با شوق و توان
میتوان
در پی اهداف
سر از پا نشناخت ،
تا به تسخیر ِ سر ِ قُله َ
توفیق رسید .
باید اما :
یقین داشت
به ره و باور ِ خویش
که بهار آمدنیست
بهمن هم رفتنیست .
شرط ِ دیدار ِ بهاران
قبول ِ همه رنج است و شکنج
کز پی اش گنج رسد بی تردید .
صبر باید بداشت
در شب ِ تار
که رسد صبح ِ سپید .
و بها باید داد
تا که آفاق بدید .
بی گمان
منتظر ِ مُعجزه بودن
خطاست ،
در حقیقت
بسی خام خیالیست
و به معنای دگر
اوج ِ واداده گی و بی عملیست
عافیت جویی و فرصت طلبیست .
تا که خیزش نکنیم
و قیام را
همه پیشه نکنیم
شورش و جوش و خروشی
همه بر پا نکنیم .
نتوان داشت
توقع
که رسد فروردین .
در عقب هست زمستان
به صف همقدمان ،
وقت دیدار ِ بهاران
رسیده است ،
به پیش :
ای یاران .