تمام تنم دل است و
دلم گرفته و خونین است
که کی دوباره در رسد
انقلاب دیگر خلق
نه چون ملا ربای پیشین .
چو مرغ سر بریده ام
در جست و خیز مرگ
پرم بر افکنند به مسلخ
اما ، دوباره
همان مرغ پیر در پروازم .
چنین حالی گرفته مرا
به تبعید و زحیرت دیوانه ام
که چه سان هنوز مانده در میهن
به سازگاری بسی خاموشان .
این آفتاب کاذبی کز آسمان فقیه
برشمایان می تابد
چونان چشمان بریده مزدوران است
کور از برق چشمان اهورائیان
رهنورد .
مرا میان دو سنگ آسیاب
له و لورده کنید
آرد و خمیر کنید
از نان سوخته ام بلند خواهد شد
صدای آزادی ، صدای آزادی ایران .
من به عشق فرشته و فرزندانمان
به عشق شمایان ای یاران
هنوز زنده ام برای دیدن
روز آزادی
ورنه مرا مرگ شیرین تر
از این روزگار دروغ و افتضاح .