خانه / دادخواهي / پیروزی قم” بر تهران…! :اسفنداد ایرانیاد

پیروزی قم” بر تهران…! :اسفنداد ایرانیاد


📌 یک‌ خاطره‌ی کوتاه:

در زمستان ۵۹ که تقابل نیروهای انقلابیِ پیروز، اوج گرفته بود و به بحث داغ آن روزها بدل شده بود؛ در جمعی پنج شش نفره، صحبت بر سر این بالا گرفته بود که آخوندها قادر به تصاحب کامل قدرت نیستند. یکی از مهم‌ترین دلایل نیز این بود که علاوه بر وجود نیروهای سیاسی و روشنفکران، قشر جوان تحصیل‌کرده‌ی دانشگاهی این اجازه را به روحانیون نمی‌دهند.

در آن جمع به‌ویژه فردی که تاکید بسیاری بر این نظر داشت، دانشجوی مهندسی در آمریکا بود و همانند بسیاری دیگر در آن روزها، درس را ناتمام رها کرده و به کشور برگشته بود.

من که شنونده محض بودم، در آخر فقط گفتم: “قم بر تهران پیروز می‌شود.”

اول به حرفم توجهی نکردند؛ فقط نگاه عاقل اندر‌سفی داشتند. اما بعد، همان مهندس که فعال سیاسی بود و ظاهرا رابطه سازمانی نیز با یکی از سازمان‌های چریکی داشت؛ گفت:

مگر جمعیت قم چقدر است…؟!
مگر مردم بقیه شهرها همه هم‌چون قمی‌ها هستند…؟!

پس این‌همه جوان دانشجو و تحصیل‌کرده بخصوص در تهران، چکاره‌اند که بگذارند قم بر تهران پیروز شود…؟!

آن روز گذشت؛ من دیگر آن شخص را ندیدم. تا این‌که در اواخر تابستان یا اوایل پائیز سال ۶۰ و بعد از تقابُل عملی و تمام‌عیار سازمان مجاهدین خلق در خرداد آن سال، او که زندگی مخفی داشت و در تلاش برای خروج از کشور بود را در جایی دیگری دوباره دیدم. دیگر اما نه آن انرژی را داشت و نه آن نگاه خاص به من را…

پرسید: چند سالته…؟
گفتم: شانزده سال

گفت: دلیلٍ حرف آن روزت چی بود؟
گفتم: بیشترین ارتباط با مردمِ عوام یا همان توده‌ی مردم، را آخوندها دارند نه دانشگاهی‌ها و روشنفکرها…

گفت: مردمِ عوام که پیاده‌نظامند و کاری از آن‌ها برنمی‌آید.
گفتم: آن پیاده‌نظام، اما دو سالی‌ست که هم سواره‌نظام دارد و هم فرمانده واحد…

نگاهش هرچند به من خیره بود، اما در سکوت ظاهرا در پی پرسش‌های بی‌شمار خود می‌گشت. بعداً دیگر آن دانش‌آموخته‌ی مهندسی را ندیدم و ندانستم بر او چه گذشت.

سال‌ها بعد، که در این زمینه بیشتر خواندم و بیشتر دانستم؛ دوست داشتم او را بار دیگر ببینم و بگویم:

مهندس! قم در سال ۶۰، بر تهران پیروز نشد؛ بلکه در همان سال ۵۷ بود که توانست پیروز شود. در همان سالی که نه تنها با کمک مردم عوام، بلکه با یاری مستقیم شماهای روشنفکر و دانشگاهی توانست بر تهران پیروز شود…!

شماهایی که واقف نبودین در “نبرد سنت و تجدد”، اگر در کنار امرِ تجدد قرار نگیرید؛ این سنت‌گرایانند که پیروز آن میدان هستند!

آری مهندس! شماهای روشنفکرٍ دانشگاهی نه در سال ۵۷، بلکه از دهه چهل، خود بدل به پیاده نظام سنتی‌ها شده بودید…!!

آیا آن‌وقت این را نمی‌دانستید که چنین پیاده‌هایی نمی‌توانند در “روز واقعه”، “سواره باشند”؛ تا سوار شوند بر امور…؟!

مهندس! آیا این تجربه‌ی تاریخی را نمی‌دانستید که در تقابل سنت و تجدد، اگر نیروهای مؤثر جامعه به “تقویت امر تجدد” برنیایند و در کنار نیروهای تجددخواه قرار نگیرند، این نیروهای سنتی هستند که با تحریک و تهیج عوام هم‌رنگ و هم‌جنس خود، فاتحه‌ی تجدد را می‌خوانند؛ تا “واپسگراترین نیرو” با تصاحب تمام‌عیار قدرت، تمامی شئون جامعه و کشور را در اختیار انحصاری خود گیرد…؟!

اگر نمی‌دانستید، که باید تردید می‌کردید در روشنفکری خود؛ و تجدید نظر می‌کردید در اندیشه‌های خود. اما اگر بدان آگاه بودید و باز متحد سنتی‌ها شدید، باید “تاوان آن شراکت” را بدهید تا بلکه متوجه شوید که “خودکرده را تدبیر نیست”!!

آن دانش‌آموخته‌ی مهندسی از آمریکا، اگر به تیرٍ غیب اسلامی گرفتار نشده باشد و در قید حیات باشد (امیدوارم که باشد)؛ احتمالا خواهد گفت: این‌ها برای گذشته است، اکنون چه می‌شود کرد؛ و چه باید کرد؟

آن‌گاه خواهم گفت:
اگر هم‌چنان در قید همان اندیشه‌ها هستید؛ و پایبند به همان روش‌ها!

اگر برای برابری و آزادی، هم‌چنان در بند رجوع به “شیوه‌های بلشویکی” هستید!

اگر “کعبه‌ی آمال‌تان”، هم‌چنان “مکّه” است، یا “مسکو”؛ یا هر جای دیگری غیر از خودِ ایران!

اگر هم‌چنان، “گل‌تان سرخ” است؛ و “حُسینیه‌تان ارشاد”!!

اگر هم‌چنان، «هم چُنانید»؛ که هیچ…!

اما:
اگر “ایران‌اندیشی”، کانونی‌ترین اندیشه نیروهای سیاسی شده باشد.

اگر آگاه شده باشیم به امر تجدد، تا با تکیه به آن؛ بتوانیم به آبادی میهن و آزادی هم‌‌میهن دست یابیم.

آن‌وقت است که زمینه‌های لازم مهیا می‌شود، تا با “یاری نسل نوِ نوشده” بتوان شرایط را آماده کرد برای ‌”پیروزی تهران بر قم‌”.

📌 اشاره: در این نوشتار، تهران نماد تجدد گرفته شده؛ و قم نماد سنت

@AftabkaranAzadi