زوران میلانوویچ، رئیس جمهوری کرواسی اعلام کرده است که با پیوستن سوئد و فنلاند به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو مخالف است.
این موضعگیری به نوعی دولت کرواسی را دچاراختلاف و دوگانگی کرده است زیرا نخست وزیر این کشور با دیدگاه آقای میلانوویچ در خصوص پیوستن سوئد و دانمارک به ناتو همرای نیست.
رئیس جمهوری کرواسی از اصلاح قوانین و ساختار انتخاباتی در بوسنی به منظور تسهیل در انتخاب متحدان ملیگری کروات- بوسنیایی به عنوان پیش شرطی برای ممانعت از وتو نکردن عضوت سوئد و فنلاند در ناتو یاد کرده است.
رئیس جمهوری کرواسی معتقد است که مخالفت با پیوستن دو کشور شمال اروپا به ناتو از سوی کشورش میتواند توجه بیشتر جامعه جهانی به مشکلات کرواتتبارهای بوسنی را به همراه داشته باشد.
این در حالیست که گوردان یاندروکوویچ، رئیس پارلمان کرواسی مخالف این رویکرد از سوی مرد شماره یک دستگاه اجرایی است و معتقد است که وتو به جایگاه و اعتبار بینالمللی کشورش آسیب میزند.
از سوی دیگر، وزیر امور خارجه کرواسی نیز معتقد است که کشورش باید پیوستن فنلاند و سوئد به ناتو حمایت کند.
گوردان گرلیچ رادمان در این خصوص تاکید کرده است که سوئد و فنلاند «شرکایی هستند که ارزشهای مشابهی با ما دارند.»
برخی تحلیلگران معتقدند که اختلاف آشکار میان رئیس جمهوری و دولت کرواسی بر سر عضویت سوئد و فنلاند در ناتو ممکن است در نهایت به استیضاح آقای میلانوویچ منجر شود.
ترکیه همچنان بر مخالفت خود مصر است
ترکیه پیش از کرواسی و با میان کشیدن موضوعاتی چون حمایت و پناه دادن به «تروریست»های مخالف این کشور در خاک سوئد و فنلاند و ممنوعیتهای تسلیحاتی اعمال شده از سوی متحدان آنکارا در ناتو اعلام کرده بود که با عضویت دو کشور شمال اروپا در پیمان آتللانتیک شمالی مخالف است.
رجب طیب اردوغان آنگونه که آناتولی گزارش کرده در تازهترین واکنش نسبت به این موضوع گفته است: «فنلاند و سوئد از پ.ک.ک/ی.پ.گ میزبانی کرده و اجازه می دهند همه جا نشان خود را برافراشته کنند، این کشورها منابع تروریستی علیه ترکیه را تقویت و تشویق و برای آنها منابع مالی و سلاح مهیا می کنند.»
این موضع ایالات متحده را بر آن داشته تا به تلاشهای دیپلماتیک مضاعفی برای متقاعد کردن آنکارا جهت دست کشیدن از این موضع مخالف دست بزند.
در همین راستا آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده روز گذشته در حاشیه نشست سازمان ملل متحد با همتای ترک خود دیدار و با وی در خصوص پیوستن سوئد و فنلاند به ناتو گفتگو کرد.
وزیر خارجه ترکیه در این دیدار ضمن اعلام حمایت کشورش از سیاست درهای باز ناتو و نیز درک تمایل سوئد و فنلاند برای پیوستن به پیمان آتلانتیک شمالی پس از تهاجم روسیه به اوکراین همچنان بر مواضع پیشتر اعلام شده از سوی رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری کشورش مبنی بر نگرانیهای امنیتی در خصوص پیوستن دو نامزد تازه به ناتو تاکید کرد.
آقای چاووش اوغلو سپس یادآور شد: «ترکیه حتی قبل از این جنگ هم از سیاست درهای باز ناتو حمایت میکرد. اما در مورد کشورهای نامزد، نگرانیهای امنیتی مشروعی داریم که به حمایت آنها از سازمانهای تروریستی و همچنین ایجاد محدودیت در صادرات محصولات دفاعی مربوط میشود.»
اهداف آنکارا از احتمال مخالفت با درخواست عضویت فنلاند و سوئد در ناتو
سایۀ پکک بر گسترش ناتو؛ آیا اردوغان میتواند از «حق وتو» علیه سوئد و فنلاند استفاده کند؟
جنگ اوکراین؛ وزرای خارجه آمریکا و ترکیه بر سر پیوستن سوئد و فنلاند به ناتو مذاکره کردند
چرا سوئد و فنلاند سیاست بی طرفی را کنار گذاشتند؟
فارین پالیسی در مطلبی به قلم استیفن والت از ستوننویسهای خود که چکیده آنرا در این گزارش می خوانید به چالشهای مرتبط با پیوستن سوئد و فنلاند به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو پرداخته است.
نویسنده مطلب خود را اینگونه آغاز میکند: «یکی از مزیتهای یک نظریه خوب این است که به رویدادهایی که در نگاه دیگر ممکن است غافلگیرکننده یا دست کم گیج کننده به نظر برسد معنایی خاصی میبخشد. نمونه بارز در این خصوص تصمیم سوئد و فنلاند برای کنار گذاشتن سنت دیرین بی طرفی و درخواست عضویت در ناتو است.»
نویسنده معتقد است که دلیل اتخاذ این تصمیم در نگاه اول بسیار واضح و روشن است . وی سپس میافزاید: روسیه مخرب ترین جنگ را از زمان جنگ دوم جهانی در اروپا آغاز کرده و این جنگ را با وحشیگری قابل توجهی به راه انداخته است. با طولانی شدن جنگ در اوکراین و تهدید تبدیل شدن به یک بن بست مخرب، سوئد و فنلاند به این نتیجه رسیدهاند که شرایط امنیتی آنها رو به وخامت است و حفاظت بیشتری را نیاز دارند که از دید آنها عضویت در ناتو آن را فراهم می کند. اگر روابط بینالملل را در دانشگاه خوانده باشید، میتوانید این را نمونهای کلاسیک از نظریه موازنه قوا در کار قلمداد کنید.
با این حال، این توضیح چند سوال را بی پاسخ می گذارد. کنار گذاشتن سیاست دیرین و موفق بی طرفی یک گام بزرگ رو به جلو است و می تواند در عین حال هزینهها و مخاطرات قابل توجهی را در پی داشته باشد. این نکته به ویژه در مورد سوئد که سالها با ناتو همکاری نزدیک داشته و در حال حاضر از بسیاری از مزایای عضویت با کمترین بار مسئولیت بهرهمند است صدق میکند و بسیار مهم به نظر میرسد. با این توضیح پس چرا اکنون باید تغییر مسیر داد؟
مهمتر از آن، این موضوع هم شاید درمیان باشد که عملکرد نظامی فضاحتبار روسیه در اوکراین میتوانست سبب شود تا سوئد و فنلاند احساس امنیت بیشتری داشته باشند. جنگ نشان داد که نیروهای مسلح روسیه در تسخیر سایر کشورها خیلی مستعد و قوی نیستند و از سوی دیگر ترکیب تحریمهای غرب، هزینه های جنگ، ادامه فرار مغزها و خروج جوانان با استعداد روسیه در حالی که جمعیت کلی کشور رو به کاهش و پیر شدن است میتواند پتانسیل قدرت روسیه را در سالهای آینده کاهش دهد. وقتی به یاد می آوریم که سوئد در طول جنگ سرد، زمانی که قدرت شوروی در اوج بود، سیاست بیطرفی را در پیش گرفت، اکنون تصمیم این کشور و نیز فنلاند برای رفتن به آغوش ناتو دست کم تا حدودی سوال برانگیز و گیج کننده به نظر میآید.
نویسنده مقاله سپس بر این دیدگاه تاکید میکند: اگر به این نکته قائل باشیم که نظریه سنتی موازنه قدرت کامل نیست، پازلها و معماهایی از این دست دیگر در میان نخواهند بود. دولتها به توازن قوا توجه زیادی دارند، اما چیزی که آنها واقعاً به آن اهمیت میدهند، تهدیدها هستند. سطح تهدیدی که یک دولت برای دیگر دولتها ایجاد می کند تا حدی تابعی از قدرت کلی آن است و همچنین تابعی از قابلیتهای نظامی خاص آن دولت (به ویژه توانایی آن در تسخیر یا آسیب رساندن به دیگران)، به اضافه فاکتورهای دیگری نظیر نزدیکی جغرافیایی و یا نیاتی که از رویکرد آن دریافت میشود.
به طور کلی، دولتهای نزدیک و همجوار خطرناک تر از دولتهای دور هستند. به شکل مشابه، دولتهایی که ارتشهای بهینهسازی شده برای فتوحات در اختیار دارند خطرناکتر از دولتهایی هستند که نیروهایشان عمدتاً برای دفاع از قلمرو خود طراحی شدهاند. از سوی دیگر دولتها یا کشورهایی که به نظر از وضعیت موجود خود رضایت دارند، نسبت به کشورهایی که نیاز به بازنگری در وضعیت کنونی آنها احساس میشود کمخطرتر هستند.
در مقاله فارین پالیسی سپس به تئوری موازنه تهدید اشاره شده و آمده است: این تئوری توضیح می دهد که چرا تصرف کویت توسط عراق در سال ۱۹۹۰ منجر به ایجاد یک ائتلاف متوازن شد که ترکیبی از قابلیتهای آن زیرساختهای اقتصادی و ارتش درجه سه عراق را تحتالشعاع قرار داد. این تئوری همچنین توضیح میدهد که چرا اروپا به شدت به حمله روسیه به اوکراین واکنش نشان داد اما تنها گامهای کوچکی برای پاسخ به قدرت رو به رشد چین دور دست برداشته است.
در خصوص تصمیم سوئد و فنلاند برای عضویت در ناتو، نقطه عطف از نظر نویسنده این مقاله به وضوح به رویکرد و دیدگاه تغییر یافته روسیه مربوط میشود.
وی در این زمینه به سخنان ماگدالنا اندرسون، نخست وزیر سوئد هنگام اعلام تصمیم نامزدی کشورش در ناتو اشاره میکند و نتیجه میگیرد که سوئد با مشاهده تغییر رویکرد و نیات روسیه در خصوص استفاده از خشونت و پذیرفتن ریسک و مخاطرات بزرگ چنین تصمیمی گرفته است.
او تصریح میکند: توجه داشته باشید که انگیزههای روسیه برای حمله به اوکراین، موضوع اصلی سوئدیها نیست – مهم نیست که ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه توسعهطلب است یا اقدام او در حمله به اوکراین عمدتاً ناشی از احساس ناامنی در کشورش است؛ برای سوئد مهم این است که پوتین جنگ را انتخاب کرد.