واکنش «میم ـ شوق» شاعر مقاومت، به یک صحنه از درماندگی و مصیبت های مردم :
“یک جهان درد است اینجا، شعر می میرد ز شرم
قلب هر شاعر ازین تصویر می گیرد ز شرم
شعر من عمری ست درد میهن و مردم شده
بر رخم خونگریه ها پایان نمی گیرد ز شرم “
و پاسخ من به ایشان:
تو چرا شرمنده ای، مرد سدید
شرم بر آنکس که این دَرد آفرید
شرم بر آنکس که جانش کینه بود
چشم بست و دَردِ مردم را ندید
خانه ویران کرد و صاحب خانه کُشت
در شقاوت، بانگ او؛ ” هَل مَن مزید”
تو چرا شرمنده ای، ای سرفراز؟
شرم جاویدان بر آن شیخِ پلید
تو چرا شرمنده ای، ای حق شناس؟
ای گذشته از خودت چون بایزید
شرم بر آنکس که مردم را فروخت
جای آن نفرین بی پایان خرید