فکر کن خانوادهای به نام اسکندریزاده موسسه اعتباری نور را در محاصره خودش داشته و از اوایل دهه ۹۰ وامهای کلان بیبرگشت داده، به مسئولان رشوههای کلان داده، به برخی دیگر سودهای ویژه و هنگفت داده، پولشویی کرده، درگیر کلاهبرداری و ایجاد شبکه اختلاس بوده و حالا کار به جایی رسیده که کفگیر به ته دیگ خورده و اسکندریزاده خیلی شیک اعلام کرده که موسسهاش ۴۰هزار میلیارد تومان «ناترازی» یا همان بدهی دارد! جمهوری اسلامی هم دارد این پول را از جیب من و شما برمیدارد.
شاید تصور کنید که خانواده اسکندیزاده در دردسر بزرگی افتاده باشند اما تا جیب مردم هست چه جای نگرانی. جمهوری اسلامی هم در کمال خونسردی بدون یک کلمه توضیح که این بدهی از کجا آمده و مسئولش کیست، موسسه نور را در بانک ملی ادغام کرده؛ یعنی حالا بانک ملی باید این بدهی را بپردازد. از کجا؟ بانک ملی خود بانکی زیانده است بنابراین از بانک مرکزی میگیرد. بانک مرکزی هم دستش در جیب ملت است، پول چاپ میکند تا مبادا خانواده اسکندریزاده خم به ابرو بیاورند. نتیجه میشود افزایش نقدینگی و بعد تورم سرسامآور و ملت به خاک نشسته ایران.
🔹موسسه اعتباری نور در اسفند سال ۱۳۹۱ از دل تجمیع تعاونیهای اعتباری کارسازان آینده، پیشگامان کویر یزد و صندوقهای قرضالحسنه ریحانهگستر و مشیز متولد شد. در اردیبهشت ۱۳۹۴ در سازمان بورس و اوراق بهادار به ثبت رسید و در تیرماه ۱۳۹۴ موفق به اخذ مجوز فعالیت از بانک مرکزی جمهوری اسلامی شد. از آن سال تا کنون -هشت سال- موسسه اعتباری نور تنها یک بار صورتهای مالی یکساله خود را -که حسابرسی هم نشده بودند- منتشر کرده و بیش از ۴ سال بوده که هیچ اطلاعیهای درباره فعالیتهایش نداشته که نشان از پنهانکاری و نبود شفافیت است.
این موسسه در پروندههای پولشویی، ایجاد شبکه اختلاس و تشکیل شبکه کلاهبرداری درگیر بوده است. بانک مرکزی در تیرماه ۱۴۰۰ در نامهای به موسسه نور گفته بود: «بر اثر اقدامات زیانبار انجامشده در این موسسه در سالهای ۹۷ و ۹۸ و ناترازی که متهمان در این پرونده ایجاد کردهاند، ۸/۲ درصد تورم ایجادشده در کشور ناشی از این اقدامات مجرمانه بوده.»
هفت سال پیش مدیرعامل موسسه نور گفته بود «انشاالله بهزودی تبدیل به بانک نور خواهیم شد. بانکی که در فضای اقتصادی کشور نورافشانی کند.» نماینده علی خامنهای در کرمان به محمدحسین اسکندریزاده گفته بود «اگر همه به اندازه شما خدمت میکردند در استان مشکلی نداشتیم.» و خود محمدحسین اسکندریزاده به وحید جلیلوند، کارگردان و هنرپیشه، گفته بود «جایی رفتم، کمکی انجام دادم. در حین بازگشت به منزل با خودم فکر کردم اگر متمول نبودم و داراییام همین ماشین بود آیا باز هم میبخشیدم؟ فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که بازهم هبه میکردم.»
ما ملت ایران از داشتن یک دولت ملی محرومیم. یعنی هیچ صاحب قدرتی در این مملکت به فکر مردم و ایران نیست و همه در حال آسیب به این سرزمین هستند. بنابراین تنها راه ما این است که خود آستینها را بالا بزنیم و تا ایرانمان نابود نشده آن را از فساد سیستماتیک، پنهانکاری و دزدی، دروغ و سرکوب و به تاراج رفتن ثروت ملیمان نجات دهیم. جنبش حسابرسی اجتماعی در این مسیر به ما کمک میکند.