من مسلمانی ز رفتارهای
انسانها ببینم
در حیاتی مملو از
شیب و فراز ،
نی کنم هرگز قضاوت
خلق را
از کیش و آئین و ز هر
راز و نیاز ،
مهربانی و محبت را
اگر کافر و یا ترسا کُند یا که یهود
از برای من بُود
با روزه داری همتراز ،
می پسندم لحظه ایی را
گر کسی گیرد دستی را
که می دارد نیاز
بی شک این لحظه بُود
عین ِ هزار رکعت نماز ،
گر که روزی
بر سر ِ رفتن به کعبه
انتخابم باشدش
نیست کعبه انتخابم
بلکه دوری جُستن است
از حرص و از هر گونه آز .
آنچه از اسلام
باید درس گرفت
آزادی و آزاده گیست ،
کاخ ِ ظالم
سرنگون کردن
مساوات و عدالت گستریست ،
با خدا و بی خدا بودن
نی باشد ملاک
مشکل اما هست:
بین ظالم و مظلوم ،
باقی ، ثانویست .