خانه / دادخواهي / داستان زندگی علما,خران در پوست شیر

داستان زندگی علما,خران در پوست شیر

خری پوست شیری پیدا کرد و آن را به تن کرده و هرکجاکه ظاهر می‌شد همه فرار می‌کردند و او به راحتی هرکجا که میل داشت می‌چرید و خوش بود.*

بعد از مدتی زندگیِ خوش و بی‌دغدغه با خود گفت:

برای این که مردم بیشتر حساب ببرند بهتر است عربده‌ای هم بکشم تاخلق خدا بیشتر بترسند.

از این رو شروع به عربده کشیدن کرد، که مردم فهمیدند خری است در لباس شیر!!!

لذا کتک مفصلی به او زدند و وی را به کار حمالی که لایقش بود گماردند!

●آخوندها هم سال‌ها زندگی بی‌دغدغه و آرامی داشتند و مورد احترام و پناه مردم بودند.

کسی ایشان را مورد تمسخر قرار نمیداد و یا قصد جان‌شان را نمی‌کرد!

●شاهان مملکت به دست بوس‌شان می‌رفتند و ثروتمندان دو زانو جلویشان می‌نشستند و خمس و زکات و سهم امام تقدیم‌شان می‌کردند.

●حتی مظفرالدین شاه به دیدار آخوند ممقانی رفت و این آخوند به زحمت جواب سلامش را داد و دعوت شاه را هم برای تشریف آوردن به کاخ شاهی نپذیرفت.

در عوض شاه از آب حوضی که ممقانی در آن وضو گرفته بود چندین دبه برای تبرک با خود برد!

●خلاصه علما در اوج بودند و کسی هم در مورد دروسی که در حوزه‌ها تدریس می‌شد کنجکاوی نکرده بود و موقعی که از کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی صحبت می‌شد، آن را با کتابخانه‌ی آبراهام لینکلن مقایسه می‌کردند و کسی تصور نمی‌کرد که چندین قفسه از کُتب خطی و نفیس این کتابخانه در باره جن است و یا در باب خون حیض، غسل جنابت، باد معده، آداب رفتن به مستراح و….!!!!

یا مردم باور داشتند که شیخ مفید دست خط مهر شده‌ی امام زمان را دارد!!

یعنی کسی هم به چنین توهماتی اصلاً شک نمی‌کرد و  چون کتاب هایشان با اسامی قلمبه و سلمبه عربی بود، اکثراً فکر می‌کردند که این کتاب‌ها حتماً خیلی مهم‌ هستند!!

خلاصه آخوندها مریدانی داشتند کور و کر و لال!

همین چیزها سبب شده بود که آخوندها که همیشه به فکر کسب قدرت بیشتر بودند، به این فکر بیفتند که حکومت را به دست آورند!

●البته باهوش‌تر هایشان، مثل آخوند خراسانی این را با ذکاوت دریافته بودند که آخوند جماعت مرد این کارها نیستند و در صورت به قدرت رسیدن به کل این بنای پوشالی صدمه وارد می‌شود.

به همین خاطر آخوند خراسانی در جواب آخوندی که طرفدار حکومت فقیهان بود، می‌نویسد:

● اگر ما در حکومت باشیم و حکومت به بن‌بست برسد این بدان معناست که اسلام به بن‌بست رسیده است.

●خلاصه آخوندهای تشنه قدرت با این اشتباه محاسبه و بی‌عقلی نه تنها دودمان خویش را به باد دادند بلکه مردم را به چنان آگاهی رساندند که مجبورشان کردند از پوست شیر بیرون بیایند و همانی بشوند که بودند و به این ترتیب مردم هم فهمیدند که آخر و عاقبت‌شان را باید در جای دیگری جستجو نمایند.

●حالا بعد از این که پوست شیر از تن خر به درآمد چه بلایی به سرش خواهد آمد، باید نشست و منتظر آینده‌ای ماند که به نظر چندان دور نیست.

@AftabkaranAzadi