سخنرانــــــی تکاندهنـــــــــده ! تهمینـــــــــه میلانــــــــی کارگردان خوش ذوق و دلسوز تئاتر و سینمای ایران:
برهنگی گلشیفته رو خیلیا تشویق میکنن! خیلیا تحلیل میکنن! خیلیا فحش میدن! خیلیا هم جوک میسازن! اما من فقط نگاه میکنم! من جزء اون دسته مردمى هستم که نه موافقم و نه مخالف! فکر میکنم شاید اصلا بمن ربطى نداره! اصلا به ما ربطی نداره!
مگه داستان اون بچه بیلباسی که شبها تو خیابونهاى شهر از سرما میلرزه به ما مربوط بوده!؟
مگه داستان اختلاس و تقلب و دزدیا بما مربوط بوده!؟
مگه اون خط فقریکه هر روز افتاده دنبالمون تا مردم بیشترى رو به زیر بکشه بما مربوط بوده!؟
مگه وقتیکه سرانه مطالعه کشور ٢ دقیقه در روز شد بما مربوط بوده!؟
مگه داستانِ اسیدپاشیها بما مربوط بوده!؟
مگه جنگ و نفت و سیاست و داعش! و هزار کوفت و زهر مار دیگه بما مربوط بوده!؟
که حالا یه بابایى اون سرِ دنیا ، واسه فکر خودش لخت شده ، بما مربوط باشه!؟
ما کلاً سرمون زیاد گرمه!
حواسمون خوب پرت میشه!
مغزمون پوکه!
چشامون کوره!
گوشمون کره!
دست و پامون لَمسه!
امّا تا دلت بخواد دهنمون بازه!!!
واسه حرف مفت!!!
واسه تحلیل آبکى!!!
واسه “مرگ بر …” و “مُرده باد”!!!
دلم گرفت وقتی خبر خرید 40000 خشت طلا و اختصاص 2500میلیارد تومان اعتبار توسط ارکان حکومتی ایران جهت عتبات عالیات ، از دلارهای آزاد شده بواسطه توافق برجام رو شنیدم ولی دیدم که مادری با پول کارگری ، دو ساله که نمیتونه دختر پنج سالهاش رو با یه جفت گوشواره یک گرمی شاد کنه…..!
افسوس که بیست سال گفتیم “انرژی هسته ای حق مسلم ماست” و به شکمهایمان سنگ بستیم اما یک ریال از این پول آزاد شده به من و توی هموطن نرسید و نخواهد رسید….!
آنوقت موقع پرداخت 45هزار تومن یارانه لعنتی ، گوشت تنمان را باید صد بار بریزند تا پرداختش کنند.
چه کسی به دولت ومجلس وشورای نگهبان وغیره خودخوانده وخودخواه اجازه داده که میلیارد میلیارد دلار و خشت طلا راهی کشورهای دیگر کند؟؟؟
مگر در ممالکِ فرنگِ بی دین و کافر ، روسای دولت ویا هرمقام دیگهای جرأت داره یه واحد از پول کشور و مردمش رو بدون اجازه از ده نهاد و ارگان و مجلس به کشوری ببخشه؟؟؟
فرستادن خشت طلا و دلارِ روا به خانه ، به مسجد و قبور و زیارتگاهها ، از نگاه انسانیت ، غیرقابل قبول است و مارا نه که به خدا نزدیک نمیکند که فرسنگها هم از خدا دور شدیم و دوباره هم دور و دورتر میشویم!!
بزارید براتون دیکته بگم:
سر سطر بنویسید؛
جوانها در زندان ….!!
دختران حامله ……!!
مادران دق مرگ …..!!
پدران سگدو زن بدنبال نان …..!! بنویسید؛
بابا نای نان دادن ندارد ، بابا کار ندارد…! بابا و داداش سهمی برای استخدام ندارند…!
بنویسید؛
آن بچه سرطان دارد….!
هزینه هر آمپولش بیشتر از یک میلیون تومان است…..!
خانهی آنها پایین شهر است…..!
اشک چشمهای مادرش مروارید دارد…..!
بنویسید؛
تلاشهای و گریههای خانوادهای بیثمر است…..! و صاحبخانهی بیانصاف جوابشان کرده…..!
بنویسید؛
حاج رحیم برای چندمین بار به حج میرود ، اما…!!؟؟
بعضی باباها پول قبض آب و برق را ندارد….!
بنویسید؛
نماز قضا دارد ….. اما سفره خیلیها غذا ندارد…!
بنویسید؛
اهل محل برای ساختن مسجد پول جمع میکنند اما سقف خانه بعضیها چکه میکند….!
بنویسید؛
پسر همسایه ما از گرسنگی “مُرد” …! اما در مجالس عزاداری گوسفند سر میبرند….!
بنویسید؛
در سرزمین من اکثر مردم یا
سنگ میفروشند…!
یا سنگ میزنند….!
یا سنگ میاندازند…!
یا سنگ دلاَند….!
بنویسید؛
مادران داغ دارند…..!
پدران بیمارند….!
پسران بیکارند….!
دختران آوارهاند….!
بنویسید؛
پدری “شصت”ساله ، نگهبانِ ویلای زالوزادهای “بیست” ساله شده….!
جوان هایمان از سر نیاز ادعای عاشقی می کنند ! دختر هایمان از نداری خود را الوده هوس نامردان می کنند!
بنویسید ، در سرزمین من اگر از حق خود دفاع کنی اعدام میشوی! بنویسید ، زندگیمان چه سخت ، چه آسان ولی به اجبار میگذرد!
برگهها بالا . . .
همین الان و از همین جا به عنوان یک ایرانی و صاحب حق ، اعلام میکنم که به هیچ عنوان راضی نیستم ، حتی یک ریال از پول مملکتم (به عربی بیت المال) خرج بازسازی امامزاده ، یا کشورهای همسایه ، یا فلسطین ، لبنان ، یمن یا سوریه یا کشورهای جنگزده و قحطیزده دیگر شود ، برادران سرزمینم بیکار ، پدران سرزمینم بیمار ، زنان و دختران سرزمینم در بحران و خطرند …
و فرزندان سرزمینم محتاجترند تا لباس فقر از تن بیرون کنند و پشت میز ، همگام با تمام دانشآموزان دنیا ، درس انسانیت بیاموزند.
لطفا اگه بااین نوشته های تهمینه میلانی همدرد وموافق هستید در گروه ها ویا به هرکه صلاح میدانید به اشتراک بگذارید؛؛!!