خانه / شعر و ادبیات / شعر زیبای « دماوند » :ملک‌الشعرا بهار

شعر زیبای « دماوند » :ملک‌الشعرا بهار

شیر

ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای دماوند

از سیم به سر، یکی کله‌خود
ز آهن به میان یکی کمربند

تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر چهر دلبند

تا وارهی از دم ستوران
وین مردم نحس دیو مانند

با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند

چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند

بنواخت زخشم برفلک مشت
آن مشت تویی تو، ای دماوند

تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرن‌ها پس افکند…

بفکن ز پی این اساس تزویر
بگسل ز هم این نژاد و پیوند

برکن ز بن این بنا که باید
از ریشه بنای ظلم برکند

زین بی‌خردان سفله بِستان
داد دل مردم خردمند