نسیمی میوزد از کویِ دلدار
که حول حالنا ای یار هشیار
چرا اینگونه در خوابِ گرانی
گرفته در بغل گل را خس و خار
هزاران دزد و رهزن در کمینند
لباس دوست دارند، های هشدار
اگر با آفتاب همراه گردی
همه چون تو شوند از خواب بیدار
اگر ایران رود در خوابِ غفلت
هزاران دزد شب باشند بیدار
اگر چوپان گله شب بخوابد
چه خواهند کرد گرگان در شب تار؟
نه بز ماند بجا نه میش و بره
بدرند همه را گرگانِ خونخوار
سگانی که در این دولت سرایند
همه گرگند و سگ گَشتند پدیدار
نه چوپان است چوپانو نه سگ سگ
همه گرگ و شغالند یا که کفتار
نگاهبانا دولت کین چنینند
از آنان بهتر است روباهِ مکار
خداوندان نیرنگ و ریایند
مسلمانان بیدینِ ستمکار
به پیشانی نشان مهر دارند
ولی دزد و کثیفند و ستمکار
برادر، جان و مالت بر فنا رفت
نه وقت خفتن است بیدار بیدار
لباس عافیت بر تن حرام است
شده هنگام رزم و جنگ و پیکار
بیا باهم لباس شب شکافیم
حرامی گشته پنهان پشتِ اینکار
نه هنگام درنگ است زود برخیز
که میآید بگوش بانگِ جلودار
سعید پارسانیا
۱۴ آذرماه ۱۴۰۲