دیروز جمعه سوم مرداد ماه ۱۳۹۳ مجاهد خلق حبیب آزاده را تا دروازههای بهشت بدرقه کردیم .
مجاهد ی که ۳۳ سال و اندی در گمنامی اما با خلوص پرستاریش را عهده دار بود ، در مشایعت تا بوتش خدا را به یگانگی فریاد میکرد .
حبیبی بر حبیبی نماز خواند و در آخرین لحظات بر موحد بودنش گواهی داد .
مادر شهیدی چنگی از خاک را بوسید و بر مزارش پاشید .
مجاهدین بسیاری حبیب را نزد خاک به امانت گذاشتند .
آری ، دروازههای بهشت همانجا بود که حبیب از نگاهها پنهان گشت . اگر غیر از این باشد باید به کائنات شک کرد .
مجاهد خلقی گفت : حبیب در بین یاران مان نمونه بود .
مجاهد جوانی که بغض راه گلویش را بسته بود گفت : حبیب هم پدرم بود و هم برادرم و بغضش ترکید .
جوان بالا بلندی با نقل خاطراتی از حبیب ، اورا به میان جمع آورد . آنچنان که حس میکردی حبیب خود از جمعیت مشایعت کننده ا ش سان میدید .
همه فهمیده بودند که چه مروارید گرانبهایی را در خاک پنهان کردند . بغض و اندوه و در عین حال افتخار و سر بلندی آمیزهای بود که چشمان همه را اشک الود میکرد .
خواهران مجاهدش بسان شاپرکها ی خوش نقش در اطراف مزار در تلاش بودند تا بدرقه ی برادرشان را به زیباترین شکل برقرار کنند . در چهرههایشان اندوه و غرور موج میزد .
مسافرانی که از راههای دور و نزدیک برای آخرین وداع دور هم جمع شده بودند ، خاطرات دور و نزدیک خود را از حبیب برای یکدیگر زمزمه میکردند .
مهربانی و لبخند ، وفاداری و ایستادگی ، صداقت و سرشاری ، طهارت و استواری ، سرزندگی و ایثار نه تنها به مثابه ی خصوصیات ، بلکه به عنوان بخشی جدا نا شدنی از پیکره ی حبیب زبانزد همگیشان بود .
راستی حبیب در کدام مکتب درس عشق آموخته بود ؟ کدام استادی چنین الماسی را صیقل زده بود ؟ کدام نقاش چنین صفات انسانی را در وجود او حک کرده بود .
ققنوسی چنین عاشق از کدام کنا م پرکشید ه بود؟
در جهانی چنین پر نیرنگ کیست که ارزشهای انسانی را در جانهایی چنین شیفته، بارور و شکوفا میکند. اگر او را در تعریف دوستانش با شک و مبالغه میشناسید، در حمله و هجوم حرامیان به او, به یقین باید باز شناخت.
آری آری باران حقد و کین خفّاشان شب پرست به آن انسان توانمند، عقده گشایی شغالان بازار سیاست و هرزه درانیهای توابین و خودفروختگان، همه و همه برای جلوگیری از باز تولید حبیب و حبیبها است. سردار و سردارانی که در چهار گوشهٔ گیتی ابلیس رابه نبرد فرا میخوانند، مردان و زنانی که همهٔ زشتیها را در وجود خود سوزاندند، و از خاکستر آن در خود، مجاهد خلق را در مداری بالا به جهان و به نسل آینده عرضه کردند. دستاوردهای همان کسی هستند که امروز آماج تیر های زهر آگین شیادان حاکم بر میهن اسیرمان قرار گرفته است.
آری حبیب که خود سالها به زیبا سازی ذهنها و دلها مشغول بود، مزارش با زیباترین گًلها آراسته گشت و در اوج زیبایی از دیدهها پر کشید تا در دلها جاودانه باقی بماند
محمد حسین توتونچیان
عضواتحاد زندانیان سیاسی متعهد به سرنگونی