فدراتیو روسیه و پرزیدنت ولادیمیر پوتین در کارزار اوکراین بازنده اند. این سرانجامی گریزناپذیر خواهد بود. چرا؟
۱- چون در برابر ناتو توانمندترین اتحادیه و سازمان تاریخ صف کشیده است؛
۲- چون خود و بیشینه بلاروس و یکی دو کشور ورشکسته دیگر، در برابر ۳۱ ملت توانمند و مصمم ایستاده اند؛
۳- چون علاوه بر اعضای ناتو، ۶۵ ملت دیگر نیز دستکم در کار لجستیک همیار ناتو هستند؛
۴- چون ظرفیت فعال اقتصاد روسیه و پشتیبانانش در برابر رقیبان ۱ به ۵۲ است؛
۵- چون ظرفیت کّمی تسلیحاتی روسیه و متحدینش نسبت به رقیبان دستکم ۱ به ۷ است؛
۶- چون کیفیت تسلیحات هوایی روسیه نسبت به ناتو درجه دو و گاه سه است؛
۷- چون ظرفیت تسلیحات دریا پایه روسیه نسبت به رقبایش قیاس پذیر نیست؛
۸- چون موقعیت قاره ای روسیه توان مانور را از این کشور گرفته است؛
۹- چون به دلایل گوناگون، از جمله قلت چشمگیر تراکم نسبی جمعیت، ۶۴۰۰۰ کیلومتر مرزش می تواند در معرض خطر قرار گیرد؛
۱۰- چون هرسه ناحیه سنتی و ۲۳۰ ساله زیر نفوذش در آسیای مرکزی، قفقاز و اروپای خاوری با نفوذ داهیانه چین، ترکیه، آمریکا و اتحادیه اروپایی، در حال واگرایی تاریخی از مسکو هستند؛
۱۱- چون ملت های واقع در فضای پیرامونیش(حتی بلاروس ها)، روسیه را الگویی برای پیشرفت، آزادی و رفاه و رستگاری نمی دانند؛
۱۲- چون از داشتن متحد استراتژیک(مانند چین، هند، ترکیه) در فضاهای پیرامونیش محروم است؛
۱۳- چون پرزیدنت پوتین نتوانسته یکپارچگی نیروهای مسلحش را پاسدار باشد؛
۱۴- چون به رغم توان کلاسیک بالای روسگرایی ملت، کم کم مردمانش از کارایی استراتژی کنونی مبتنی بر جذب میلیتاریستی اوکراین دلزده شده و به اغلب احتمال از در مخالفت در خواهند امد؛
۱۵- چون به دلیل بافت موزاییکی و ترکیبی شدید شهروندان، نسبت قدرت واگرایی به همگرایی (مسکو گرایی) رو به کاهش است. به داغستانی ها، تاتارها، کالموک ها، چچن ها و …بنگرید؛
۱۶- چون هم اکنون هم نسبت به ۳۰ سال پیش، ۹۰٪ نفوذ جهانی اش در آمریکای لاتین، آفریقا، آسیا و اروپا را از دست داده و این فرایند همچنان مستمر است؛
۱۷- چون در اقتصاد جهانی، جز خام فروشی(نفت- گاز، الوار و الماس) نقش تعیین کننده ای ندارد؛
۱۸- چون تنها پشتوانه استراتژیکش تکیه بر میراث تسلیحات غیر متعارف اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است و ابتکار و طرح و برنامه ی در خور دیگری برای بقا ندارد؛
با این وجود و روشن بودن شکست دوباره روسیه و بلکه احتمال فروپاشی مجددش، در شگفتم که چرا رهبران تصمیم ساز جمهوری اسلامی باز هم بر سر چنین اسب بازنده ای شرط بندی می کنند؟ مگر همین روسیه نبود که در قفقاز بازی را به ترکیه باخت؟ مگر همین پوتین نبود که در سوریه اسبش در گل گیر کرد؟ در جلوگیری از پیوستن فنلاند و ایضا سوئد(در آینده بس نزدیک) به ناتو آچمز شد؟ در کشاندن چین به پشتیبانی اش به کلی شکست خورد؟ چرا رهبران جمهوری اسلامی تا این حد فاقد بینش استراتژیک بوده و از دیدن چشماندازهای آتی غافلند؟ چه بر سر دوراندیشی ملت فاخر ایران آمده است؟