
فساد از آفات تردیدناپذیر قدرت است و “لرد اکتون” در جمله بیا ماندنیِ «قدرت فساد میآورد و قدرت مطلق فساد مطلق در پی دارد…» بهخوبی آن را بیان کرده است؛ حتی اگر بتوان در «پیوند فساد و قدرت» تردید کرد، در اینکه «قدرت مطلق فساد مطلق میآورد» جای هیچ تردیدی نیست.
قدرت مطلقه در صاحب آن نوعی احساس استغناء پدید میآورد که به تعبیر قرآن با طغیان و سرکشی همراه است؛ اما قدرت تنها فساد نمیآورد؛ بلکه بسیاری اوقات با نابخردی و حماقت نیز همراه است و با افزایش قدرت بر میزان حماقت افزوده میشود. چه بسیارند سیاستمدارانی که تا پیش از رسیدن به قدرت اهل خرد بوده یا دست کم به این نام شناخته میشدهاند اما پس از دستیابی به آن، نابخردانهترین شیوه را در حکمرانی در پیش گرفتهاند.
ترکیب قدرت با فساد و حماقت بسی خطرناک و وحشیانهترین جنایتها را در زندگی بشریت رقم زده است؛ بهویژه اگر بهتعبیر مایکل سندل «مخلوطی سمی از تکبر و کینه» در راس قدرت باشد.
تاریخ نمونههای فراوان از بدبختی، آوارگی، کشتار و شکنجه و آزار را ثبت کرده است که نتیجه نابخردی در حکمرانی بوده و حاصل پیوند نامبارک قدرت با فساد و حماقت است؛ اما بهراستی چنین پیوندی ریشه در کجا دارد و چرا حاکمان به چنین شیوهای در حکمرانی روی میآورند؟!
برخی کوشیدهاند تبیینی روانشناسانه از این پدیده ارائه کنند. یکی از پژوهشگران دانشگاه مک مستر کانادا بر پایه تحقیقی به این نتیجه رسیده که قدرت، کارکرد نورونهای آینهای که پایه فیزیولوژیک احساس همدلی هستند را مختل میکند. با این اختلال، فرد حتی به کسانی که در رسیدن به قدرت وامدار آنان است نیز رحم نمیکند. کلتنر این را «پارادوکس قدرت» نامیده و میگوید: «رسیدن به قدرت باعث میشود، ظرفیتهای ذهنی مانند همدلی که عامل بهقدرت رسیدن فرد بودهاند، تضعیف شوند»، جاناتان دیویدسون آن را «سندرم هوبریس» نامیده و نشانههای آن را تحقیر آشکار دیگران، از دستدادن تماس با واقعیت و اقدامات بیپروا دانستهاست.
هوبریس در یونانی به معنای «غرور شدید» است و در کنش هوبریک اشکال قدرت لباس غرور و اعتماد بهنفس بر تن و بهوسیله آن، دیگران را تهدید و تحقیر میکنند.
از نگاهی دیگر میتوان به نقش ساختار مطلقه قدرت در تولید حماقت اشاره کرد. منتسکیو از این دیدگاه استدلال میکرد، نظام استبدادی تبذیرکننده و ویرانگر است و همچون وحشیان که برای خوردن میوهها درخت را از ریشه میکنند، استبداد نیز برای حفظ خود همهچیز را نابود میکند؛ همچنین از تدبیر امور و وسایل و راههای رسیدن به هدف ناتوان است؛ از این رو دورترین راهها را برای رسیدن به هدف خود برمیگزیند؛ بدینسان، استبداد در پوشش تامین امنیت، سکوتی مرگبار را بر جامعه حکمفرما و مملکت را در برابر دشمنان، تضعیف و زمینه را برای سلطه بیگانگان فراهم میکند. با این وصف سندروم هوبریس عارضهایست که هیچ دیکتاتوری از آن مصون نیست. موثرترین راه برای جلوگیری از آن و قطع پیوند میان قدرت و حماقت، مشروطیت و محدود ساختن آن از راه سازوکارهای نظارتی و پاسخگو کردن آن در برابر افکار عمومی است؛ همچنین یادآوری لحظات بیقدرتی یا داشتن کسانی که این دوران را یادآوری کنند نیز میتواند موثر باشد.
علی (ع) در همین راستا به مالک توصیه میکند؛ همواره قدرت خدا نسبت به خود را بهیاد آورد و متوجه باشد که برای اداره امور مردم قدرت یافته و «هرکه به مردم ستم کند، خدا با او دشمنی ورزد و هیچچیز چون بنیاد ستم نهادن، نعمت خدا را دگرگون ندارد و کیفر او را نزدیک نیارد که خدا شنوای دعای ستمدیدگان و در کمین ستمکاران است.»
.