آخوندها در پروسه سرنگونی شاه و طی چند دهه جا خوش کردن در قدرت، چندین درس و تجربه را-در جهت حفظ نظام در محدودۀ مشکلات و بحرانهای داخلی-آموخته و در عمل بکار گرفتند که در این نوشته به چند نمونه از آنها اشاره خواهد شد!
1-آخوندها بعد از خزیدن به منبر قدرت به این باور رسیدند که شاه در اواخر حکومت خود با شل کردن شلاق سرکوب و دادن یک سری آزادی ها، به اشتباه زمینه سرنگونی خود را فراهم نمود بنابراین درس آموزی، آخوندها از همان ابتدا و در برخورد با مردم-بقول خودشان به مردم رو ندادند-و شمشیر شقاوت را از همان روز اول و بدون رودربایستی از رو بسته و بنا را تا امروز بر اعمالِ سرکوبِ مستمر گذاشتند!
2-رژیم آخوندها با تجربه آموزی از زندانی نمودن مخالفان در رژیم شاه که-در برخی موارد، زندانها تبدیل به محل آموزش های تئوریک و تبادل تجارب سیاسی-انقلابی شده بود-بنای کار را براین گذاشتند که مخالف بی مخالف و در حکومت آخوندها-بعنوان نمایندگان خدا و پیغمبر-هر مخالفی محارب خدا و مستحق مرگ میباشد! بهمین دلیل بود که خود را بیجهت درگیر داشتن زندانیان سیاسی نکردند و دهها هزار نفر از آنان را در دهۀ 60 با فتوای خمینی و براحتی و با بیرحمی غیر قابل تصور اعدام نمودند!
3- در رژیم شاه بدلایلی فاصله و تفاوت بین ارگانهای مختلف رژیم در برخورد با مردم وجود داشت مثلاً ارتش مانند ساواک و شهربانی مورد تنفر مردم نبودند و یا یک گروهبان مثل یک سرلشگر در حفظ و حراست از رژیم، مصمم و وفادار نبود بعبارت دیگر دست اندرکارن رژیم بدلیل آلوده نبودن همگی آنها، بهمان نسبت نیز به یک حد و میزان مدافع و سرسپرده رژیم شاه نبودند. این امر در عمل باعث شکنندگی بیشتر رژیم در برخورد با بحران های سیاسی-اجتماعی میشد چنانچه که در حوادث منجر به سرنگونی شاه اتفاق افتاد! رژیم آخوندها با برخورداری از تجربۀ شاه و شطینت و شامۀ قوی و حیوانی خود، برعکس تمامی اعضاء و ارگانهای نظام، از بالا تا پائین را در غارت و جنایت سهیم و آلوده کردند تا هیچکس نتواند در میانه راه جا بزند و راه خود را از رژیم جدا کند و در فردای حسابرسی نتواند ادعا کند که من نبودم و یا من خبر نداشتم! رژیم با شریک جرم نمودن همه ایادی خود از ریز و درشت، با زبان بیزبانی همه را خر فهم کرده است که در فردای سقوط رژیم، هیچکدام از ما جایی در میان مردم نداشته و اگر قرار بر رفتن باشد همه با هم بایستی برویم و این همه با همه بودن کارگذاران رژیم، جایی است که تا حدودی ضربه پذیری و امکان شکاف و ترک در نظام آخوندها را کاهش داده است چرا که امروز یک بسیجی و یک پاسدار، مانند سرباز و گروهبان زمان شاه نیست که مردم به آنها گُل تعارف کنند تا آنها گلوله شلیک نکنند جیره خوران ریز و درشت رژیم میدانند که در فردای سرنگونی آخوندها، همه با هم باید در حد قد و وزن خود جوابگوی سهم خود در قتل و غارتهای رژیم باشند! و این از جمله دلایلی است که اصلاح طلبان دور و بر رژیم، از تلاش برای آرایش لاشخورهای رژیم بصورت کبوتر، دست بردار نیستند چرا که بخوبی میدانند در صورت سقوط رژیم همگی بایستی جواب گوی نقش خود در برپایی و پابرجایی نظام ولایت فقیه باشند! جرم و جنایات رژیم آخوندها در مقایسه با رژیم شاه، بسی بیشتر از آن است که با دستگیری و محاکمۀ چند تن از دانه درشت های رژیم، قضیه حل و فصل شود شاید واقعاً هیچکس از عمق و وسعت و شدت جنایات آخوندها خبر نداشته باشد! آنچه که تا کنون علنی و افشاء شده است ای بسا تنها تکه کوچکی از سلسله کوههای بزرگ و نادیده در اعماق روح و روان قربانیان رژیم باشد!
4-از سویی دیگر رژیم با نهادینه نمودن فساد در تمامی سطوح جامعه و رواج رشوه خواری و دست در جیب یکدیگر داشتن مردم، از قباحت و زشتی اینگونه رفتارهای اجتماعی کاسته و چهرۀ کثیف خود را در پس زشتی و نارسایی های کلان اجتماعی پنهان نموده است آخوندها طی 38 سال حکومت، اخلاق و داشتن شرف و وجدان انسانی را چنان خوار و بی ارزش نموده اند که برخورداری-ولو اندکی از اینگونه ویژه گیهای انسانی-بیشتر به معنی بیعرضه گی و دست و پا چلوفتی و دزدی و کلاهبرداری به زرنگی و دست و پا داشتن تعبیر میشود! مسافری از آمریکا در تهران به فردی با آلبوم دختران و زنان آماده صیغه و سکس توپیده بود که آخه: مردتیکه این چه کار و کاسبی است که داری؟ راستی خجالت نمیکشی؟ فرد آلبوم بدست در جواب و با نگاه عاقل اندر سفیه گفته بود: استاد! بگو ببینم میخواهی حال کنی یا سخنرانی!
5- رژیم در موازات با آلوده نمودن تمامی جیره خواران درون نظام، در سطح جامعه و مردم و حتی کسانی که میخواهند سر به تن آخوندها نباشند نیز سعی کرده است به طرق مختلف و نوعی رشوه دادن، حیات و بقای خود را بنحوی با امورات مالی و چگونگی گذران زندگی مردم گره بزند بدین شکل که مثلاً با دادن بهره های بانکی بالا و غیرعادی به حساب های پس انداز مردم، آنها را علیرغم مخالفت و تنفر از رژیم، ناخواسته و ای بسا ناخود آگاه، نگران سرنگونی رژیم نماید و بصورت غیر مستقیم به مردم چنین القاء کرده است که چنین بهره های غیر واقعی تنها در حکومت خرتو خر آخوندها میتواند وجود داشته و در نبود رژیم معلوم نیست چه بر سپرده حساب ها و زندگی مردم بیاید!هر چند ناگفته پیداست که تمامی این ترفند ها و حقه بازیها همزمان با ورشکستگی برخی از اینگونه موسسات مالی و بانکها و . . هیچکدام در روز مبادا نمیتوانند آخوندها را از امواج خروشان خشم ونفرت مردم در امان بدارد روزی که ممکن است دیر و زود داشته باشد ولی قطعاً سوخت و باخت نخواهد داشت!
محمد هادی-آمریکا