بعضی خونها البته، جدا از تمامی تاثیرات عام، بطور خاص پیام آور و راهگشای مسیری میشوند که در آن می توان حیات وممات یک خلقی را با قبول تمامی مصائب و دردو رنج ناشی از شهادت عزیزانش به عینه دید. آخر غلامرضا در اوج مظلومیت و در شرایطی بر عهد و پیمانش با خدا و خلق محبوب خود و آرمان و سازمان و رهبریش وفا دار و پایدار ایستاد و با خون خود آنرا اثبات نمود که رجالگان و مزدوران آخوندی و وطن فروشان آخوند صفت، تیغ به کف با ماکزیمم رذالت ممکن در دنیای امروزی برای نابودی امید و گنجینه ملی مردم ایران متحد شده بودند! براستی که شهادت غلامرضا الگوی عاشورای نسلی است که به هر قیمت در برایر یزیدیان دوران سر خم فرو نمی آورند و این همان پیام روشن و راهگشای خون اوست که با پایداری و مقاومت خود تمام جان فشانیهای فرزندان شریف مردم ایران را به هم گره زد و تابلوی شرف و سربلندی یک خلقی را به زیبائی لبخند یک کودک معصوم در ایرانی آزاد و آباد ترسیم نمود. سلام بر او، سلام برمجاهدینى که راه ایستادگی و مقاومت را به نسل او«علامرضا» آموختند و خود آموزگار مقاومت و پایداری برای آزادی خلقشان هستند، غلامرضا خسروى از جمله شهیدانی است که تا سرنگونی رژیم ضد بشری آخوندی، خونش از جوشش در رگهای هر انسان شریفی باز نخواهد ایستاد و بر عزم و جزم یارانش بیش از گذشته خواهد افزود.
غلامرضا، نه تنها خون على صارمى،جعفرکاظمى محمدحاج آقایى و شهیدان ارتش آزادیبخش را یکجا زنده کرد بلکه به مجاهدینکه در داخل ایران اسیر فعالیت میکنند که این روزها چه قبل و بعد از معرکه خیمه شب بازی رژیم فعال بودند انگیزه بیشترى میدهد، همجنین غلامرضا خسروى با شهادتش، آینده را نیز با خون خود آنچنان روشن و شفاف نمود که دیگر تمامی آنچه را که باید همه می دانستند نشان داد. براستی که غلامرضا با فدای خود پرده از دجالیت ملایان برداشت و به همه عالم ثابت نمود که آخوند روحانى هم آنند دیگر قداره بندان در حاکمیت، جنس دیگرى ندارد و از کوزه همان تراود که در اوست! مجاهد قهرمان غلامرضا خسروى درست در زمانی سربدارشد که همزمان با آغاز ئوطئه کثیف و ضد ایرانی نابودی کل مقاومت و به خصوص قلب تپنده آن در لیبرتى بود که هم اکنون آنها با هجرت بزرگ درآلبانى هستند،آرى، از یک طرف آخوندهاى دجال که بر گرده بریده مزدوران و تسلیم شدگان به بارگاه ولی فقیه نشسته و در هر کوی و برزنی آنهارا بر ارابه دجالیت و استمالت نشانده و می چرخانند و به آنها امر میکندکه فتوای وارفتگى به بدنه و هواداران مجاهدین سر دهند و آنها را به توبه و تسلیم دعوت میکردند، امّادر همان حال غلامرضا را به دلیل پایداری و مقاومت بر اصول وآرمان آزادیخواهی و حمایت از مجاهدین و رهبری آن به زیر شدیدترین شکنجه ها و اذیت و آزار جسمی و روانی کشیده و از اعمال هیچ جنایتی در حق خانواده او نیز دریغ نکردند،در حالیکه همان زمان با تبلیغات آخوندی، از طریق عوامل و مزدوران اعزامی خود به خارج اتهام شکنجه در درون مجاهدین و مقاومت ایران را سر داده و می دهند. به راستی که خون غلامرضا ثابت کرد که اضداد مجاهدین و همدستانشان تا کجا دستشان در خون جوانان مردم ایران فرو رفته است و همه آنها در این جنایت با آخوندها شریک می باشند و دور نیست روزی که پاسخ این همه خونهای به ناحق ریخته را همراه با تمامی رژیم ضد بشری آخوندی پس بدهند. خوب است که در اینجا به نکته اى اشاره شود که رژیم همواره از ترس و وحشت اعدامها و بخصوص قتل عام سال 67 و سرکوبى که سالیان سال است با آن به حیات ننگینش ادامه میدهد، برآن بود که در خیمه شب بازى اخیر صورت مسله اى که دامن گیرش شده است« قتل عام زندانیان سیاسى و جنبش دادخواهى» را با مهندسى کردن انتخابات و بیرون کشیدن دژخیم ابراهیم رئیسى از طنابى که به دور گردنش افتاده بود خلاص کند و جنبش دادخواهى را به مها ببرد، چون اگر این دژخیم از صندق بیرون کشیده میشد، پیامش این بود که مردم به کسى راى داده اند که به عنوان شاخص قتل عام 67 شناخته شده است، پس قتل عام مجاهدین که تمامیت رژیم ازآن حمایت کرده و میکنند، مشروعیت مى یافت که جنبش دادخواهى، خامنه اى دژخیم را وادار کرد به نتیجه خیمه شب بازى اش گردن بگذارد و از ترس قیام مردم که همواره منتظر فرصت هستند تا بساط رژیم را در هم بپیچند، خامنه اى نگذاشت که این خیمه شب بازى به دور دوم کشیده شود که بحث آن در ظرفیت این مطلب نیست بگذریم، اعدام غلامرضا خسروى، وحشت و هراس رژیم از وجود عنصر مجاهد خلق را به خوبی نشان داد اما از همه مهمتر اینکه شهادت او نه تنها مردم ما را در حمایت از مقاومت و مجاهدین کم نکرد، بلکه موجب افزایش تلاش و حمایت این خلق اسیر از آنها شد و اثبات کرد که آخوندها در سراشیب سقوط و مرگ لاجرم با این جنایتها فقط روز سرنگونی خود را نزدیکتر می کنند، سلام بر غلامرضا خسروى، مرگ بر دژخیمان وجلادان مردم ایران .
جواد شفایى