تماشاگه : فرامرز خازنی

قتل عام زندانیان سیاسی


در فضای چَکُشِ قانون
پرسش و پاسخ
ز شاهدانِ خون

بند و فصلِ تبصره‌ هایی چون
دادستان کبوتران آزادی
گزارشش پُر جون

رَعشه بر تُنبان حمید بی نوری
بافت طناب دارش
خود به جُنون

مادری پیر و پریشان احوال
خواهری کنارِ آستانِ عدلِ این دربار
شاهدان همیشه در صحنهُ هوشیار
خاطراتشان به یادِ شهدای یار
که چگونه بوسه زدند
به طناب دار

نَنگ بر فتنه و دِشنه ی دشمن
شرم باد به آدم نماهای با نیرنگ

چه کسی داند در آن شبِ خاموش
پَر کشیدند ستاره ها دوش به دوش

شاهدان به چشمشان دیدند
غصّه را در گلو بَلعیدند
با دو گوششان که شنیدند
یک یک یاران
به دیار آزادی پَر کشیدند

یاد آن روزهای سوگواری
مادران شیوَن و زاری
پدران غرقِ در شب زنده داری

خاوران در آن سیاهیِ شب
پُشته پُشته کبوتران بی سَر
که به آغوش هم خفته بودند در خاک
یادشان همیشه زنده و گرامی باد