آرشيو برچسبها: نمی شود که سُرایم ز باغ لبخندت جمشید پیمان،

نمی شود که سُرایم ز باغ لبخندت : جمشید پیمان

جمشید پیمان

شعار نیست به شعرم ، صراحتِ دَرد است نمی شود کُنمَش گم به صنعت ایهام! نمی شود که نشانم به مَطلَعِ غزلم دو چشم مستِ تو را جایِ وحشتِ اعدام! نمی شود که سُرایم ز باغ لبخندت بجای قحطی جاری به سینه ی کارون، بجای تشنگیِ مانده بر لبِ هامون! …

ادامه»