عواقب دو مدل حکمرانی متفاوت قذافی در لیبی و مهاتیر محمد در مالزی
سرنوشت کشورها و ملتها با نوع تفکر و رفتار حاکمانشان در ارتباط است.، اگر آنها صالح، دلسوز، آیند ه نگر و مدیر باشند کشور و ملت خود را سرافرازو خوشبخت، می کنند. در غیر اینصورت کشور و ملت خود را تباه خواهند کرد. در اینجا معمر قذافی و ماهاتیر محمد، به عنوان دو نوع حاکم متضاد را مرور میکنیم:
مدل معمر قذافی:
سرهنگ قذافی انقلابی، پس از به قدرت رسیدن، مهمترین آرمان خود را حمایت بی قید و شرط از جنبش های اسلامی و دشمنی با اسرائیل و آمریکا اعلام نمود و نگاه به بلوک شرق داشت.
سرهنگ برای یک پارچه سازی فرهنگی و از میان بردن منتقدان،دست به انقلاب فرهنگی زد. کمیته های مردمی را تاسیس کرد تا با مظاهر فرهنگ غربی به مبارزه بپردازند.
او از چاهای نفت دلار استخراج میکرد، بخشی برای ترویج ایدههای انقلابی خود و بخش دیگر هم به نیازهای روزمره و زندگی جمعیت اندک لیبی و زندگی اشرافی خود صرف میکرد. در این بین خانواده و نزدیکانش ثروت های افسانهای اندوختند.
قذافی تشکیل هر نوع حزب را ممنوع و مؤسس و گروه آن را اعدام میکرد. شرکت کردن در مباحثات سیاسی با کشورهای بیگانه، متهم به جاسوسی شده و به سالها زندان محکوم میشد. آموزش زبانهای خارجی در مدارس ممنوع شد. در لیبی آزادی مطبوعات وجود نداشت. نیروهای امنیتی هرگونه میخواستند عمل میکردند و فعال مایشاء بودند.
با آغاز بهار عربی ۲۰۱۱ اعتراضهای سراسری، علیه حکومت معمر قذافی بر پا شد. نیروهای نظامی لیبی به همراه فدائیان قذافی به شدت مردم را سرکوب کردند. سرهنگ این اعتراضها را توطئه آمریکا و دشمن غربی نامید. سیف الاسلام جانشین او اعلام کرد اروپا را به آتش خواهد کشید. عاقبت قذافی در ۲۸ مهر 1390، به طرز فجیعی به دست معترضین کشته شد.
مدل مهاتیر محمد
شخصیت بعدی ماهاتیر محمد، پزشک و جراح مالزیایی بود که به نخست وزیری رسید. او برخلاف قذافی از سوی مجلس این کشور، به سمت رئیس دولت انتخاب شد او از قدرت فراگیری برخوردار نبود.
مالزی کشوری فقیر در شرق آسیا بود که درآمد باد آورده نفتی لیبی را نداشت و از ازدیاد جمعیت و تنوع قومی رنج میبرد. ماهاتیر توانست این کشور را در مسیر توسعه قرار دهد و به مردم گرسنه ای که در لابلای درختان زندگی می کردند، احترام گذاشته و اعتبار دهد.
ماهاتیر، نقشه راه مالزی را ترسیم و غدههای فساد را ریشه کن کرد. آموزش همگانی و پژوهشهای علمی را سرلوحه برنامهها و اهداف توسعه قرار داد. درآمدهای کشور را صرف آموزش و کسب مهارتهای مورد نیاز و ریشهکن کردن بیسوادی نمود و هزاران نفر از نخبگان را برای کسب دانش و مهارتها، رهسپار بهترین دانشگاههای مهم جهان کرد.
او بجای فدایی پروری به نخبه پروری و جذب دانشمندان از سراسر جهان رو آورد. با تقویت بنیادهای فرهنگی و اقتصادی ملت مالزی، این کشور را به ستاره درخشان جهان اسلام تبدیل کرد.
ماهاتیرمحمد، بر خلاف سرهنگ قذافی بجای اینکه وقت و ثروت کشورش را صرف کارهای بیحاصلی و رفتن به استقبال تحریمهای بین المللی کند، استعدادهای کشور را صرف ساماندهی و تولید ثروت ملی کرد و توانست مالزی سنتی و مردم بعضاً بدوی را به یک واحد صنعتی در سطح جهان تبدیل کند و درآمد سرانه کشورش را به مرز ۸ هزار دلار برساند.
امروز مالزی راه خود را پیداه کرده است و روند رو بهرشد خود را طی میکند. حاکمیت مستبد قذافی همه عقلای جامعه را از میان برده بود و قدرت را در خود منحصر ساخته و با کشته شدن او دیگر نیرویی برای اداره کشور باقی نگذاشته بود؛ لیبی دچار حرج و مرج شد و کشور به سه تکه تقسیم گردید و حتی هرآنچه قذافی در زمینه آبادی انجام داده بود در درگیریهای نظامی از میان رفت و سالها طول می کشد و هزاران نفر کشته خواهند شد تا کشور به یکپارچه گی سال 1969 برسد.