خانه / شعر و ادبیات / آب : فرامرز خازنی

آب : فرامرز خازنی

به بهای چند جُرعه ی آب
قطره ی خون چکید در آفتاب

مرز ایمان و عَطَش
گونه ها بار ز اَشک
لَب تَرک خورد تا وقت غروب

در شب بی مهتاب
با صداهای مهیب
تانک و سرباز و گلوله
همه در راه کمین

به کدامین گناه
تشنه ی آب و حیات
که در این خاک
به خون در غَلتید

باز شد سَدِ شراب
آب آب
رویای سَراب
که چشید
مزه ی یک مرگِ نجیب

به کدامین گناه
آب آب