وعده‌های تهی یک مشت شعار برای چندصد رای!: اسفنداد ایرانیاد

.

از میان وعده‌های گوناگونِ تبلیعاتی چند دوره اخیر، دو موضوع برای کاندیداهای ریاست‌جمهوری آن‌چنان جذابیت یافته که انگار نمی‌توانند از آن دل بکنند:

“مسئله حجاب و گشت ارشاد” و “بهبود وضعیت اقتصادی” این دو موضوعِ چنان وسوسه‌انگیزند که در این دوره نیز باز به نوعی “معرکه بر گَردِ این دو می‌چرخد” تا بزعم خود بتوانند با طرح مسئله حجاب و گشت ارشاد، رای زنان را از آن خود کنند و هم با وعده‌های آن‌چنانیِ بهبود اقتصادی، رای به‌قول خودشان محرومین یا همان مستضعفین سابق را، در کیسه خود بریزند!

البته هم بیشترِ بانوان جامعه آگاهند که رئیس‌جمهور، تصمیم‌گیرنده‌ی مسئله حجاب و گشت ارشاد نیست؛ که اگر بود، احمدی‌نژادِ اصول‌گرای محبوب‌القلوب نظام باید از فشار گشت‌های ارشاد می‌کاست و هم، درب‌های ورزشگاه‌ها بر روی زنان را نیز می‌گشود که انجام هر دو را شعارِ انتخاباتی خود کرده بود، و هم عموم مردم می‌دانند که بهبود شرایط اقتصادی نه با “وعده‌های شعاریِ” صرف کاندیداها، که به عمل کار برآئید که تاکنون برنیامده است از عملِ این مدعیانِ همیشه مدعی هیچ کاری!

با این وجود، هوشیاران می‌پرسند با توجه به آن تجارب گذشته و با توجه به شرایط موجود، وقتی تحقق این دو شعار و دیگر شعارها امکان‌پذیر نیست؛ پس چرا هم‌چنان توسط کاندیداها مطرح می‌شود؟! و طرح دوباره این “وعده‌های تهی” در این روزها، آیا غیر از عوام‌فریبی برای کسب چند رای، نام دیگری می‌توان بر آن نهاد؟!

کاندیداهای فسادستیزِ ضد رانتخوارِ پاکدستِ حامی محرومینِ کارگشایِ امور اقتصادی و رفاهی با سوابق حضور چندین دهه‌ای خود در عالی‌ترین سطوح ساختار قدرت؛ جز “یک مشت شعار برای رای”، آیا در این زمینه‌ها، کارنامه‌ای قابل قبول هم دارند که به مردم ارائه دهند تا “ارزنی باشد از خروار” ادعای‌شان؟!

این “شش نفرِ به‌صف شده برای یک کار واحد” که آن‌چنان مدعی‌اند و این‌چنین طلب‌کار از همه، چنان اما خود را به آن راه می‌زنند که اصلا هیچ‌گاه در قدرت نبوده‌اند و در همه‌ی این نابسامانی‌هایی که الان و در این “نمایش برای رای” برآن تاکید مکرر دارند، هیچ سهمی و هیچ‌گونه نقشیِ در پیدایش و تداوم این وضعیت به گفته خودشان خراب و فاجعه‌بار نداشته و ندارند!

راستی شماها تاکنون کجا بوده‌اید؟!

و از شما تاکنون چه برآمده که حالا این‌چنین مدعی برساختنِ آن ویرانی‌های پیشینیان خود هستید؟!

شماها مگر خود از جنس همان پیشینیان نیستید؟!

شماها مگر در همه‌ی این همه سال، صاحب‌منصب همین حکومت نبوده‌اید؟! از وزیر تا وکیل و تا رئیس قوه!!

خوب در همه‌ی همه‌ی این سال‌های در قدرت، چه کردید که حالا می‌خواهید بیش از آن و بهتر ز آن بر این مردم عرضه بدارید؟!

مگر خود به‌صراحت نمی‌گوئید ذوب در ولایت و تابع رهبر و مجری برنامه‌های کلیِ تصویبی نظام هستید؟! اگر چنین است، که هست؛ پس تفاوت‌تان با روسای جمهور پیشین در چیست؟! در جزئیات اجرای آن فرامین کلی؟! ولی اگر در جزئیات اجرا نیز، فرمان آمد که همه‌ی این سال‌هایی که گذشت، نشان داد که می‌آید؛ آن‌گاه چه خواهید کرد که شما را متفاوت با هم ردیفان پیشین‌تان سازد؟!

این‌ها، یک روی این سکه است، روی دیگر این سکه اما آن دسته از مردمانند که باور می‌کنند این وعده‌های تهی را و تلاش و تقلای وافری نیز دارند تا اکثریت مردمان غیرباورمند به چنین وعده‌های تهیِ آزمون شده را، به هر شکل و شیوه‌ای که شده راضی به حضور برای چنین نمایشی نمایند، برای رای دادن به چنین مدعیانی!

با آن روی سکه، سخنی نتوان گفت که آنان آمده‌اند برای انجام ماموریت محوله‌ و خود را مامور می‌دانند و معذور. ولی این روی سکه، یعنی این دسته از کسانی که این روزها با چنان شدت و حدت مثال‌زدنی در پی بازار گرمیِ کار آن مامورانند؛ سوای از مرور آن‌چه بر ما در این چند دهه گذشته، کاش حداقل بر ضرب‌المثل‌های‌مان درنگ می‌کردند که خود پُر از پند است و حکمت‌آموز:

👈 “چرا عاقل کند کاری، که باز آرد پشیمانی؟!”

“عاقل که نباید از یک سوراخ، دوبار گزیده شود!”

شاید هم برای این زمانه، متناسب‌تر این‌است چنین گفته آید:

از یک سوراخ که نباید “دوبار دوبار” گزیده شد!

و
صدالبته “وعده‌های سرخرمنی” را نیز بد نیست که به یاد بیاورند و بر آن درنگ اساسی نمایند این “زائران همیشگیِ امامزاده صندوق”.

البته آن “منفعت‌بران مسلکی” شاید به یاد نیاورند، که نمی‌آورند! اما مردمان آگاه شده به امور، سال‌هاست که خوب به یاد می‌آورند و با همین آگاهی‌ست که اکثریت مردم در سال‌های اخیر از هر دو رویِ این سکه بی‌اعتبار و از این وعده‌دهندگان مردم‌فریب، گذشته‌اند و آنان را بخود واگذاشته‌اند تا هم‌چنان به “سیاه‌بازی‌های” خود مشغول باشند!