به مناسبت روز جهانی کارگر
فریادم را
چه فرقی میکند
که با شعر بسرایی
یا زجر کشیدن و دردهایم را
در نثر بیان کنی!
من کارگرم
با دستانی پینه بسته
و پیشانی چین خوردهی مملو از عرق
میخواهی دربارهی من
چه بنویسی یا چه بگویی؟!
حقوقم را ماههاست پرداخت نکردهاند
زنم بیمار است
بچههایم گرسنه
آیا گرسنگی را میتوان نوشت
یا میخواهی نان بر سفرهی ما نقاشی کنی؟!
برای من چه فرقی میکند
شعر و نوشتههایت
زبان دردهای من باشد
و حتا فریاد را روی کاغذ بکشی!
اما من
در کارخانه فریاد کشیدم
و فریادم صدای مهیب کارخانه را گم کرد
و سپس در کف خیابان ضجه کشیدم
نه!
من ضجه نمیزنم
من کف خیابان را فرامیخوانم
تا باهم فریاد بکشیم
با تو هستم
آیا میخواهی کتابهایت را
یا شعر و نوشتههایت را
به خیابانها بفروشی؟!
یا برمیخیزی و چون من
دست در دستانم مرا فریاد میزنی
یا هنوز میخواهی
در کنفرانسها و سمینارها
پز کارگری بدهی
و یا سالی یک بار
برایم بزرگداشت بگیری؟!
من یک کارگرم
خسته از خستگیهای زندگی
من یک کارگرم
خسته از همهی پزهای روشنفکرانهی تو
چه میگویید در نشستها و جلسهها
که من نمیشنوم!
آیا مرا فریاد میزنید
آیا کنفرانسهای پشت درهای بسته
دردی از زندگی من برداشته است؟
آیا زنان کارگر را تاکنون دریافتهاید؟
چه میخواهید و چه میگویید
که من نمیشنوم!
برخیزید و کنفرانسهای تکراری را
بر هم زنید
با من باشید
و فریادم باشید
نه بر صفحهی کاغذ
با من در کارخانه
با من در کف خیابان
و تا سفرهی خانهی ما با من باشید
با من فریاد زنید!
ماههاست حقوقم را پرداخت نکردهاند
دستانم پینه بسته است
پیشانیام عرق کرده است
پاهایم دیگر یارای رفتن ندارند
امشب که رفتم خانه
سفره خالی بود
زنم کز کرده بود
بچهها خوابیده بودند
چگونه میخواهی
در کنفرانسها و سمینارها و نشستها
مرا فریاد کنی؟!
با من در کارخانه
یا در کف خیابانها
باش و فریاد بزن
من یک کارگرم
تولیدگر ثروت جهان
من یک کارگرم
مرا فریاد کن!
ی. صفایی
اول ماه می 2019
یازدهم اردیبهشت 1398