
سفر چهار روزۀ دونالد ترامپ به سه کشور عرب خلیج فارس که با اظهاراتش دربارۀ توافق قریب الوقوع اتمی با ایران، آتشبس در غزه و لغو تحریمها علیه سوریه همراه شد … نشان داد که راهبرد رئیس جمهوری آمریکا با سرمشق کشورهای عرب منطقه بیشتر سازگار است. این راهبرد در عین حال گویای گسستی است از سیاستهای دولتهای پیشین آمریکا در قبال خاورمیانه.
راهبرد ترامپ بسیار ساده به نظر میرسد و بر ثبات و امنیت بر پایه توسعه و وعده هزاران میلیارد دلار سرمایهگذاری کشورهای عرب در آمریکا مبتنی است. این راهبرد رئیس جمهوری آمریکا را به کشورهای عرب منطقه و مشخصاً عربستان نزدیکتر و به همان نسبت فاصلۀ او را از سیاستهای بنیامین نتانیاهو بیشتر میکند. بی دلیل نیست که رئیس جمهوری آمریکا در سفرش به خاورمیانه از اسرائیل بازدید نکرد و بر توسعۀ توافقات ابراهیم یعنی عادی شدن مناسبات عربستان و اسرائیل تأکید نورزید.
در قبال ایران نیز رئیس جمهوری آمریکا نظر کشورهای عرب منطقه را بیشتر مورد توجه قرار داد که جملگی از ترامپ خواستند که بحران اتمی رژیم ایران را از طریق گفتگو حل کند، به ویژه این که پس از سقوط بشار اسد و هزیمت حزبالله لبنان رژیم جمهوری اسلامی تهدیدی مهم به شمار نمیرود.
خود ترامپ به این همسویی در دوحه اعتراف کرد. او گفت که امیر قطر موفق شد نظر او را در مورد حمله نظامی به تأسیسات اتمی ایران عجالتاً تغییر بدهد و رهبران تهران باید از این بابت قدردان شیخ تمیم بنحمد آل ثانی باشند. ترامپ در همان سخنرانی تصریح کرد که حکومت ایران شروط آمریکا را پذیرفته و توافق جدید میان دو کشور قریبالوقوع است.
در واقع، کشورهای عرب منطقه قلق ترامپ دست شان آمده است که مجموعهای است از تملق، هدایا و سرمایهگذاریهای گسترده در آمریکا. آنها طی چهار روز سه هزار و پانصد میلیارد دلار سرمایهگذاری در شرکتهای بزرگ آمریکا به ویژه در عرصههای فنون جدید، هوش مصنوعی و صنایع دفاعی به ترامپ وعده دادند و بی دلیل نبود که رئیس جمهوری آمریکا این وعدهها را پیروزی بزرگ و بی سابقه برای خود و آمریکا توصیف کرد.
دونالد ترامپ به چنین پیروزی در جنگ تجاری جهانیاش علیه همگان به ویژه علیه چین نیاز داشت. و باز بی دلیل نبود که رئیس جمهوری آمریکا در سخنانش سیاستهای مداخلهجویانۀ دولتهای پیشین جمهوریخواه و دموکرات آمریکا در قبال خاورمیانه را سرزنش کرد و رهبران گذشتۀ آمریکا را به بی اطلاعی مطلق از پیچیدگیهای جوامع منطقه متهم نمود…
رابرت فورد، سفیر پیشین آمریکا در سوریه رویکرد ترامپ در قبال منطقه را نقطۀ مقابل رویکرد نئومحافظهکاران آمریکا میداند و معتقد است که کل سیاست منطقهای دونالد ترامپ بر تجارت و جذب سرمایهگذاری در آمریکا و کاهش حضور نظامی این کشور در خاورمیانه مبتنی است. به اعتقاد ترامپ مداخلههای نظامی آمریکا در افغانستان و عراق برای آمریکا از هر لحاظ فاجعهبار بودهاند و از این پس خود عراقیها و سوریها باید سرنوشت خود را در دست بگیرند.
کشورهای عرب حوزۀ خلیج فارس که از پایان وابستگی اقتصادهای خود به طلای سیاه و همچنین تهدیدهای حکومت اسلامی ایران نگران هستند میکوشند با تقویت پیوندهای اقتصادی، امنیتی و نظامی خود با واشنگتن از چتر حمایتی آمریکا همچنان برخوردار بمانند. اما، در ازای چنین حمایتی دونالد ترامپ انتظار دارد که کشورهای عرب نیز از نفوذ خود برای تثبیت اوضاع خاورمیانه استفاده کنند.
در دکترین ترامپ تجارت ظاهراً جای مداخلۀ نظامی را گرفته است. با این حال، کارشناسان تأکید میکنند که بسیاری از هزاران میلیارد دلار معاملات امضاء شده میان ترامپ و سه کشور عرب منطقه تفاهمنامههایی هستند که بعضاً در پوششی جدید ارایه شدهاند. برخی دیگر بعید می دانند که عربستان بتواند با نفت ۶۵ دلار در بشکه و در واقع با کاهش درآمدهای نفتیاش تا یک تریلیون دلار در شرکتهای آمریکایی سرمایهگذاری کند.
به گفتۀ الیزابت استیکنی سخنگوی فارسیزبان وزارت امور خارجۀ آمریکا : “سفر پرزیدنت ترامپ به خاورمیانه از اهمیت بالایی برای ایالات متحد آمریکا برخوردار است. در این سفر هدف رئیس جمهوری آمریکا تعمیق روابط اقتصادی و امنیتی با کشورهای خاورمیانه است. از این منظر نخستین روز سفر رئیس جمهوری آمریکا به عربستان یک روز تاریخی محسوب میشود. دولت آمریکا معتقد است که فرصتهای بسیار مهمی امروز در منطقه وجود دارد و مایل است که از این فرصتها هم به نفع کشورهای منطقه هم به نفع خود استفاده کند.” اولین روز از سفر چهار روزۀ رئیس جمهوری آمریکا، دونالد ترامپ، به خاورمیانه چنانکه خود او وعده داده بود، خیرکننده بود : در اولین مرحله از سفر دونالد ترامپ به خلیج فارس، دولت عربستان قراردادهای خرید ١۴٢ میلیارد دلار اسلحه از آمریکا و ۶٠٠ میلیارد دلار سرمایهگذاری در این کشور را امضاء کرد. به گفتۀ ولیعهد عربستان این سرمایهگذاریها به یک تریلیون دلار نیز خواهد رسید.
آیا خاورمیانه – پس از خروج سربازان آمریکایی از عراق در سال ٢٠١١ – اهمیت گذشته خود را برای آمریکا بازیافته و آیا در “بازگشت” به خاورمیانه آمریکا صرفاً دستیابی به اهداف و منافع اقتصادی را دنبال میکند.
الیزابت استیکنی، سخنگوی فارسیزبان وزارت امور خارجۀ آمریکا، در پاسخ به این سئوالها به بخش فارسی رادیو بینالمللی فرانسه گفته است :
” سفر پرزیدنت ترامپ به خاورمیانه از اهمیت بالایی برای ایالات متحد آمریکا برخوردار است. در این سفر هدف رئیس جمهوری آمریکا تعمیق روابط اقتصادی و امنیتی با کشورهای خاورمیانه است. اما، نظر به نزدیکی مناسبات آمریکا و عربستان، رهبران دو کشور درباره موضوعهای دیگر نیز گفتگو کردند. از این منظر نخستین روز سفر رئیس جمهوری آمریکا به عربستان یک روز تاریخی محسوب میشود و آمریکا از این که اهداف او در این سفر متحقق شده بسیار خرسند است.”
الیزابت استیکنی در جای دیگری از اظهاراتش افزود : ” دولت آمریکا معتقد است که فرصتهای بسیار مهمی امروز در منطقه وجود دارد و مایل است که از این فرصتها هم به نفع کشورهای منطقه هم به نفع خود استفاده کند. از این همین رو آمریکا از عقد قراردادهای جدید با کشورهای منطقه و تقویت مشارکت خود در کشورهای خاورمیانه بسیار خشنود است.”
در جریان سفرش به ریاض، رئیس جمهوری آمریکا با احمدالشرع رئیس جمهوری کنونی سوریه نیز ملاقات و کلیه تحریمهای آمریکا را علیه سوریه لغو کرد. به گفتۀ الیزابت استیکنی : “رؤیای پرزیدنت ترامپ برای خاورمیانه صلح، ثبات و رفاه برای همه مردمان منطقه است. در همین چارچوب پرزیدنت ترامپ با احمد الشرع رئیس جمهوری کنونی سوریه ملاقات کرد و تحریمهای آمریکا علیه این کشور را نیز لغو نمود.” به گفتۀ خانم استیکنی : “قرار است به زودی وزیر امور خارجۀ آمریکا، مارک روبیو، با همتای سوری خود ملاقات کند و همانطور که پرزیدنت ترامپ تصریح نمود این ها از نخستین گامها برای عادیسازی مناسبات میان آمریکا و سوریه به شمار می روند.”
رئیس جمهوری آمریکا در نخستین روز از سفر خود به عربستان، حکومت ایران و سیاستهای بی ثباتکنندۀ آن در منطقه را بار دیگر مورد انتقاد قرار داد و گفت که اگر توافقی میان ایران و آمریکا امضاء نشود او فشارهای حداکثری آمریکا را علیه جمهوری اسلامی ایران تشدید خواهد کرد و مانع از فروش نفت ایران خواهد شد.
با این حال، رئیس جمهوری آمریکا و رهبران جمهوری اسلامی تاکنون از ارایه هرگونه توضیحی در باره جزئیات و دامنۀ مذاکرات میان نمایندگان دو دولت پرهیز کردهاند. خانم الیزابت استیکنی نیز توضیحی دربارۀ این مطلب و همچنین سکوت پرزیدنت ترامپ و مقامات آمریکا دربارۀ نقض حقوق بشر در ایران و پایمال شدن حقوق اساسی مردم این کشور توسط حکومت اسلامی نداد و صرفاً گفت که “اظهار نظر در این باره بر عهدۀ وزارت امور خارجۀ آمریکا در واشنگتن است.”ترامپ در دومین دور ریاست جمهوریاش تا پیش از مرگ پاپ فرانسیس از آمریکا خارج نشده بود. سفر به واتیکان برای شرکت در مراسم تشییع جنازۀ پاپ در ۲۶ آوریل، نخستین سفر او به بیرون از مرزهای کشورش بود. او تاکنون ترجیح میداد از مهمانانش در کاخ سفید پذیرایی کند، چنان که محل کار رسمی او در بال غربی کاخ سفید معروف به «دفتر بیضی» به یک استودیوی تلویزیونی تبدیل شده بود که در آن با مهمانان جور و واجور خود دیدار و گاه، بگو مگو میکرد.
به گفتۀ کارشناسان، ترامپ از کنفرانسهای مطبوعاتی نااندیشیده و ناگاه لذت میبرد. دوست دارد در صندلی راحتی پهن خود در دفتر بیضی بنشیند، فرمانها را امضا کند و با بدیهه گوییهای سیاسیاش نه تنها جهانیان بلکه همکاران و متحدان سنتی ایالات متحد آمریکا را غافلگیر کند.
نزدیک به چهار ماه از دور دوم ریاست جمهوری ترامپ میگذرد. او در این مدت از هر فرصتی برای بدیهه گوییهای سیاسیاش استفاده کرده؛ فرمانها داده؛ بعضی از رهبران کشورهای جهان را ستوده و بعضی دیگر را تهدید کرده؛ عوارض گمرکی را گاه افزایش و گاه کاهش داده و متحدان سنتی ایالات متحد را آشکارا تحقیر کرده است. به گفتۀ بسیاری از کارشناسان، در پس همۀ این بدیهه گوییها و زیگزاگهای سیاسی ترامپ، خواست بازگشت به برج و باروی آمریکای پیش از جنگ جهانی دوم یعنی آمریکای آزاد از تعهدات بینالمللی نهفته است.
از پایان قرن هیجدهم تا حملهٔ ناگهانی نیروهای هوایی و دریایی امپراتوری ژاپن در ۷ دسامبر سال ۱۹۴۱ به پایگاه دریایی ایالات متحد آمریکا در «پِرل هاربِر»، دولتهای آمریکا با کاربستِ انزواطلبی سیاسی، تکروی، حمایتگرایی اقتصادی و مهاجرستیزی، حصاری گرداگرد کشورشان کشیده بودند. حملۀ ژاپن به پِرل هاربِر و نابود کردن ناوگان اصلی ایالات متحد آمریکا در اقیانوس آرام سبب شد آن کشور وارد جنگ جهانی شود. از آن زمان بود که آمریکا ناگزیر به پذیرش یک رشته تعهدات بینالمللی شد.
به گفتۀ بعضی از کارشناسان، ایالات متحد آمریکا تاکنون اعتبار و اهمیت جهانیاش را وامدار تعهدات بینالمللیاش بود. از همین رو، به عقیدۀ این گروه از کارشناسان، بازگشت آمریکا به برج وباروی پیش از جنگ جهانی دوم، در اصل، به زیان آن کشور است. ترامپ با برداشت تجاریاش از کشورداری معتقد است که قدرتهای بزرگ حق دارند «مناطق نفوذ» در جهان داشته باشند. او چنین حقی را حتی برای ترکیه نیز به رسمیت میشناسد. آنچه برای او مهم است، نه جایگاه بینالمللی آمریکا در صحنۀ سیاسی جهان، بلکه تراز تجاری، منابع طبیعی و هزینهای است که حفاظت نظامی آمریکا روی دست آن کشور میگذارد.
ترامپ هنوز به دنبال واقعیت بخشیدن به «پیمان ابراهیم» و عادیسازی روابط میان اسرائیل و کشورهای عربی بهویژه عربستان سعودی است. اما این خواستِ سیاسی او در درجۀ دوم اهمیت قرار دارد. او به همپیمانان عرب خود در درجۀ نخست از پشت عینک تجارت مینگرد. هدف اصلی او از سفر چهار روزۀ کنونیاش نیز معاملۀ تجاری است. به گفتۀ دانیل بنیامین شاپیرو، سفیر سابق ایالات متحد آمریکا در اسرائیل، ترامپ این حقیقت را نادیده میگیرد که این رهبران غیردموکراتِ عرب ناگزیرند حساسیت افکار عمومی کشورهاشان را نسبت به جنگ غزه در نظر بگیرند.
بنابراین، به گفتۀ این کارشناس، نباید انتظار داشت که آنان پروژۀ ترامپ را برای بازسازی غزه و کوچاندن ساکنان آنجا- که قند در دل نتانیاهو آب کرده- بپذیرند و روابطشان را با اسرائیل عادی کنند. دربارۀ مذاکرات با ایران نیز «دانیل شاپیرو» معتقد است که ترامپ میان دو جناح از دولت خود در نوسان است و زیگزاگهای او دربارۀ برنامۀ هستهای جمهوری اسلامی نتیجۀ همین بلاتکلیفی است. آیا هدف از مذاکرات برچیدن کامل برنامۀ هستهای ایران است و آیا در صورت شکست مذاکرات باید از نیروی نظامی استفاده شود؟ یا اینکه ترامپ در پی رسیدن به یک توافق تازه، نوعی برجام جدید، است؟
به گفتۀ این دیپلمات باتجربه، دولت ترامپ آمادگی لازم برای مذاکره با ایران را نداشت و دربارۀ برنامۀ هستهای جمهوری اسلامی از یک سیاست راهبردی بیبهره است. در حالی که ایرانیها بسیار با تجربه اند و میدانند چگونه آمریکا را به پای میز مذاکره بکشانند. به گفتۀ او، عباس عراقچی بیش از یک دهه است با این موضوع زندگی میکند، نفس میکشد و به خواب میرود. مذاکره کنندگان ایرانی کارکشتهتر از همتایان آمریکایی خود هستند. آنان حتی چشمانداز سرمایهگذاریهای احتمالی آمریکا را برای ساخت شبکهای از نیروگاههای هستهای غیرنظامی در کشورشان مطرح کردند.
مهمتر از همه اینکه جمهوری اسلامی توانسته است کشورهای عرب خلیج فارس را تا حدودی با خود همراه کند و اگر ترامپ در مذاکراتش با ایران به هشدارهای اسرائیل توجهی نمیکند، یکی از علتهایش همین میتواند باشد. گویا جمهوری اسلامی بیش از متحدان سنتی آمریکا به رفتارهای دیپلماتیک ترامپ عادت کرده است و میداند که در پس زیگزاگهای سیاسی او چه هدفی نهفته است.