میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت
می خواری و مستی ره و رسم دگری داشت
پیمانه نمیداد به پیمانشکنان باز
ساقی اگر از حالت مجلس خبری داشت
بیدادگری شیوه مرضیه نمیشد
این شهر اگر دادرس و دادگری داشت
یک لحظه بر این بام بلاخیز نمیماند
مرغ دل غم دیده اگر بال و پری داشت
در معرکۀ عشق که پیکار حیات است
مغلوب حریفی که به جز سر سپری داشت
“سرمد” سر پیمانه نبود این همه غوغا
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت