.
هر روستا باید یک سلول جهش شود و روستاهای ایران در صنعت پوشاک قابلیت رقابت با چین را دارند.
اگر نام گوبندەی سخن بالا کە سعید جلیلی کاندیدای ریاست جمهوری است، از جلوی آن حذف شود، دور نیست که مخاطبان، آن را با اقوال “مائو تسه تونگ” در کتاب سرخ اشتباه بگیرند!
درونمایەی مائوئیستی این سخن صرفا بهعلت ارجاع به چین نیست، بلکه بهدلیل صدر و ذیل و منطق پنهان آن است.
مائو رهبر جمهوری خلق چین در سال ۱۹۵۸ برنامەی جهش بزرگ به جلو را اعلام و مدعی شد، چین باید ظرف ده سال در تولید فولاد و غلات از آمریکا و شوروی پیشی بگیرد.
در این راستا، دستور داد در تمام روستاها و یا کلونیهای روستایی، مردم کورههایی ساده به شکل سماور بسازند و فلزات و ضایعات آهن را در آن بریزند تا گداخته و به فولاد تبدیل شود.
نتیجەی کار فاجعهآمیز بود. نه تنها فولاد مرغوب بدست نیامد، بلکه جنگلها، درختان و مراتع هم سوخت کورەهای هیزمسوز شده و از میان رفتند.
طرح سلولهای روستایی جلیلی هم که امروز از آن رونمایی کرد، مشابه جوامع روستایی “صدر مائو” است که قرار بود موتور جهش بزرگ چین شوند.
مهمتر از اینها، اما اصل ایدەی توسعەی روستا محور جلیلی است.
“توسعەی روستا محور” که از بنیان ایدەای مائوئیستی است، با “توسعەی روستایی” متفاوت است.
مائوئیسم در زمان خود قسمی عملگرایی برای تطبیق ایدئولوژی اروپایی مارکسیسم با جامعەی روستایی چین بود.
در غیاب طبقەی کارگر صنعتی که در چین نیمەی اول قرن ۲۰ وجود نداشت، دهقانان به سربازان انقلاب تبدیل شدند.
پس از پیروزی کمونیسم در سال ۱۹۴۹، در برابر وافعیت اکثریت ۷۰درصدی جمعیت روستانشین، مائو چارەای نداشت جز آن که برای توسعه نیز به این خیل عظیم تکیه نماید.
شکست سنگین این تجربه، مائو را از رو نینداخت و وی کارزار انقلاب فرهنگی را متعاقب آن به راه انداخت.
این بار میخواست شهرها را با پاک کردن از مظاهر فرهنگ منحط غربی و هنجارهای بورژوایی شبیه روستاها کند.
با مرگ مائو، پروژەی مرگبار انقلاب فرهنگی خاتمه یافت و بیلان آن با میلیونها کشته در کنار میلیونها مقتول برنامەی جهش رو بە جلو در کتابهای تاریخ باقی ماند.
صد البته در آخرین ماههای حیاتش، رهروان او در کامبوج به قصد ساختن یک مدینەی فاضلەی روستایی، روی دست استاد در حال احتضار بلند شدند.
آنها میلیونها نفر از اهالی شهرها را به روستاها تارانده و آنها را به بیگاری و کار یدی وادار کردند.
هدف حذف طبقەی متوسط و ساختن یک تودەی همگن روستانشین بود که مانند موم در دستان روشنفکران مائوئیست قرار گیرند.
طرفه اینکه “مائو بازی” پولپوت و رفقایش مصادف شد با رها کردن میراث مائو توسط رهبری جدید چین و گشودن کشور به روی سرمایەی غربی و ترجیح اقتصاد بر سیاست و ایدئولوژی.
با این اوصاف “مائوئیسم اسلامی” جلیلی در سال ۲۰۲۴ از این هم زمان پریشانهتر است.
قصه فقط تفاوت زمانە و امتحان پس دادن یک نظریەی منسوخ نیست، بلکه فقدان زمینەی اجتماعی در ایران امروز است که به اذعان جلیلی، جمعیت روستانشین آن به زحمت به ۲۸درصد میرسد.
شاید این به نمونەی افغانستان نزدیکتر باشد که طالبان اسلام روستایی را در کورەی ایدئولوژی دمیده و آن را به سرمشق حکومتداری تبدیل کردەاند.
در خود چین تا مائوئیسم به مثابەی تفسیر چینی از مارکسیسم بهطور کامل رها نشد، اژدهای زرد از خواب چند صد سالەی توسعه نیافتگی بیدار نگردید.
ممکن است بگویند که چین هنوز در ید مقتدر حزب کمونیست است، سخن درستی است! اما این کشور مدتهاست که با مارکسیسم و نسخەی چینی آن یعنی مائوئیسم خداحافظی کرده است.
در جدیدترین نسخەی اساسنامەی حزب حاکم، قید شده که مارکسیسم لنینیزم، مائوئیزم و اندیشههای دنگ شیائوپینگ، اصول اعتقادی آن را تشکیل میدهند.
اما واقعیت آن است که از میان این ایسمها، صرفا لنینیزم، به معنای وجود یک حزب منضبط منطبق بر اصل سانترالیسم دمکراتیک باقی مانده است.
حزب کمونیست در اینجا نقش دیکتاتور مصلح و استبداد منور را در راهبری اصلاحات اقتصادی و مدرنیزاسیون کشور برعهده دارد و فاقد صبغەی ایدئولوژبک سابق است.
دنگ بهعنوان معمار اصلاحات، درهای کشور را باز کرد و با ظرافت، چین را وارد جریان اصلی اقتصاد جهانی و ادغام در سرمایەداری نمود.
یکی از پیامدهای ناگزیر مدرنیزاسیون و صنعتیسازی، شهری شدن اجتماع با نرخی بالاتر از گذشته است.
چین امروز با تعداد زیاد شهرها و ابرشهرها و آسمانخراشهایش شناخته میشود نه کانونهای انقلابی در روستاهای متروک و منزوی باقی مانده از قرن نوزده که مائو از طریق آنها انقلاب کرد.
راه توسعه از شهر میگذرد نه روستا و شهرهای جهانی و جهان میهن مهد اصلی توسعه و ارزشهای اقتصادی و فرهنگی آن هستند.
.