جدی‌ترین جنایات است و ما شواهد داریم، ما شواهدی داریم که می‌توانیم بررسی کنیم و من چند شاهد را به‌زودی فراخواهم خواند و آنها گزارش مختصری خواهند داد
برای جنایت علیه بشریت باید اطلاعاتی در رابطه با عاملان آن وجود داشته باشد، که فرد مورد نظر در یک حمله گسترده نقش دارد.
به وضوح روشن است که این اطلاعات وجود دارد و با اشراف کامل صورت گرفته است. چون بسیاری از اطلاعاتی که در دست داریم و درخواست شده است که سازمان ملل بر اساس آن اقدام کند، در سال‌های اخیر بیشتر عیان شده است. از همین رو نیز شرایط برای وارد شدن به مرحله بعدی مساعد است. در مرداد ۱۳۶۷ولی‌فقیه (رژیم) ایران، خمینی،‌ یک فتوا صادر کرد. یک فتوا صادر کرد که دستور اعدام زندانیان سیاسی را می‌داد، اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران
. این فتوا،‌ متن خود فتوا یکی از شواهد و مدرک مهمی است، چون چیزی که گفته است، هیچ تردیدی در آن وجود ندارد. این یکی از آن موضوعاتی است که نیاز به بحث و جدل ندارد
«دستور داده می‌شود کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود (که اگر بخواهیم ترجمه کنیم می‌شود منافق، اینجا به منظور مجاهدین) پافشاری کرده و می‏کنند محارب و محکوم به اعدامند. آقایانی که تشخیص موضوع به‌عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند».
شواهد دال بر جنایت علیه بشریت در کجا خوابیده است؟ اولاً می‌توانیم با همین یک فرمان مشاهده کنیم که این فرمان دارای یک سمت و سو مشخص است، که همه، فرای هر دفاع متصوری که امکان دارد داشته باشند، همه آنهایی که وابسته به گروه خاصی هستند، باید به اعدام محکوم شوند. دادگاه چه‌طور؟ فرمان تصریح کرده است که نگران جزییات نباشید، بنابراین نگران شواهد نباشید، اعدام باید اجرا شود. پس هیچ روند قضایی وجود نداشته است. خود جنایت چه‌طور؟ این جنایتی است که در چارچوب هیچ قانونی نمی‌توان به آن مشروعیت داد، چون جرم در آن، اعتقادات افراد است. فرمان ذکر می‌کند، آنهایی که اعتقاداتی دارند و یا وفادار هستند به یک گروه مشخص یعنی مجاهدین، باید اعدام شوند و در واقع فتوا این‌را به‌روشنی تمام بیان می‌کند، چون می‌گوید که «از آنجا که منافقین خائن (مجاهدین) به هیچ‌وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می‏گویند از روی حیله و نفاق آنهاست، باید به مرگ محکوم شوند».
بنابراین شواهد قوی وجود دارد. اعتقادات، صحبت از روی اغفال و نفاق- حتی اگر صدق کند، نمی‌تواند جرم محسوب شود و به صدور حکم اعدام منجر شود. بنابراین حتی اگر به‌طور سطحی هم به این فتوا نگاه کنیم دست را در شواهد پر می‌کند دال بر صورت گرفتن یک جنایت علیه بشریت. چه اسنادی وجود دارد؟ نامه‌ّهایی هست که نسخهٴ آن وجود دارد.
اعلام موضع از کسانی که متهم به دست‌داشتن در قتل‌عام هستند نیز وجود دارد که می‌گویند، اگر دوباره در آن شرایط قرار می‌گرفتند، همان کار را می‌کردند. لذا نه تنها نامه‌ّها و اطلاعیه‌ها تکذیب نمی‌شوند بلکه آنهایی که هنوز در سطوح بالای قدرت در ایران حضور دارند از آنها دفاع می‌کنند. بنابراین نیازی به تحقیق حول جعلی‌بودن آنها وجود ندارد. هم نامه داریم، هم یک فایل صوتی وجود دارد که در اوت ۲۰۱۶علنی شد و در واقع مکالمه ضبط‌شده از بحثهای آن زمان در رابطه با روند اعدام‌های سال ۶۷بود. پس اول می‌پردازیم به اسناد مربوط به نامه‌ها. حتی قاضی‌القضات (رژیم) در آن زمان این فتوا را زیر سؤال برد و پاسخ از سوی ولی‌فقیه به این سؤالات به این شرح است: «هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق (حمایت از مجاهدین) باشد حکمش اعدام است». تأمل روی این نکته به‌وضوح نشان می‌دهد که حمایت از یک دیدگاه، حمایت از یک دیدگاه سیاسی، حمایت از یک ایدئولوژی، حکمش اعدام است. او در نامه ادامه می‌دهد:
«سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید…». لذا دوباره تأکید می‌کنم، محاکمه، روند قضایی، ‌بررسی شواهد،‌ داشتن وکیل، حق استیناف،‌ هیچ‌چیزی وجود نداشته است. شواهد بیشتری که در نامه مشاهده می‌شود:
«در مورد رسیدگی به وضعیت پرونده‏ها در هر صورت که حکم سریعتر انجام شود، همان مورد نظر است».
این اعدامها بسیار سریع انجام شد. به آن بعداً اشاره خواهم کرد، طبیعت این اعدامها، غیرانسانی بودن اعدام‌هاست. ولی با این وجود اعدامها آنطور که ولی‌فقیه می‌خواست، سریع نبود. یک فرمان مستقیم وجود داشت که هر کاری می‌توانید برای تسریع این روند انجام بدهید. پس جایی برای استیناف‌خواهی وجود ندارد.
حال به سایر نامه‌ها اشاره می‌کنیم. چون بسیاری از شما هم با نامه‌های منتظری آشنایی دارید، که درج شده‌اند.
نامه‌ّهای او روشنگرانه هستند و بیشتر ابعاد این جنایت علیه بشریت را افشا می‌کنند که در سال ۶۷در دست اجرا بود. پس آگاهی از دست‌داشتن در اعدام گسترده و سیستماتیک مردم وجود داشته است.
این نوار شب ۹اوت ۲۰۱۶در اینترنت درج شد و هیچ‌شکی در واقعی‌بودن آن نیست و صحبت‌ها، بحثی است با آنهایی که در این اعدامها دست داشتند و اعضای هیأت مرگ بودند؛ و این بحث روز ۱۵اوت ۱۹۸۸صورت گرفته است.
اعدامها به چه شکل به اجرا گذاشته شدند؟ هیأتها کمیسیون عفو نام‌گذاری شده بودند، ولی سریعاً هیأت مرگ نام گرفتند و همین نام گواه واقعیت تکان‌دهنده‌یی است. محاکمه‌ها، دال بر روایات، حدود ۲الی ۳دقیقه طول می‌کشید و بسیاری گزارشها و شواهد در رابطه با سؤالات مطرح شده در این محاکمه‌ها وجود دارد. اساساً آنها شامل تلاش برای انکار وفاداری به «منافقین»، مجاهدین بودند. هیأت‌های مرگ در ۲موج برگزار شدند. موج اول مربوط به گروه‌های اپوزیسیون بود، مجاهدین و موج دوم هیأت‌های مرگ برای برخورد با غیرمذهبی‌ها و کسانی که به خدا اعتقاد نداشتند بود. سؤال‌ها شامل این موارد بود:
آیا حاضرید طناب دار را دور گردن یک عضو فعال «منافقین» بیندازید؟ آیا حاضرید میادین مین را برای ارتش جمهوری اسلامی مین‌روبی کنید؟ هر گونه تردید،‌ پاسخ اشتباه یا پاسخی که قانع‌کننده نباشد
پاسخ اعدام بود. اگر فرد از اسم مجاهدین استفاده می‌کرد، به‌جای منافقین، اعدام می‌شد.
در یکی از نامه‌های منتظری به ولی‌فقیه، او خمینی را به چالش کشید، و گفت: «افرادی که توسط دادگاهها با موازینی در سابق محکوم به کمتر از اعدام شده‌اند، اعدام‌کردن آنها بدون مقدمه و بدون فعالیت تازه‌یی، بی‌اعتنایی به همه موازین قضایی و احکام قضات است. بسا بی‌گناهانی یا کم گناهانی هم اعدام می‌شوند». بنابراین هیچ شکی وجود ندارد که در رابطه با آنچه در حال وقوع بود آگاهی وجود داشته است. این یک عمل خودجوش انتقام‌گیری نبوده، بلکه یک حمله مرگبار به خوبی طراحی شده بوده است؛ طراحی‌شده، گسترده، سیستماتیک و ادامه‌دار.
بسیاری از شما گزارشاتی را دریافت کرده‌اید، ۲گزارش (کتاب) در رابطه با قتل‌عام ۶۷در ایران که فقط گزارش نیستند، بلکه مجموعه‌یی از شواهد هم هستند. در گزارش دوم، اواخر کتاب، صفحه ۱۳۶گورهای جمعی هستند و گورهای جمعی بیشتری در سال‌های اخیر کشف شده‌اند.
گورهای تهران را می‌بینیم و بعد گورهای بعدی و بعدی و‌ بعدی و ۲تای دیگر را هم می‌بینیم و مورد بعدی.
گورهای جمعی دیگری نیز جمع‌آوری شده‌اند،‌ مختصات آنها ثبت شده است و در مقاطع مختلف کشف شده‌اند. کسانی که به این گورهای جمعی می‌روند و سعی کرده‌اند آنها را ثبت کنند نیز در خطرند و برخی مفقود شده‌اند. این یک جنایت ادامه‌دار است. عفو بین‌الملل همین اخیراً به تخریب شواهد قانونی، تخریب یکی از گورهای جمعی با استفاده از بولدوزر اعتراض کرد و (رژیم) ایران را به توقف آن فراخواند. یک دلیل دیگر برای اقدام فوری در این‌باره این است که در حال ازبین‌بردن شواهد، انهدام آنها، سیمان‌ریزی، آلوده‌کردن و نابودی آنها هستند و مسلم است که این عملاً به‌عمد صورت می‌گیرد. ولی چرا حالا دارند تلاش می‌کنند این شواهد را از بین ببرند در حالی که این اتفاق در سال ۶۷به‌وقوع پیوسته است؟ عاملانی که متهم به اجرای این جنایت علیه بشریت هستند، در گزارش نیز مطرح شده‌اند، ۶۰اسم در مجموع به‌طور علنی اعلام شده‌اند و بسیاری از آن اسامی مقامات ارشد هستند، نه تنها در قوه مجریه و سیاسی، بلکه در قوه قضاییه و هم‌چنان در سمت‌های بالا حضور دارند. بنابراین این یک جنایت علیه بشریت نیست که بتوان آن‌را یک جنایت بدون هویت شناخته‌شده خواند، یعنی موردی که هویت دقیق عاملان نمی‌تواند به‌عنوان سند مطرح شود و اتهام برای دستگیری و شکل‌دادن یک روند محکمه قانونی علیه آنها وارد شود. عاملان شناسایی شده‌اند و می‌توان آنها را محاکمه کرد.
نکته دوم این است که چرا خودمان را درگیر سال ۱۳۶۷ کنیم؟ شاید برای شما مهم باشد، ولی منظور دیگران هستند. آیا نشان نمی‌دهد که چطور گذشته شرایط کنونی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد؟ آیا تصادفی است که (رژیم) ایران هم‌چنان درصدر جدول جهانی اعدام به نسبت جمعیت است؟ آیا تصادفی است که بعد از تظاهرات‌های دی‌ماه ۹۶ما شاهد اجساد ۱۰تن از تظاهر کنندگان هستیم که خط داده شده از طرف رژیم ایران این است که اینها یا در زندان خودکشی کرده‌اند یا معتاد مواد مخدر بوده‌اند و به‌دلیل اعتیادشان مرده‌اند یا در یک مورد علناً اعلام کردند، نفر این‌قدر از شرکت در تظاهرات پشیمان بود که در زندان اقدام به خودکشی کرد. اینها شیوه‌های شکنجه ادامه‌دار و غیرقابل قبول هستند و هزاران نفری که هنوز در زندان هستند، در معرض تهدید قرار دارند. این دلیلی دال بر ضرورت حرکت سریع و فوری است با وجود این‌که ۳۰سال از این واقعه در سال ۶۷می‌گذرد. ولی الآن یک حرکت فوری ضروری است. پورمحمدی اکنون مشاور
قوه قضاییه است.
علی رازینی اکنون رئیس شعبه ۴۱دیوان عالی است. محمد مقیسه‌ای، که شواهد بسیاری دربارهٴ نقش مستقیم او در اعدامها و بردن نفرات به محل اعدام وجود دارد، رئیس شعبه ۲۸«دادگاه انقلاب» است. حسینعلی نیری ریاست دادگاه عالی انتظامی قضات و دیوان عالی کشور، یعنی در قوه قضاییه و در دیوان نظارت بر قضات است و نایب‌رئیس دیوان عالی است.
حال من مجموعه‌یی از شواهد را مطرح خواهم کرد و شاهدان اینجا حضور دارند. از آنها می‌خواهم که مستقیماًًًً با شما صحبت کنند و به‌طور مختصر نکات خود را در رابطه با ۱۳۶۷مطرح کنند. قبل از این‌که شروع کنم، کلمات منتظری در نوار صوتی‌اش را یادآوری می‌کنم، (منتشر شده) در اوت ۲۰۱۶که گفته است: «به‌نظر من بزرگ‌ترین جنایت که در جمهوری اسلامی انجام شده و در تاریخ ما را به‌خاطر آن محکوم می‌کنند به دست شما انجام شده و نام شما را در آینده جزو جنایتکاران تاریخ می‌نویسند». او سال ۶۷این حرف را زده است. در سی‌امین سالگرد این قتل‌عام وقت آن رسیده است که قانون بین‌المللی، قدرت خود را به‌دست بگیرد و یک تحقیقات مستقل بنا شود برای تحقیق در رابطه با این جنایت علیه بشریت گسترده، سیستماتیک، غیرانسانی، وحشیانه و قرون وسطایی. متشکرم.
اجازه بدهید، سریع شاهدان این بخش را معرفی کنم: مصطفی نادری، زهره بیژن‌یار، یحیی شجاعی، رمضان موسوی، رضا شمیرانی و حسین نیاکان.


مصطفی نادری: 
من مصطفی نادری هستم.
در دو سال قبل از اعدامها رژیم شروع کرد به جداسازی زندانیان چه از روی حکم‌شون، چه از روی موضعگیریشون. که من اون موقع در انفرادی بودم ولی به‌اصطلاح خبرها رو می‌گرفتیم چون ارتباطات ما تو زندان با مرس بود با سلول‌های بقل.
بعد از اون اعدامها شروع شد در سال ۸۸، قبل از اعدامها هم بارها و بارها گفته بودن که  ما مسأله زندانی سیاسی را حل می‌کنیم و نمیذاریم شماها زنده از اینجا بیرون برید.
من خودم شاهد این بودم که بند ۳بالا زندان اوین در حدود ۲۵۰نفر بودن که هیچ کس زنده نماند.
بند ۳پایین هم در حدود ۲۰۰نفر بودن که از اونها دو نفر زنده موندن.
من خودم تو انفرادی بودم که اون موقع زمان اعدامها نفرات رو می‌بردن دادگاه و بعد می‌آوردن در انفرادی. انفرادیها حدود ۵۰۰، ۶۰۰تا سلول انفرادی بود که از به‌اصطلاح تمام سلول‌‌ها پر بود و کسانی رو که می‌بردن اعدام، وسائل شخصی شون، یک ساک پشت درب سلولها بود.
که یکی دو با من رو که برای بازجویی بردن چون من اون موقع زیر بازجویی بودم دادگاه نبرده بودن یا اومده بودن صدام بکنن. که من به‌علت به‌اصطلاح خونریزی کلیه و بیهوشی جواب نداده بودم، نبرده بودن. چون اون زمان فرصت نبود که از روی اسم چیز کنن، زندانیان رو با به‌اصطلاح بند به بند می‌بردن و تازه توی دادگاه اونجور که من بعداً شنیدم اسم طرف رو مثلاًًًً میپرسیدن، چون دادگاهها روی حکم، روی چیز نبود، روی جرایم نبود.
بعد از اون منو، تو سلول انفرادی بودم که ۳نفر از بچه‌هایی که  من می‌شناختم از قبل به اسم یعقوب حسنی، عباس، یکی دیگر عباس بود که فامیلیش یادم نیست و مهدی وثوقیان. اینها رو که بردن دیگه برنگردوندن از توی انفرادی که بودن بقل دست من.
که بعد من چیزی که یادمه، بعد این‌که ما برگشتیم تو بند، گفتن که، من اونجا تازه فهمیدم که همه زندانیان رو اعدام کردن. که تقریباً از تمام زندان اوین که اینجور که من آمار بندهاشو مثلاًًًً به وسیله بچه‌های دیگه داشتم، در حدود ۱۲هزارتا زندانی بود که فقط ۲۵۰نفر زنده مونده بودن.


زهره بیژن یار
در قتل‌عام  زندانیان سیاسی  تابستان  سال ١٩٨٨ خواهر من زهرا بیژن یار  پس از سپری کردن ٧سال زندان و تحمل شکنجه‌ها و بد رفتاریهای مداوم به همراه بیش از 30هزار زندانی سیاسی عقیدتی دیگر إعدام شد.  زهرا هنگام دستگیری ٢۴سال داشت تازه ازدواج کرده بود  و  باردار بود ولی زیر شکنجه نوزادش را از دست داد. زهرا مانند دیگر زندانیان سیاسی او هیچوقت   وکیل برای دفاع از خود را هرگز نداشت و به ١٠سال زندان محکوم شده بود. او از اولین زندانی‌هایی بود که به خانه‌های مخوف  مسکونی برده شد در یک فرصتی برایم گفت که مدت شش ماه با یک پیراهن بود و روز را ندیده بود  پوستش در اثر  ندیدن نور مانند  شیشه شده بود کف پاها یش گوشت اضافه آورده بود دید چشم هایش روی ٨، 10شده بود و بیشتر دندانهایش شکسته ولی با همان جسم ضعیف و دردمندش همیشه در ملاقاتها با روی خندان می‌آمد و از ما می‌خواست به آینده امیدوار باشیم به دو خانواده‌ای که کمک مالی می‌کرد همیشه از ما وضعیت آنها را جویا بود و می‌خواست  دقیقا روز ٢٨تیر سال 1367روز بعد از اعلام آتش‌بس بین ایران و عراق به ملاقاتش رفتم  این آخرین دیدار ما بود بسیار نگران بود و می‌گفت، اینها در حال تدارک چیزی هستند ما را جابه‌جا کردند و گروه گروه  کرده‌اند و با دست اشارت کرد که اینها همه ما را خواهند کشت ولی متأسفانه من آن‌روز این را باور نکردم و به آزادی‌اش امیدوار بودم  و سپس ملاقات  خانواده‌ها با زندانیان ممنوع شد و آنها  در بی‌خبری و نگرانی مطلق قرار گرفتند خبر قتل‌عام زندانیان سیاسی در تمام شهرهاى ایران پیچیده شده بود. تقریباً و حدود سه ماه  تقریبا هر روز خانواده‌ها به در زندانها مراجعه می‌کردند ولی با خشونت و رفتار توهین‌آمیز  مسئولان زندان روبه‌رو می‌شدند. به یاد دارم، یک روز خانمی که خانه‌اش نزدیک زندان اوین بود به  نزد خانواده‌ها آمد و گفت تمام طول شب صدای تیر و فریاد می‌شنویم اینها دارند همه را می‌کشند ما خانه هایمان را ترک کرده‌ایم  نمی‌توانیم اینطوری زندگی کنیم.فردی به‌نام کربلایی که در ورودی اوین بود با زشت‌ترین و با بیرحمانه‌ترین جملات روح و روان خانواده‌ها را بدرد می‌آورد با جملاتی چون داریم خانه تکانی می‌کنیم  یا خودشان و پرونده هاشان را باهم نابود کردیم  چه می‌خواهید آن روزها کسی نه می‌خواست و نه می‌توانست باور کند  قتل‌عام بیش از 30هزار زندانیان سیاسی را در کمتر از دو ماه در سراسر ایران  از مهر ماه ۶٧ مسئولان زندان از طریق تماس تلفنی با خانواده‌ها  اعدام زندانیان سیاسی را  خبر دادند. و در همان هنگام گرفتن هر گونه مراسم عزاداری  را برای خانواده‌ها ممنوع إعلام کردند.   و خانواده‌ها هرگز ندانستند چرا و به چه دلیل عزیزانشان پس از سالیان در بند بودند و با داشتن حکم به یکباره اعدام شدند کی و کجا دفن شدند و به چه دلیل بعد از گذراندن سالیان طولانی زندان به یکباره اعدام شدند و حتی زندانیانی که مدت حکم زندانشان مدت ها بود که تمام شده بود و طبیعتاًً می‌باید آزاد می‌شدند.در مورد خواهر من زهرا، فردی به‌نام زمانی که از مسئولان اطلاعات در اوین بود به‌شهادت دیگر هم‌بندانش  با تلاش تمام حکم اعدام او را به‌دست آورد، در شناسنامه خواهر من مانند دیگر زندانیان سیاسی قتل‌عام شده نوشتند که او در خانه پدری فوت کرده است. دهها هزار خانواده مانند خانواده من بعد از ٢٩سال هنوز نمی‌دانند در آن تابستان سیاه  چه گذشت به عزیزانشان چه گذشت و چرا درچه زمانی آنها قتل‌عام شدند  و محل دفن آنها کجاست
امروزه اعضای هیّئتهای مرگ  و دستور دهندگان  و اجرا کنندگان  آن در پستهای کلیدی دولتی و در سیستم قضایی ایران دارای مقامهای مهمی هستند و  اعدام مخالفانشان را کماکان ادامه می‌دهند.  خانواده‌های زندانیان قتل‌عام شده همواره با تهدید و اذیت و آزار  روبه‌رو هستند و هر گاه. که جرأت کنند و از آنچه بر فرزندانشان و عزیزانشان گذشته دادخواهی کنند  پاسخشان در زندان خواهد بود. امروز دیگر  باید دنیا با خبر شود از آن  چه بر مردم ایران گذشته است و می‌گذرد. متشکرم.

پدرشجایی 
پسر کوچک من 16سالش نشده بود، 5مهر سال 1360اعدامش کردند. از آن زمان ما فرار کردیم، بعد دخترمان که محصل بود و درس می‌خواند که 16سالش بود، نزد فامیل مان گذاشتیم و آمدیم. این دختر نه سیاسی بود و نه هیچ کاره، به‌وسیله خانواده‌اش او را دستگیر کردند. بعد سه سال برایش زندانی بردند. سه سالش تمام شده بود، بعد آنهایی که زندان بودند می‌دانند، کسی که می‌خواهد غرور زندانی را بشکنند چه شکنجه‌هایی باید بکند، این بیچاره را لت و پار کرده بودند، بعد بهش گفتند خودت برو بیرون و معالجه کن. طوری بود که با دستها و با زانو راه می‌رفت بعد سه  سال به او زندانی داده بودند، بعد 10روز به او اجازه دادند که برود معالجه بکند. در این 10روز، 5روز رفته بود، 5روز بعد آمدند گرفتند و بردند و اعدامش کردند. این دختر من نسرین شجاعی بوده. بعد پسر خواهر من به‌نام قربان، او زندانی بود و زندانی‌اش هم تمام شده بوده، باید آزاد می‌شده، یک الی دو ماه دیگر باید آزاد می‌شده. او را آزاد نکردند و در زندان نگهش داشتند، بعد اعدامش کردند. پسر برادرم همین طور، مراد شجاعی، او هم زندانی بود و باید آزاد می‌شد. سه سال  برایش زندانی داده بودند، آزاد نشد و در همان زندان قتل‌عامش کردند. بعد داماد برادرم علی طاهری، او هم سه سال زندانی داشت و زندانی‌اش تمام شده بود و آزادش کرده بودند و به خانه‌اش برگشته بود. بعد از این‌که همین برنامه‌ها شروع شده بود، او را گرفتند و اعدامش کردند. تازه پورمحمدی خودش تأیید کرده و گفته که من حکم خدا را اجرا کردم، خودش تأیید کرده. دیگر دنبال چه می‌گردنند. من حیفم می‌آید که سازمان ملل مانده پشت فیلمی که آخوندها هزار سال پیش دارند بازی می‌کنند، قبول کرده. مراد شجاعی هم همین برنامه را داشت. زندانی‌اش تمام شده بود و سه سال زندانی داشت، بعد بردند و اعدامش کردند. قربان شجاعی همین طور، نسرین شجاعی همین طور. بعد علی طاهری هم همین برنامه را داشت. یعنی آنها زندانی‌شان تمام شده بودند و بردند اعدامشان کردند. آن وقت هم که اعدامشان کردند، اصلاً جسدشان را تحویل ندادند. تازه برادر من که آنجا بوده، می‌گفت که یک قبر نشان می‌دادند و پول قبر را هم می‌گرفتند از صاحب مرده. این جنایتی که الآن شده واقعاً نمی‌دانم. کوسوا… و شیلی بودند چه شدند. در این هیچ شکی نیست. کجا مشخص است که آنها نماینده خدا هستند و بعد حکم خدا را اجرا کنند. من چیز دیگری ندارم
این رژیم باید دست از فندامنتالیسم و اتم و بمب بردارد. الآن فیتله این 2تا هم دستش هست. سازمان ملل و دنیا دارند نگاه می‌کنند که چه زمانی می‌خواهد کاری بکند. باید جلویش را بگیرند
من خدمتتون عرض کنم که اولاً ۱۲نفر رو از خونواده من را اعدام کردن، ۱۲نفر.
بعد این شکنجه‌ها رو من واقعاً‌ زبانم نمیگرده که بگم که دختر من را چه  شکنجه‌ای کردن، عجیبه واقعاً. ولی اونهایی که زندانی بودن میدونن کسی رو که میخوان غرورشو بشکنن هر شکنجه‌ای بهش میکنن دیگه.  این لت و پار بوده، این با زانو راه می‌رفته، حالا چه بلایی سرش آوردن لت و پارش کردن یه چیز دیگه است که. بعد از زیر به‌اصطلاح معالجه‌اش در رفتن و گفتن که خودت برو بیرون معالجه کن، فرستادنش بیرون که ۱۰روز معالجه کن، به معالجه هم نرسید بیچاره، تا بیاد به‌اصطلاح دکتر نوبت بگیره فلان بگیره بردنش اعدامش کردن.
یک زنی رو که شکنجه کنن مشخصه که چه بلایی سرش میارن، اون وقت پسر خواهر من قربان، اینها این‌قدر شکنجه کرده بودن که حالا شکنجه‌هاشو من نمیتونن توضیح بدهم، تو زندان نبودم ولی، اونایی که زندانی بودن میدونن چه شکنجه‌هایی می‌کردن. اینها رو لت و پار می‌کردن.
بعد پسر برادر هم که مادر شجایی است اون هم همین برنامه رو داشته، اینها که جوون بودن اصلاً‌ سیاسی نبودن، به‌خاطر خونوادشون گرفتن اعدامشون کردن.
حالا من تعجبم اینه که سازمان ملل چطوری وایستاده پشت این آخوندها که هیچ منطقی ندارن.