ترفند جنگ داخلی…اسفنداد ایرانیاد

.

در کنار ترفندهای انتخاباتی برشمرده در نوشتارهای مرتبط پیشین، یک ترفند دیگر را نیز کسانی به‌ویژه در یک دهه‌ی اخیر مطرح کرده و می‌کنند و آن موضوع “جنگ داخلی” است و انگشتِ تاکید گذاشتنِ بر آن، تا مردمان را بهراسانند از چنان وضعیتی و با القا چنین حربه‌ای، بلکه بتوانند عموم مردم را هم‌چنان در “تله سیاسی” خود نگه‌ دارند که بدان وسیله با حضور مردم در انتخابات و به‌صف کردنشان در پای صندوق‌های رای، صف مورد نظر خویش را تشکیل دهند تا آن را هم، حمایت مردم به‌صف شده از حکومت بخوانند؛ و هم، به‌ویژه آن حضور را نشانه وفاداری اختصاصی مردم از گروه سیاسی مورد نظر خود بدانند.
 
در بررسی دقیق وضعیت سیاسی، اجتماعی، مذهبی، تاریخی و … جامعه‌ی ایرانی، اما نشانی از نشانه‌های مشابه وضعیت فعلی منطقه خاورمیانه از جمله جنگ داخلی دیده نمی‌شود تا کسانی با “بزرگ‌نمایی آن”، مردمان را هراسان سازند. جامعه ایرانی به لحاظ مذهبی که با اختیار داشتن اکثریت نسبتا مطلق شیعه، یکدست است و از لحاظ قومی و زبانی هم باز اکثریت فارس و با زبان رسمی فارسی، نسبتا یکدست است و مهم‌تر از همه، بجز آن اندک‌شماری که در سر سوداهای دیگر دارند، “تعلق خاطر جمعی ایرانیان به ایران” از هر قوم و نژاد و زبان و مذهب آن‌چنان شدید و بالنده است که حتی نمونه‌هایی از وضعیت یک جنگ داخلی مشابه و همانند وضعیت فعلی کشورهای خاورمیانه عربی، دیده نمی‌شود تا بهانه بدست عده‌ای بدهد برای دمیدن این هراس بی‌پایه، که طرح آن جز یک فریب بیش نیست.

تاریخ اما می‌گوید ایرانیان تنها در دو وضعیت دست به اسلحه می‌برند تا از طریق آن، به خواسته‌ی خود برسند و آن زمانی‌ست که مورد هجوم دشمن خارجی قرار گیرند که برای دفاع از تمامیت کشور نه تنها از تمامی داشته‌های خویش که از عزیزترین آن یعنی “تن” می‌گذرند تا “وطن” بماند؛ تا خواسته‌ی همیشگی‌شان ایران‌شان “جاودانه نشان” بماند.
و
دیگری زمانی‌ست که استبداد حاکمان خودکامه به اوج خودسری و خودکامگی برسد و فشار از حد بگذرد و آب از سر. نمونه دقیق این از حد گذشتن و این از سر گذشتن را تاریخ معاصر به ما نشان می‌دهد آن‌گاه که “محمدعلی میرزا” به دستور ارباب روسش راه انقلاب مشروطه را با بمباران مجلس شورای ملی بست و خودکامگی را به نهایت رساند، “ستارها” ستاره شدند تا نه تنها راه بسته مشروطه را بگشایند، که با درخشش همیشگی خود “ستاره راه مردمان” شوند و هشدارباشی باشند برای “علی میرزاهای زمانه”. و کیست که نداند این ستیز، جنگ داخلی نیست؛ جنگی‌ست تمام‌عیار میان ملت و حاکم مستبد. نبردی است میان آزادیخواهان با خودکامگان. نبرد رهایی‌ست، نه جنگ داخلی…!!

این را، هم مردمان دانند و هم علی میرزاها. “زمان واقعه” اما بستگی دارد به میزان خودسری و به میزان تحمل مردم؛ این “هر دو که سر آید”، آن واقعه نیز بی‌گمان “برآید”.

ترفندجنگداخلی

تله_سیاسی

اسفنداد_ایرانیاد

۲۵۸۲/۱۱/۵_برابر با(۱۴۰۲خورشیدی)

.