خانه / شعر و ادبیات /    هیچ کس چیزی نگفت

   هیچ کس چیزی نگفت

خمینی

 

جغد فرتوتی هما شد، هیچ کس چیزی نگفت
کرم آمد اژدها شد، هیچ کس چیزی نگفت

آن که رسم کدخدایی را غلط اعلام کرد
کم کمک خود کدخدا شد، هیچ کس چیزی نگفت

ملّتی که برج در برجش نشان از جشن داشت
ماه در ماهش عزا شد، هیچ کس چیزی نگفت

شیخ از “اللّه اکبر”،”کِبر” را برداشت کرد
رفت بالا “کبریا” شد، هیچ کس چیزی نگفت

از نماز بی وضو چیزی نمیگویم ولی
روزه ها بی “ربّنا” شد، هیچ کس چیزی نگفت

هر حرامی کم کم از منبر حلالیّت گرفت
مثل این که کودتا شد، هیچ کس چیزی نگفت

چارچنگولی ربا افتاد روی بانک ها
این رِبا هستی رُبا شد، هیچ کس چیزی نگفت

مرزهای علم و دانش در افاضات شیوخ
دائماً هی جا به جا شد، هیچ کس چیزی نگفت

هر چه مسئول آمد از بس بود خالص، دزد شد
دزدی اش هم بر ملا شد، هیچ کس چیزی نگفت

آن که فِرت و فِرت از ارض و سما تفسیر داشت
کاسب ارز و طلا شد، هیچ کس چیزی نگفت

نرم نرمک کلّ بیت المال هاپولی شدست
پول ها پخش و پلا شد، هیچ کس چیزی نگفت

آب وخاک وکوه ودشت ونفت وگاز
جنگل و دریا فنا شد، هیچ کس چیزی نگفت

فقرِ لامصّب فقط در قشر مستضعف نماند
بانوا هم بینوا شد، هیچ کس چیزی نگفت

ظلم عین سگ پرید و پاچهٔ ما را گرفت
گرچه دردش جانگداز شد، هیچ کس چیزی نگفت

کارگر زندانی امّا کارفرمای شریف(!)
راهی آنتالیا شد، هیچ کس چیزی نگفت

لاله ها رویید از خون جوانان وطن
آن که جیکی زد جزا شد، هیچ کس چیزی نگفت

من نمیدانم کدامین شیر فاسد خورده ای
*باعث این وضع ما شد، هیچ کس چیزی نگفت