سی و دو سال از آن فرمان شوم خمینی و قتل عام سی هزار زندانی اسیر و دست بسته مجاهد و مبارز گذشته است. در آن زمان میر حسین موسوی نخست وزیر وقت خامنه ای و یکی از آمران این قتل عام فجیع بود. اما آن خون هاکه بی صدا ریخته شد، جوشیدند و پر و بال در آوردند و فریاد شدند. از دیوارهای بتونی و سیم های خاردار زندان های مخوف خمینی عبور کردند. در خارج و داخل مرزهای ایران توسط پرچمدار و سخنگوی مقاومت خونین مردم ایران، خانم مریم رجوی بصورت«جنبش دادخواهی» در آمدند. با تلاش و کاری شبانه روزی، اعضای این مقاومت درب پارلمان های تمامی کشورهای اروپایی تا کنگره ی آمریکا و وزارت خانه ها ی دولت های مماشاتگر و حتی وزیر خارجه آمریکا، مجمع عمومی سازمان ملل، سازمان های حقوق بشر و عفو بین الملل و…. را زدند. آنقدر رفتند و وقت گذاشتند تا بسیاری از آنها سرانجام مجبور به محکوم نمودن قتل عام سال شصت و هفت شدند. این خون ها با پرچمداری جنبش دادخواهی خون شهیدان سر به دار، توسط خانم مریم رجوی پاسخشان را تا اینجای دادستان گرفته اند. اعتراض به این قتل عام، جهانی شده است. امروز دیگر هیچ سیاستمداری نیست که از نسل کشی و قتل عام زندانیان سال 67 سخن نگوید. این خون ها در داخل کشور زخمی و اسیرمان نیز جوشید و بال در آورد. اولین بار در سال 1388 در «جنبش سبز» و در کمپین انتخاباتی میر حسین موسوی در مشهد در صدای دانشجویان، بعنوان «صدای تاریخ» خود را نشان داد. آنها از وی که در زمان قتل عام نخست وزیر وقت بود، از نقش و دلیل سکوت او در قتل عام سال شصت و هفت سؤال کردند، که جلسه متشنج شد و توسط دانشجویان بهم خورد. موسوی تا سال ۱۳۶۸ و بعد از مرگ خمینی، برای ۸ سال تمام نخستوزیر این رژیم بود. در آن مقطع بدلیل دعوای قدرت بین خامنه ای و موسوی، وی توسط شخص خود خمینی جنایتکار بعنوان مورد اعتماد ترین فرد،که پیش برندۀ خطوط او می باشد، به مجلس برای گرفتن رای اعتماد معرفی گردید.
اما خون بی گناهان قتل عام شده در سال شصت و هفت همچنان در جوش و خروش بود و در سراسر ایران تکثیر و در قیامهایی مانند قیام سال 88 و قیام 96 و آبان و دی ماه سال 98 به اوج خود رسید. تمام این قیام ها نتیجه و حاصل همان خونهای پاکی بود که در دهۀ شصت وبخصوص سال شصت و هفت بر زمین ریخت و هیچ قطره آن به هدر نرفت و آگاهی را در جامعه بذرافشانی کرد. این خون ها تورهای سرکوب، وحشت و اختناق را درید. آرام، ولی پر جوش و خروش راه افتاد و درب خانۀ تمامی جنایتکاران را زد. حتی به اطاقهای خواب آنها نیز وارد شد و بصورت کابوسی شبانه در خواب تمامی آمران و عاملان این جنایت فجیع وارد شد. تا جائی که «جنبش دادخواهی» قتل عام شدگان سال شصت و هفت جهانی شد.
به یمن تلاش های شبانه روزی مجاهدین و یاران اشرف نشانشان در سرار گیتی، دیگر کسی نیست که از این قتل عام بی خبر باشد. حال کار بجایی رسیده است که تقریبآ تمامی جنایتکاران همین نظام پلید سعی در تبرئه خود از این جنایت دارند.
آخوند روحانی در سگ دعواهای قدرت در انتخابات ریاست جمهوری برای تبرئه خود یقه رقیب را می گیرد و در این باره می گوید:
«منطق ممنوع کردن دارند و فقط اعدام و زندان بلد بوده اند»(ایران جیب،18.02.1396)
آخوند رازینی از اعضای هیئت مرگ در قتل عام سال شصت وهفت برای توجیح این جنایت میگوید:
«برای حفظ تعادل نظام و ضروری بود.»(شرق،12.04.1396)
در نواری که اخیرآ در سایت ها از نخست وزیر جنایتکار خامنه ای «حسین موسوی» دست به دست می گردد،او می گوید:
«از اینکه قوۀ قضائیه برخورد خشن کرده است درست است. اما در سال شصت ما کشتار جمعی نداشتیم!.ما اعدام های تکی داشتیم ولی اعدام های جمعی وجود نداشته است، تا آنجائیکه من اطلاع دارم،اینها همش دروغ است».
او با بی شرمی و رذالت در این نوار صوتی می گوید:
«من از فرمان امام هیچ اطلاعی نداشتم.»
او در جایی دیگر می گوید:
«امام نیز فرمان قتل نداده بودند.»
او امام جنایتکارش را، امامی مهربان جلوه می دهد و می گوید:
«امام حتی هیئتی را برای رسیدگی به وضعیت زندانیان و تحقیق در زندان ها فرستاده بودند. این دستور از طرف حضرت امام گرفته شده بود.»
او همانند آخوند جنایتکار رازینی در بخشی از این نوار صوتی اذعان می کند که:
«من در آنموقع موظف بودم که بعنوان نخست وزیر از کلیت نظام دفاع بکنم.»
حال که خون های قتل عام شدگان سال شصت و هفت کابوس بیت این جنایتکار نیز شده و دامنش را گرفته است و رهایش نمی کند، در همین نوار صوتی برای تبرئۀ خود و امامش از این جنایت می گوید:
«من در قوۀ اجرائیه بودم. از قوۀ قضائیه هیچ اطلاعی نداشتم.هیئت دولت همه مخالف این اعدام ها بودند. دلیل حذف آیت اله منتظری توسط امام برای اعتراض ایشان به این کشتار نبود بلکه به خاطر آقای «مهدی هاشمی» و موضوعاتی بوده است که فقط من اطلاع دارم و لازم به مطرح کردنش نیست.»
او در جایی دیگر از نوار صوتی تلاش می کند تا نظام جمهموری اسلای را بی گناه از تمام از سرکوبهای آزادی نشان بدهد. او کشتار مردم بی گناه در ترکمن صحرا و بمباران مردم کردستان و سرکوب آزادی ها توسط چماقداران را به گردن مخالفان و مجاهدین می اندازد و آنرا «آشوب»می خواند و می گوید:
«آشوب دهۀ شصت توسط مجاهدین و گروه ها راه اندازی شده بود. آنها چایی فروش، بقال سر کوچه و مردم عادی را ترور کردند.»
میر حسین موسوی، راهبر جنبش سبز، «جنبش راه سبز امید» که در سال هشتاد و هشت برای بسیاری از مماشاتگران غربی و روشنفکر نماهای وطنی دلربایی کرده بود وآب از لب و لوچۀ بسیاری راه انداخته بود، در این نوار صوتی به زبان اشهد به سهیم بودن خود در این جنایت و قتل عام اعتراف می کند.
اما آنچه که مرا وادار کرد تا دست به قلم ببرم اینست که حال که «جنبش دادخواهی » می رود تا تمامی آمران و عاملان این نسل کشی را به میز عدالت بکشاند، نزدیک به شصت تن که بسیاری از آنها از ماموران سابق وزارت بدنام اطلاعات،همانهایی که مستقیمآ در چهار دهۀ گذشته در تمام جنایات این رژیم سهیم بودند.یا اینکه در قتل عام شصت و هفت گور کن، یا راننده لودرهایی بودند که این جنایت هولناک را آفریدند، خائنین و وطن فروشان،بریدگان از مبارزه و توابینی همچون«حبیب اله پیمان،موسس ودبیر کل جنبش از دور خارج شدۀ مسلمانان مبارز»،کوتوله های چپ نمای خائن به جنبش چپ و مردم ایران بنام «سازمان اکثریت»، باصطلاح نوسیندگان و روشنفکرانی که در طول این چند دهه مستقیمآ توسط وزارت بدنام جمهوری اسلامی ایران به آمریکا و اروپا منتقل شده اند، از بی بی سی فارسی و صدای آمریکا سر درآوردند. همان هایی که یک شبه در رسانه های استعماری تحت نام های مستعار «پژوهشگر، استاد دانشگاه، خبرنگار، فعال و تحلیل گر سیاسی، معرفی شده اند، در کمال وقاحت، پستی و بی شرمی طی بیانیه ای رسوا خطاب به سازمان عفو بین الملل به برخوردهای اخیر این سازمان نسبت به نخست وزیر خمینی در جریان کشتار ونسل کشی سی هزار تن از زندانیان مجاهد ومبارز یعنی«میرحسین موسوی» اعتراض کرده اند. آنها عفو بین الملل را «موظف» دانسته اند که این نگاه و برخورد را به میر حسین موسوی «اصلاح» و از او «اعادۀ حیثیت» بکند. در نامه ۲۵ مرداد ۶۷ عفو بینالملل آمده است که:
«دولت و نخستوزیر وقت، میرحسین موسوی، از اعدامهای تابستان ۶۷ مطلع بودند».
زهی بی شرمی.
بعنوان یک زندانی سیاسی از اعدام رسته دهۀ شصت، خطاب به موسوی و این ماله کش های خارج کشوری اش می گویم:
«حال که خون بی گناه یاران سربه دارمان در صدای عدالتخواهی، دامن توی جنایتکار و دیگر جانیان را در درون خانه هایشان گرفته است، شما را از میز عدالت هیچ گریزی نیست. دیر نیست روزی که در یک دادگاه عادلانه خلق مجبور خواهید گشت تمام اسامی ناگفته جنایتکارانی که در این نوار برای حفظ نظام سفیانی تان «لازم به ذکر نمی دانید» را افشا کنید. خون یاران سربه دارمان در رگ های شرف و غیرت نسل جوان و آگاه ایرانی همچون پهلوان نوید افکاری، مصطفی صالحی و دیگر یاران شورشی در قیامهایی که در پیش است به بار خواهد نشست و طومار نظام شیطانی تان را به باد فنا خواهد داد.
خون شهیدان سربه دار، ضامن پیروزی محتوم خلق ماست.
هرمز صفایی
هامبورگ 27.09.2020