مـرا منقلب تر مکن امشب ! * : رحمان کریمی 29 نوامبر 2018 شعر و ادبیات مرا منقلب تر مکن امشب گمان مبر که پیرم در رگ های من ، آتشفشان جاری ست دهانهٌ انفجارش ، این دل سوزان گداخته هایش ، واژگان من. من اسب چموشی هستم بی برگستوان و زین و رکاب می تازم در شهرها و بیابان های جهان برای آزادی ، برای … ادامه»