خانه / دادخواهي / نامـه محمد نجفی (وکیل دادگستـری) به رهبــر !

نامـه محمد نجفی (وکیل دادگستـری) به رهبــر !

خامنه‌ای

آقای خامنه ای!
انتخاب ما، نه امام ِدر ماه بود، نه ملت ِ در چاه!

وقتی کسی را تا ماه بالا ببری، دیگر دست و صدایت به او نمی‌رسد…
خدایی می‌کند ناخودآگاه!

نسل. ِما را زبان ِگفتن «آری» یا «نه» نبود!
نسل ما از ثانیهٔ اول که زاده شدیم بدون اینکه همچون شما، معجزه وار، بلند یاعلی! گفته باشیم، وارث ایران و نام و دین و مذهب و حکومت ِ دینی شدیم، ارث ِ اجباری.
خروج از دین، اعدام !
خروج علیه حکومت، اعدام !

آیه “لا اِکراه فی الدّین ِ” قرآن و اصول «آزادی عقیده» و «حق تعیین سرنوشت» مندرج در «قانون اساسی» هم، محلی از اِعراب و مصداقی در عمل نداشت!

شما هم می‌دانید که همه اتفاق های زندگی، با میل انسان نیست!
شما در فیلم سال ۶۸ مجلس خبرگان رهبری، خود به صراحت گفتید:
[“مخـالف هستـم رهبـر بشـوم، از نظر شـرع و قانـون رهبـر شـدنم مشکل دارد، باید خون گریست به حال ملتی که احتمال رهبر شدن ِ مثل منی مطرح باشد”]
ولی برخلاف میل تان و برخلاف قانون و شرع، شما را «رهبر موقت» کردند، و سی و دو سال است که رهبر مانده اید!

رهبر هستید، صاحب معجزه ‌و مقدس و ‌مبارک شدید !
از غیب برایتان غذا می‌آید !
ماشین و چهره تان نورانی است!
بر سنگ بنشینید، نشیمنگاه تان محل تبرک می‌شود !
محل فرود بالگردتان در سال های بعد، گلباران می‌شود!
به دستبوسی تان می‌آیند حتی زنانِ درجه دار !

خلاصه ….
نه به آن نخواستن؛ و نه کار را به اینجا رساندن!

یادم نرفته در فیلم پنهان شده از چشم ِمردم (که ناخواسته لو رفت در سال گذشته) به قول فردوسی پور: چه کرد آقای «هاشمی رفسنجانی» در مجلس خبرگان رهبری!

با یک خاطره، سرنوشت و حقوق و آزادی های یک ملت را انداخت به مخاطره !

خاطره ای از امام گفت؛
راوی، خودش !
سَنَد، خودش !
حامی، خودش !
و همه را ترغیب به پذیرش کرد…. والسلام!

دست آخر هم، با یک شنای ِ قورباغه ای،
با یک زیرآبی ِ اجباری،
سرش را کردند زیر آب استخر!
رفت آنجا که بسیاری را فرستاده بود…. و تمام!

اما نسل ما، همیشه هم تن به اجبار نداد.
در سال های ۷۶ و ۸۸ و خصوصاً ۹۶
دست به انتخاب ِآزادی های سیاسی و عقیدتی زد که حکومت با مشتی آهنین، به دهان ِنسل ِما کوبید!

پاسخِ ِخواستهٔ مسالمت آمیز را این گونه داد:
باتون زد، اشک آور زد، تهمت زد، دستبند زد، پابند زد، قمّه زد، گلوله زد، دار زد…!

آقای خامنه ای!
گناه ِانتخاب و اجبار ِهم نسلان تان را به گردن ِنسل بی گناه ما، نیاندازید.

شما یک انسان معمولی و زمینی هستید و نه فرازمینی و خاص!

باید درخور ِاختیارات ِ فراوانتان، فراوان هم پاسخگو باشید، که نیستید !

آقای خامنه ای!
نسلِ ما پاسوز ِشماست ! روزگارمان، به سیاهی ِعمامه تان است!

عبایتان را از سرزمین های ِهمسایه جمع کنید.
سرمایهٔ ما را خرج ِ«ایدئولوژی شیعی» تان نکنید.
در داخل، به اندازه کافی «اختلاس و رانت و فساد» هست، پا در نعلِین بزرگان جهان نکنید.

چهل و سه سال است که در «بُرهه حساس کنونی» درجا زده ایم و تمام نشد!
سر ِجنگ با جهان داریم، ولی ناتوان از تولید پوشک هستیم و بسیار فقیر ِبی نان داریم!

آقای خامنه ای!
انتخاب ِنسل ما، «دوستی با جهان» است، بدون توجه به ملیت و نژاد و دین و مذهب و رنگ و لهجه و لباس….

با اختیار، به آزادی ِانتخاب ِنسل امروز ِایران، تن بدهید.
تن ندهید، مجبورتان‌ می‌کنیم!

« قلم، گر ز بیداد ننویسد، قلم نباد!»

#محمدنجفی وکــیل دادگستــری.