خانه / شعر و ادبیات / در هوای دیار :بهزاد بهره بر

در هوای دیار :بهزاد بهره بر

بهزاد بهره بر

هر چند که دراین برهه ز تاریخ بهایی گزاف پرداختیم
در راه ِ رهایی، هزاران سر و جان با دل وجان پرداختیم
لیک : در ماه نبیند دگر هیچکس ، رُخ ِ هیچ ناکس را
آخراین غده َچرکین ِهزاره، به ته ِ چاه ِعمیق انداختیم .

********************************

درساحت ِ این کره َ خاکی، به تقریب یک از صد داریم
از ثروتش اما ز قضا ، هشت از آن صد داریم
پس فقر ِ نود درصدی ِ مرز ِ گهربار از چیست ؟
باید وتوان، صبح ِ مساوات ز دل ِ شب به قهر درآریم .

*******************************

دریای ِ خزر را پی تضمین ِ بقای خود فروختند
در عمق ِ خلیج ِ فارس قوت ِ من و ما را فروختند
آب را حراج کردن و تاراج بدادند همه نفت را
این میرغضبان چشم به نابودی ِ ایرانی وایران دوختند .

********************************

گر که صاحب منصبان منعم کنند از حق ِ خود
عدل و آزادی را ، ممنوع کنند با رای و با احکام ِ خود
حق ِ خود دانم که خواب از چشمشان گیرم ، به قهر
صاعقه در شب شوم تا صبح ِ آزادی کنم از آن ِ خود .

بهزاد بهره بر