.
تردید ندارم که داستان موسی و شبان از سرودههای جذاب و فراموش ناشدنی حضرت مولانا را خواندهاید.
زبان ساده و خیالپردازیهای جذاب شبان در توجه به بندگی او مطابق دنیای ذهنی و شخصی، گفتوگوی او با موسی را سخت شیرین و در ذهنها ماندگار کرده است.
این روزها شاعری ناشناس که به قاعدۀ اهل شعر میتوان او را ناشناس نامید، اقدام به سرایشی جدید و کوتاه از داستان موسی و شبان و گفتوگوی آن دو در حوالی ۲۰۲۲ نموده است.
این سرودۀ جدید را بخوانید اگر نپسندید به یاد سالهای دبستان اصل داستان را به روایت حضرت مولانا در کتاب شریف مثنوی معنوی دوباره بخوانید…!
دید موسی یک شبانی را به راه
کو همی گفت اِی خدا و اِی اله
تو کجایی تا ببینی وضع ما
هم گرانی، هم نداری، سهم ما
خشکسالی، زلزله، گرد و غبار
اینهم از وضع دلار و روزگار
قطعی برق و کووید نوزده
آمده بحرانِ بیآبی زِ ره
من نمیدانم چرا با ما لجی
تا به کی آخر چنین با ما کجی
روی بنزت خط کشم با خنجرم
بر درِ کاخت بکوبم با خَرَم
گفت موسی؛ های!! استغفار کن
توبه از رفتار و این گفتار کن
کفر هم اندازهای دارد خُلی
کلّهات پوک است قطعاً مُنگلی
شد شبان ناراحت و فریاد زد
در بیابان هِی دوید و داد زد
وحی آمد سوی موسی از خدا
بندهٔ ما را زِ ما کردی جدا
تو برای وصل کردن آمدی
نی برای فصل کردن آمدی
این شبانِ بینوا ایرانی است
کشورش در معرضِ ویرانی است
میرسد از هر طرف بحران و غم
من خودم هم توی کارش ماندهام
تا ببینم که چه پیش آید برو
در بیاور از دلش موسی بدو
چون که موسی این خطاب از حق شنید
در بیابان از پی چوپان دوید
عاقبت دریافت او را و بدید
گفت مژده ده که دستوری رسید
چون که در ایران به دنیا آمدی
بیمجازات است هر حرفی زدی
هیچ آدابی و ترتیبی مجو
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
چون شبان از خواب خوش بیدار شد
دید گله سهم گرگ هار شد