
جان بولتون که در دور اول ریاست جمهوری دونالد ترامپ مدتی مشاور امنیت ملی بود و بعد از برکناری به منتقدان ترامپ پیوست، در یادداشتی در روزنامۀ فرانسوی لوموند، «بیقیدی» و بیفکری رئیس جمهور ایالات متحده را در عرصۀ سیاست خارجی مورد حمله قرار میدهد و میگوید که این بیقیدیها و ندانمکاریها مثلاً باعث شده است که «آیتاللهها همچنان در تهران حاکم باشند.»
جان بولتون یادداشت خود را با یادآوری ماجرای افشای گفتگوهای مقامات بلندپایۀ نظامی و امنیتی آمریکا آغاز میکند که به «سیگنال گیت» معروف شد. لو رفتن این تبادل نظرها که در پیامرسان «سیگنال» انجام گرفته بود، باعث شد که مایک والتز، مشاور امنیت ملی ترامپ ناچار به کنارهگیری شود. خطاهای دیگری از همین دست از سوی پیت هگست، وزیر دفاع نیز دیده شد. وی حتی قصد داشته ایلان ماسک را به پنتاگون ببرد و طرحهای نظامی آمریکا را در صورت وقوع جنگ با چین، به وی نشان دهد. ظاهراً شخص ترامپ این وعدۀ ملاقات را در آخرین لحظه لغو کرده است.
بولتون پس از ذکر این مثالها مینویسد: حالا عبارت «هرج و مرج» برای توصیف آنچه در وزارت دفاع آمریکا میگذرد کاملاً رایج شده است.
به نوشتۀ بولتون، این بیظرفیتیها در نگاهداری اطلاعات حساس و بیدقتی در تصمیمگیری، نمونههای روشنی از مشکلات بسیار جدی است که در دومین دورۀ ریاست جمهوری دونالد ترامپ جریان دارد.
جان بولتون مینویسد: «ترامپ و اکثر مشاورانش امنیت ملی را به اندازۀ کافی جدی نمیگیرند. ترامپ وقت خود را با فلسفۀ سیاسی، استراتژیهای کلان و حتی سیاست به معنای رایج آن تلف نمیکند. جهان ذهنی او از معاملاتی ساخته شده که باید یکی پس از دیگری جوش بخورند، بدون این که با یکدیگر ارتباطی داشته باشند. این، روحیهای است که شاید در دنیای معاملات املاک در مانهاتان حاکم باشد اما برای ادارۀ ایالات متحده به کار نمیآید.»
ترامپ و سیاست خارجی
به نوشتۀ جان بولتون، از نظر دونالد ترامپ، «روابط بینالملل به روابط شخصی وی با رهبران خارجی محدود میشود. مثلاً اگر روابط گرمی با ولادیمیر پوتین برقرار کند، میپندارد که آمریکا و روسیه در مقام دولت الزاماً روابط حسنهای خواهند داشت.» بولتون مینویسد: شاید خوانندگان از چنین نگرش سادهلوحانهای تعجب کنند اما ترامپ واقعاً چنین میاندیشد، چه در مورد رئیس جمهور چین و چه در مورد رهبر کره شمالی…
اما در این شرایط، ترامپ چگونه میخواهد به جنگ اوکراین پایان دهد؟ با فرستادن دوست نزدیکش، استیو ویتکاف به مسکو… ویتکاف که یک معاملهگر املاک نیویورکی است تقریباً هیچ چیز از روسیه، اوکراین یا ناتو نمیداند. ولی با این وصف چندین ساعت با پوتین مذاکره میکند. نتیجه چیست؟ طرح توافقی که مطلقاً مخالف منافع غربیهاست و چنان به ضرر اوکراین که گویی تمامی طرح توسط کرملین تنظیم شده است.
به عقیدۀ جان بولتون، امتیازهایی که در این طرح توافق به مسکو داده شده، از نظر ترامپ هیچ تأثیری بر آمریکا نخواهد داشت. پس اگر هم پیامدی برای ملل اروپایی داشته باشد، «مشکل خودشان است.» ترامپ فقط خواهان توافق است، همین و بس.
پروندۀ ایرانجان بولتون که در سالهای گذشته به عنوان یکی از چهرههای تندرو واشنگتن در قبال جمهوری اسلامی شناخته میشد و بارها از حملۀ نظامی به ایران طرفداری کرده بود، معتقد است که خارج شدن آمریکا از برجام کار درستی بود، اما ترامپ نتوانست اصل «فشار حداکثری» را به شکلی مؤثر پیاده کند و در نتیجه «آیتاللهها همچنان در تهران حاکماند.» او میافزاید: در حال حاضر نیز ویتکاف، رفیق صمیمی ترامپ، مشغول مذاکره پیرامون توافق دیگری با ایرانیهاست که ظاهراً بسیار شبیه به همان تلاش ناکام سال ۲٠۱۵ (برجام) است.
بولتون اصرار میورزد که «البته باز هم جای تعجب ندارد اگر بفهمیم که استیو ویتکاف از ایران هم چیزی نمیداند. همچنین نه از سلاح اتمی، نه از کنترل تسلیحات و نه از اصول منع گسترش سلاحهای هستهای. این در حالی است که ظاهراً اختلافهای جدی در درون دولت ترامپ بر سر پروندۀ ایران و گفتگوهای ویتکاف با ایرانیها به وجود آمده است.
اروپا و ترامپ
به نوشتۀ جان بولتون، بسیاری از اروپاییان تصور میکنند که رفتار پریشان دونالد ترامپ در حوزۀ امنیت ملی، فرصتی برای پایهگذاری «اروپای پسا آمریکایی» ایجاد کرده است. اما بولتون صریحاً هشدار میدهد که این تصور، «خطای استراتژیک بزرگی است که بخت بازسازی ظرفیتهای سیاسی و نظامی کشورهای عضو ناتو را به خطر خواهد انداخت.»
او میافزاید: «زمانی جهان غرب پنداشت که سقوط اتحاد جماهیر شوروی به معنای پایان تهدیدهای بزرگ است، حتی برخی از «پایان تاریخ» سخن گفتند. بودجههای دفاعی به حداقل رسید و از «منافع و درآمدهای صلح» صحبت به میان آمد، چنان که هنوز هم آن بودجهها به میزان قبلی بازنگشتهاند. اما ایالات متحده، دست کم تا زمان قدرت گرفتن ترامپ، کمتر از متحدانش دچار این نوع توهمات بود و به خطرات فزایندهای توجه داشت که از جانب محور چین – روسیه و با کمک کشورهایی چون ایران، کرۀ شمالی یا بلاروس شکل میگرفت.»
جان بولتون نتیجه میگیرد که خطر اتحاد چین و روسیه اگر پاسخ مناسبی نیابد، چندین دهه دوام خواهد داشت. او در پایان یادداشت خود مینویسد: «فراموش نکنیم که برای ترامپ کمتر از ۴۵ ماه فرصت باقی مانده است. این تصور که آینده از هم اکنون ساخته و پرداخته شده همان قدر توهمانگیز است که تلاش برای توافق با روسیه یا ایران. مدافعان جدی امنیت غرب باید تلاش کنند تا بیقیدی و نادانی ترامپ را در قبال مسائل مهم جبران کنند و زیانهای بیشتری را که او میتواند به ناتو و تجارت جهانی تحمیل کند مانع شوند، شاید بعد از این بتوان پایههای جهان «پسا ترامپ» را هرچه زودتر بنا کرد.»