خانه / اخبار مهم روز / ابراهیم فیاض: سرمایه اجتماعی در ایران از میان رفته است

ابراهیم فیاض: سرمایه اجتماعی در ایران از میان رفته است


خطر فروپاشی برخی ساختارها در جامعه وجود دارد
ابراهیم فیاض: سرمایه اجتماعی در ایران از میان رفته است
گروه جامعه: اعتراضات اخیر در کشور اگر چه به بهانه اقتصادی و افزایش قیمت بنزین صورت گرفت اما دارای جنبه جامعه شناختی هم بود و نمی‌توان جنس این اعتراضات را تنها اقتصادی قلمداد کرد. جامعه ایران مدت‌هاست با بحران‌های اجتماعی مانند شکاف طبقاتی، فروپاشی ساحت خانواده، افزایش بزهکاری اجتماعی و افزایش طلاق مواجه شده و به‌رغم هشدارهای جامعه شناسان هنوز راه‌حل مناسبی برای این چالش‌ها پیدا نشده است. در چنین شرایطی مشکلات معیشتی مردم نیز به این چالش‌های اجتماعی اضافه شده و شرایطی را فراهم کرده که جامعه به سمت واکنش‌های اعتراض‌آمیز حرکت کند. اعتراضاتی که در برخی مقاطع به التهاب و تخریب اموال عمومی نیز منجر شده است. به همین دلیل و برای تحلیل دلایل و پیامدهای اعتراضات اخیر روزنامه «آرمان ملی» با دکتر ابراهیم فیاض استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران گفت‌وگو کرده است که در ادامه ماحصل آن را می‌خوانید.

تحلیل شما از دلایل اعتراضات اخیر چیست؟
در مرحله نخست این اعتراضات را ساده نمی‌دانم و بلکه معتقدم اعتراضات شکل پیچیده‌ای داشته است. برخی این اعتراضات را ساده قلمداد می‌کنند. البته این اعتراضات از خارج از کشور حمایت می‌شود و این نکته غیرقابل انکار است. در گذشته ارتش‌ها در کشورهای دیگر دخالت می‌کردند این در حالی است که امروز سازمان‌های امنیتی جای ارتش‌ها را گرفته‌اند و با شگردهای جدید در تحولات جوامع مختلف نقش‌آفرینی می‌کنند. یکی از دانشگاه‌های آمریکا به‌صورت ویژه در مورد مسائل ایران مطالعه می‌کند و نتایج مطالعات خود را در اختیار دولتمردان آمریکا قرار می‌دهد. در نتیجه موضوع بیش از آنکه سخت‌افزاری باشد شکل نرم‌افزاری دارد. بنده در گذشته معتقد بودم امر سیاسی به امر اجتماعی تبدیل شده است. این در حالی است که در شرایط کنونی خطر فروپاشی برخی ساختارها وجود دارد. به همین دلیل جامعه ایران برای جلوگیری از انقلاب اجتماعی نیاز به نقد اجتماعی دارد. این در حالی است که هنگامی که نقد اجتماعی صورت می‌گیرد نقد‌کننده تحت فشار قرار می‌گیرد. به‌صورت طبیعی هنگامی که نقد اجتماعی صورت نگیرد اصلاح اجتماعی نیز رخ نخواهد داد. امروز جامعه ایران با التهابات کور مواجه شده و مانند سیلی است که آغاز می‌شود و با خود خرابی به بار می‌آورد و پس از مدتی فروکش می‌کند.
جنس این اعتراضات اجتماعی بود یا اقتصادی؟ آیا تنها طبقه پایین جامعه در این اعتراضات حضور داشت؟
در نوسازی دولت سازندگی نیز چنین اعتراضاتی اتفاق افتاد که بیشتر در اسلامشهر بود و در حدود70 نفر نیز کشته شدند. در نوسازی احمدی‌نژادی اتفاقات سال88 رخ داد که عمدتا در تهران بود و پیامدهای اجتماعی و سیاسی به همراه داشت. در نوسازی لیبرالیستی حسن روحانی محوریت اعتراضات در حاشیه شهرها و شهرهای کوچک است. اغلب این معترضین نیز به اقشار پایین جامعه تعلق دارند. نکته مهم اینکه در این اعتراضات طبقه متوسط نیز حضور دارد. با این وجود این حضور در شبکه‌های اجتماعی و به شکل تولید محتوا بوده است. در نتیجه طبقه متوسط تولید محتوا کرده و طبقه پایین در خیابان‌ها حضور پیدا کرده است. در اعتراض نسبت به نوسازی لیبرالیستی همه چیز ممکن است اتفاق بیفتد. ممکن است فردی کشته شود یا دیگری را بکشد. اعتراضات امروز با سال88 در نوع ویرانگری و تخریب گری خود متفاوت است. در سال88 طبقه متوسط به بالا به دلایل سیاسی و مدنی معترض بودند این در حالی است که در شرایط کنونی طبقه پایین جامعه در خیابان‌ها حضور پیدا کرده است. در نتیجه جنس اعتراض‌ها با هم متفاوت است. در سال88 اگر اموال عمومی تخریب شد بیشتر به دست طبقه پایینی بود که به تبعیت از طبقه متوسط و طبقه بالا وارد صحنه شده بود و واکنش‌هایی از خود نشان می‌داد که از جنس این طبقه اجتماعی بود.
محدوده و حد و مرز این اعتراضات کجاست؟ هدف اصلی این اعتراضات چه بود؟ این نوع اعتراضات بی‌برنامه و بدون رهبری به چه دلایلی در جامعه ایران رخ می‌دهد؟
محدوده و حد و مرز اعتراضات بستگی به واکنش مسئولان کشور دارد. در نتیجه در شرایط کنونی نمی‌توان به‌صورت قطعی در این زمینه اظهار نظر کرد. در هر جامعه‌ای هنگامی که ثروت و قدرت با هم عجین می‌شوند تولید رانت می‌کنند. در نتیجه ویژه‌خواری و رانت‌خواری به یک الگوی اجتماعی تبدیل می‌شود. این اتفاقی است که در برخی مقاطع در جامعه ایران رخ داده است. هنگامی که ثروت و قدرت با خانواده عجین می‌شود اشرافیت به وجود می‌آید. در سال‌های گذشته ما با این نوع اشرافیت که نتیجه گره خوردن قدرت، ثروت و خانواده بود مواجه بوده‌ایم. این اتفاق در هر دو جریان سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا نیز وجود دارد. 70‌درصد این اشرافیت در جریان اصولگرایی وجود داشت و 30‌درصد بقیه نیز شامل اصلاح‌طلبان می‌شود. در شرایط کنونی میزان اشرافیت در بین اصلاح‌طلبان نیز نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده است. به‌عنوان مثال موضوع ژن خوب در ابتدا توسط اصلاح‌طلبان مطرح شد. نمونه بارز این مساله سخنان خانمی بود که در تلویزیون به‌صورت علنی عنوان کرد ما به‌دلیل تربیت بهتر فرزندمان برای وی مدرسه ساختیم. مساله زمانی شکل حاد به خود گرفته که ثروت، قدرت و خانواده با هم عجین شده است. در اعتراضات اخیر شعارهایی مطرح شد که به‌دلیل تنفر از اشرافیت و به‌خصوص این نوع اشرافیت بود. در «کتاب و دین و دولت در عصر قاجار» نوشته «حامد الگار» به موضوع اشرافیت مذهبی در ایران به خوبی پرداخته شده است. بنده معتقدم تاریخ در حال تکرار شدن است و جامعه امروز ایران نیز با اشرافیت مواجه شده است. در دوران قاجار زندگی اغلب ملاکین و خوانین دارای ابعاد مذهبی بود. با این وجود پس از قاجاریه رضاخان به مقابله با آنها پرداخت و همه زمین‌ها را از آنها گرفت. نکته دیگر اینکه در شرایط کنونی برخی ساختارهای جامعه ما نیز به آن دوران شبیه شده است. در نتیجه جنبه آرامش بخشی دین مانند گذشته پررنگ نیست و مردم با این وجهه دین بیشتر مواجه هستند. مشکل این جاست که برخی دوست ندارند برای مشکلات راه‌حل علمی پیدا کنند و بلکه بیشتر به‌دنبال پاک کردن صورت مساله یا تحریف آن هستند. اگر به کتاب‌های قدیمی حاضر در کتابخانه‌های برخی دانشگاه‌ها دقت کنیم متوجه می‌شویم که پس از دوران رضا شاه اغلب نویسندگان و متفکران تلاش می‌کردند وجهه عقلانی دین را پررنگ‌تر جلوه بدهند. این وضعیت درباره برخی روحانیون که به نوسازی دینی تعلق داشتند نیز وجود داشته است. این در حالی است که امروز کسانی که در این زمینه مسئولیت دارند تلاش می‌کنند راه‌حل‌ها را به هم پاس بدهند. در گذشته اصلاح‌طلبان تلاش می‌کردند رویکرد ضداشرافی در پیش بگیرند. با این وجود اصلاح‌طلبان نیز از این رویکرد فاصله گرفته‌اند و به سمت اشرافی گری گرایش بیشتری پیدا کرده‌اند. در چنین وضعیتی اقشار پایین جامعه دچار سرخوردگی و ناامیدی شده است. در این وضعیت ناامیدی طبقه پایین جامعه نتوانسته با طبقه متوسط به یک تفاهم برسد. بنده روزی در محله سعادت‌آباد تهران عبور می‌کردم و به‌صورت اتفاقی با مکانی برخورد کردم که در آنجا در حال ساختن مسجد بودند. مسئول ساخت و ساز بنده را شناخت و شروع به گفت‌وگو کرد. وی به من گفت که قصد داریم در محله سعادت‌آباد حسینیه ارشاد تاسیس کنیم. این سخن من را شوکه کرد. این مساله نشان می‌دهد که اشرافیت مذهبی که در جامعه ایران به وجود آمده است نیاز به امثال شریعتی دارد. در چنین شرایطی اگر متفکری مانند شریعتی پیدا شود می‌تواند با دیدگاه‌هایی که مطرح می‌کند طبقه پایین جامعه را به طبقه متوسط پیوند بدهد و در چنین وضعیتی احتمال دگرگون شدن فضای اجتماعی بیشتر وجود خواهد داشت. در اعتراضات اخیر بیشتر طبقه پایین جامعه در خیابان حضور داشت و ما شاهد التهابات کوری بودیم که نتیجه‌ای جز کشتن و کشته شدن به همراه نداشت.
چرا طبقه پایین جامعه با طبقه متوسط به تفاهم نرسیده است؟ در چه شرایطی این تفاهم حاصل خواهد شد؟
این یک موضوع جهانی است که در جوامع مختلف مطرح است. اگر در دهه چهل و پنجاه متفکری مانند شریعتی در ایران ظهور می‌کند به‌دلیل تحولات جهانی است که از فرانسه و متفکرانی مانند ژان پل سارتر آغاز شده و به کشورهای دیگر سرایت کرده است. این در حالی است که امروز مردم جهان به‌دنبال انقلاب اجتماعی نیستند و بلکه به‌دنبال اصلاح اجتماعی هستند. با این وجود برخی ساختارهای جامعه ایران اجازه این اصلاح را نمی‌دهد. نکته دیگر اینکه اشرافیتی که امروز در جامعه ایران وجود دارد تمایل به غرب دارد. این غرب‌گرایی در بین مسئولان جمهوری اسلامی نیز وجود دارد. گاهی این غرب‌گرایی در بین برخی مسئولان چنان شدتی پیدا می‌کند که حتی در دوران قبل از جمهوری اسلامی نیز وجود نداشت. در شرایط کنونی سرمایه اجتماعی در ایران تهی شده است. سرمایه اجتماعی به معنای این است که گروه‌های کوچک اجتماعی بتوانند با خلاقیت بین گروه‌های اجتماعی ارتباط برقرار کنند و سرمایه اجتماعی را افزایش بدهند. نوسازی آمرانه اجتماعی سرمایه اجتماعی را از بین می‌برد. هنگامی که سرمایه اجتماعی از بین برود روابط بین مردم و گروه‌های اجتماعی از بین می‌رود و رفتار خشن جایگزین رفتار محترمانه می‌شود. در چنین وضعیتی میزان پرخاشگری اجتماعی افزایش پیدا می‌کند و در نتیجه آمار خودکشی نسبت به گذشته افزایش پیدا می‌کند. نوسازی آمرانه اجتماعی در ایران پس از جنگ آغاز شد و پس از مدتی شکل خشنی به خود گرفت. به همین دلیل نیز در شرایط کنونی جامعه ایران فاقد ارتباط اجتماعی و خلاقیت در این زمینه است. بزرگترین سرمایه جامعه ما دانشگاه‌ها و حوزه علمیه بوده است. در گذشته شخصیت‌هایی مانند آقایان مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، امام موسی صدر و هاشمی رفسنجانی در زمینه مکتب تشیع کتاب می‌نوشتند که مورد استفاده طلاب در حوزه علمیه قرار می‌گرفت. این در حالی است که در شرایط کنونی کتاب برای حوزه و دانشگاه و در سطح کلی‌تر برای جامعه دارای اهمیت نیست. در چنین شرایطی آن چیزی که دارای اهمیت است «آی‌اس‌آی» و رتبه‌بندی دانشگاه‌ها در سطح جهانی دارای اهمیت است. دانشگاه‌های ما به جای اینکه کتاب تولید کنند و طبقه متوسط جامعه را تغذیه فکری کنند تا زمینه نوآوری اجتماعی به وجود بیاید تنها به موضوع «آی‌اس‌آی» اکتفا می‌کنند. این وضعیت در حوزه‌های علمیه نیز وجود دارد.
قطع اینترنت در اعتراضات اخیر چه نقشی داشت؟ آیا این مساله سبب مبهم‌بودن وضعیت و ادامه این اعتراضات در یک چشم انداز نامعلوم نشد؟
شبکه‌های اجتماعی در تحولات ایران نقش مهمی داشته است. نکته مهم اینجاست که به جای اینکه نخبگان اجتماعی در شبکه‌های اجتماعی تولید محتوا و تفکر‌سازی کنند برخی با استفاده ناصحیحی از شبکه‌های اجتماعی زمینه ویرانگری اجتماعی را به وجود آورده‌اند. هنگامی که شبکه‌های اجتماعی در ایران از محتوای علمی و سازنده تهی باشد نتیجه‌ای جز ویرانگری اجتماعی به همراه نخواهد داشت. امروز در کشورهایی مانند لبنان مردم نسبت به سیاست‌های اقتصادی دولت اعتراض خیابانی کرده‌اند. در لبنان نوعی قبیله‌گرایی سیاسی وجود دارد که این قبیله‌گرایی سیاسی در کنار قومیت‌گرایی و مذهب‌گرایی قرار گرفته است. به همین دلیل نیز نسل جدید جامعه لبنان با حضور در خیابان‌ها عنوان می‌کند که فئودالیسم سیاسی باید در این کشور از بین برود. در عراق در دوران صدام نوعی سوسیالیسم ایلی وجود داشت. این در حالی است که پس از صدام این سوسیالیسم ایلی از بین رفت. هرچند امروز حزب بعث در مناسبات اجتماعی و سیاسی عراق نقش آفرینی می‌کند. بنده چند بار به عراق سفر کرده‌ام. نکته جالبی که در این کشور وجود داشت این بود که هیچ‌شکل اقتصادی در این کشور وجود نداشت و به‌نظر می‌رسید این کشور فاقد سیستم اقتصادی است. در چنین شرایطی برخی با قبیله‌های اقتصادی که تشکیل داده‌اند از این وضعیت سوءاستفاده می‌کنند. به همین دلیل فساد اقتصادی در این کشور به شکل گسترده‌ای وجود دارد. کار به اندازه‌ای برای مردم این کشور از نظر اقتصادی سخت شده که در شعارهای خیابانی خود خواستار بازگشت دوران صدام و یا یک صدام جدید هستند. این فسادهای اقتصادی در ایران نیز وجود دارد و پرونده‌های متعددی که در این زمینه افشا شده بیانگر این مساله است. ما در موضوع اینترنت نیز نقش مفیدی ایفا نکرده ایم. کارکرد اینترنت در ایران بیشتر حول مسائل سیاسی و جنسی است و کمتر از اینترنت در زمینه اقتصادی استفاده می‌شود. بدون شک اگر نقش اقتصادی استفاده از اینترنت بیشتر بود ما با چنین وضعیتی مواجه نبودیم. هنگامی که اینترنت و شبکه‌های اجتماعی نقش سیاسی و اجتماعی پیدا می‌کنند جنبه‌های ویرانگری آن افزایش پیدا می‌کند. تنها راهی که می‌توانست از ویرانگری اجتماعی جلوگیری کند غلبه کارکرد اقتصادی شبکه‌های اجتماعی بود. در ایران با اینترنت وحشی مواجه هستیم که هیچ‌حساب و کتابی ندارد و هر محتوایی می‌تواند در دسترس عموم قرار بگیرد. این اینترنت وحشی نیز زمینه‌های ایجاد شورش‌های اجتماعی را به وجود می‌آورد. به همین دلیل هنگامی که اینترنت قطع می‌شود این شورش‌ها پایان پیدا می‌کند و دوباره هنگامی که وصل می‌شود این شورش‌ها به وجود می‌آید. این در حالی است که ساختار رسانه‌ای در ایران به‌دنبال حرکت چراغ خاموش به سوی انتخابات هستند.