.
ابتدا باید گفت؛ سرخوردگی وقتی بهوجود میآید، که از فاعل شناسا انتظاری از پیش مشخص داشته باشیم. از دکتر پزشکیان انتظار این بود که حامل یک گفتمان (Discourse) تازه باشد وگرنه درجا زدن در انگارههای پیشین نه موج میآفریند و نه سبب دگردیسیِ سیاستهای معهود میگردد.
عمده صحبتهای پزشکیان، بر محوریت پیشنیازهای رشد اقتصادی، اهمیتدادن به تولید داخلی، برقراری عدالت اجتماعی و حرمتگذاشتن به نخبگان علمی بود. در خصوص رشد اقتصادی پزشکیان چنین گفت:
«برای دست یابی به رشد اقتصادی دو اقدام اساسی باید انجام شود؛ اول مشارکت دادن مردم در اقتصاد و دوم شکستن یخ اختلاف بین مردم و دولت…»
پزشکیان اما یک اصل بدیهی را وامینهد، و آن اینکه دستیابی به رشد اقتصادی، بدون اصلاح سیاستها رویاییست از پیش شکستخورده. به دلیل آنکه سرمایهگذاریِ مورد نظر ایشان در زمین ژلهای سیاست محال است. آری محال است که ذیل تحریمهای کمرشکن که خطر بازگشت مکانیسم ماشه هم زیر بیخ گوش او طنین انداخته، عقربک رشد اقتصادی را که بیش از یک دهه است در کمینه ۴- و بیشینهی مثبت ۲+ در نوسان است، به پویایی و داینامیک وادارد.
اکنون پرسش اینست برنامه جناب پزشکیان برای خروج از انزوای بینالمللی و گشودگی قفل تحریمها و متعاقبِ آن اطمینانبخشی به سرمایهگذاران چیست؟
یا نه، پزشکیان میخواهد همچون آن آمارتیاسنِ خیالباف وطنی، رشد اقتصادی را با ازدیاد چَلِ نخریسی با نگاهی به ظرفیت کشاورزیِ یثرب و محصول خرمای حوائط فزونی ببخشد و یا با عبدالرحمن بن عوف برای گسیل بار شتر به سرزمینهای ماورای بحرالمیت انباز شود!!
چگونه میشود کسی نامزد جایگاه ریاست جمهوری شود، اما برای ابراز موضع در خصوص موضوع بدیهی چون FATF زبانش را در کام گیرد و خود را واجد جایگاهی در خصوص تصمیمگیری و یا دستِ کم اظهار موضع در این مورد نداند! آیا میشود به چنین کاندیدایی در خصوص موضوعات کلانتر، فیالمثل اصلاح مناسبات با جهان بینالملل و شیفت دکترین حکمرانی امید بست یا او را دارای وزانتی دانست که بتواند در پستوی دهلیزهای مخوف قدرت، سرِ اصلاح رویکرد پیشین چانهزنی کند و اندکی روند معهود را متعادل سازد!؟
در خصوص فرار مغزها (Brain drain) پزشکیان به یک سری گلهمندیهای رایج در کلوپهای حزبی یا گعدههای سیاسی بسنده کرد و مبتنی بر برنامهای مدوّن که در اتاق فکر نخبگانی کار شده باشد نبود. پزشکیان به درستی، در فرازی از سخنانش به شکاف میان دولت و مردم اشاره میکند، اما همانند دیگر صحبتهای انتزاعیاش به دلایل این شکاف که در طول سالیانی چند ایجاد شده، اشاره نمیکند. وانگهی اگر سیاستورزی قصد ترمیم گسلهای موجود در عرصه حکمرانی و سیاست مُدُن را داشته باشد با کولهباری از برنامهها و ایدههای جدید میاید. پزشکیان در رویکردی پارادوکسیکال میگوید حامل هیچ برنامهی تازهای نیست و تنها برای اجرای برنامههای از پیش ترسیمشده میآید!! خوب اگر چنین است، گمان کنم خلبان، اِشراف بیشتری برای اجرای برنامههای حاکمیتی دارد و نیازی به اینهمه تهییج تودهها یا تحمیقشان نباشد!
به من بگو مسعود! وقتی از تاریخ سررسید سند چشمانداز ۱۴۰۴ تنها یکسال مانده و در بسیاری از شاخصها، حتا از کشورهای خرد و کلانِ منطقهای عقبافتاده، چگونه میتوان همان برنامه را پی گرفت و سیاستهای معهود را اجرا کرد و چشمداشت به گشایشی در وضعیت اقتصاد رو به احتضار کشور داشت؟ تاسفبار اینکه هر چه به افق چشمانداز نزدیک شدهایم، دورنمای اقتصادی رقتبارتر شده است. با نگاهی به ۵ برنامه توسعه در مییابیم تنها طی دو برنامه اول و سوم وضعیتی به نسبت مطلوبتر داشتهایم که به سبب بهبود مناسبات سیاسی با جهانِ پیرامون بوده است.
دکتر پزشکیان عزیز، برایت گفته بودم؛ میتوانستی پا جای مهاتیر محمد بگذاری که چون تو پزشک بود؛ اما برایت نگفته بودم که او برای پیادهکردنِ ایدههای صنعتی خویش در کشوری که مردمش به درآمد حاصله از محصول کائوچو راضی بودند، سه سال تمام، کمپانیهای پرآوازه شرق آسیا را گز کرد و رموز پیشرفتشان را آموخت. چه بسا روزانه برای ۱۵ کارخانه سخنرانی میکرد و آرزو داشت روزی مالزی بشود یکی از ۷ اژدهای آسیای جنوب شرقی، و شد!
اما رویکرد اقتصادی که من از فحوای کلامتان فهم کردهام، نوعی عدالتِ ریشه دوانده در آموزههای سلف بوده که تنها بُعد توزیعیِ آن را در ذهن میپرورانَد؛ همانی که احمدینژاد خوب آن را شگرد داشت؛ حال آنکه اگر آنهمه منابع مالی که تنها یکبار ممکن است در طول یک سده، نصیب ملتی شود، درست بکار گرفته میشد؛ میتوانست سببساز توسعه همهجانبه کشور شود، اما دریغ که «شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر، بهباد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست!»