خانه / مقالات / هوس یا هدف؟ تحلیلی از دو رویکرد متمایز در جامعه ی ایرانی برای تغییر اوضاع : شهرام احمدی نسب عمران

هوس یا هدف؟ تحلیلی از دو رویکرد متمایز در جامعه ی ایرانی برای تغییر اوضاع : شهرام احمدی نسب عمران

امروز دیگر کسی تردید ندارد که خواست عموم مردم ایران، چه در داخل و چه در خارج کشور، تغییر رژیم است۰ سرنگونی جمهوری اسلامی که روزگاری نه چندان دور تنها شعار گروه های برانداز همچون سازمان مجاهدین خلق به شمار می آمد، امروزه خواسته ای فراگیر و سراسری شده است۰دلیل اصلی این تغییر رویکرد را باید در خیزش های سراسری مردمی که از دی ماه ۱۳۹۶ آغاز شد جست و جو کرد۰ در خصوص شیوه ی تحقق تغییر رژیم اما در جامعه ی ایرانی دو رهیافت متمایز به چشم می خورد۰

نخست رهیافتی که نگارنده آن را “هوسناک” می نامد۰ بر اساس این گرایش، تغییر اوضاع در ایران و سرنگونی بساط ناهنجار موجود از طریق نافرمانی مدنی، شرکت در کمپین های مجازی در اعتراض به سرکوب رژیم، همچون اعتراض به حجاب اجباری از طریق شرکت در کمپین “چهارشنبه های سفید”، یا اعتراض به دیگر محدودیت های اجتماعی با رقصیدن و کمپین “برقص تا برقصیم” امکان پذیر و دست یافتنی است۰ استفاده از زور خط قرمز این گروه از ایرانیان است و آن را برای مقابله با جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایطی لازم یا موجه نمی انگارند۰

در برابر این گروه، دسته ی دیگری از ایرانیان هستند که براندازی جمهوری اسلامی را بدون استفاده از زور نامحتمل و ناشدنی می بینند۰به باور این گروه، دستگاه گسترده ی سرکوب جمهوری اسلامی که از نهادهای گوناگون با نیروهای بسیار تشکیل شده که از آموزش و سازمان دهی ویژه و نیز تجربه ی چهار دهه سرکوب مؤثر ناراضیان و مخالفان رژیم برخوردار هستند را نمی توان تنها با نافرمانی مدنی و شرکت در کمپین های مجازی سرنگون کرد۰ تظاهرات آرام و بدون درگیری هم با وجود دستگاه سرکوب رژیم جز در خواب و خیال امکان پذیر نیست۰ در نگاه این گروه از ایرانیان، به لحاظ نظری یا تئوریک استفاده از زور برای سرنگون کردن نظامی که از چهار دهه پیش تا کنون تنها با اتکاء به دو بال سرکوب خشن و فریب مردم از راه بازی میانه روـ تندرو یا اصلاح طلب ـ اصول گرا در قدرت مانده است، مجاز و موجه است۰
این بدان معناست که از نظر این گروه (۱) دستگاه ولایت فقیه بدون مقاومت فعال و سراسری و کاربرد زور رفتنی و برانداختنی نیست، و (۲) استفاده از زور برای سرنگونی این دستگاه اهریمنی که از هیچ گونه مشروعیت سیاسی برخوردار نیست و با به کارگیری خشن ترین شیوه ها میلیون ها ایرانی و سرنوشت حال و آینده شان را به گروگان گرفته و سرمایه های مادی و معنوی شان را در آتش جنگ های منطقه ای در سوریه، یمن، لبنان، عراق و دیگر کشور ها به باد فنا می دهد، از نظر اخلاقی مجاز و موجه است۰از آنجا که این گروه هدف مشخص سرنگونی جمهوری اسلامی را از راه برنامه ی مشخص مقاومت فعال و سراسری دنبال می کنند، نگارنده رهیافت این گروه را معطوف به هدف یا “هدف مند” می نامد۰

گروه ها و کسانی که رهیافت “هوسناک” را دنبال می کنند

بسیاری از ایرانیان مقیم خارج از کشور به ویژه در اروپا و آمریکای شمالی اگر مسائل ایران دغدغه ی روزمره شان نباشد، دست کم در “هوس” تغییر اوضاع در ایران هستند۰به عبارت دیگر، هوس تغییر رژیم در ایران و این که روزی سایه ی حکومت سراپا فساد تباهی و جنایت ولایت فقیه از سر مردم ایران برداشته شود امری است که شاید همه ی ایرانیان خارج کشور، جز وابستگان دستگاه ولایت، در آن مشترک هستند۰ رهیافت منحصرأ هوسناک برای تغییر اوضاع اما تنها رویکرد بخشی از ایرانیان است۰بسیاری از این گروه ایرانیان در دهه های هفتاد و هشتاد خورشیدی از طرفداران پر و پا قرص جریان اصلاحات و اصلاح طلبانی همچون خاتمی بودند۰ از چند ماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ تا کنون جمهوری اسلامی موفق شده است که جمعیت قابل ملاحظه ای از اکثریت ایرانیان ناراضی را به هوس تغییر اوضاع از راه پشتیبانی از اصلاح طلبان و به قدرت رساندن و تقویت آنها در برابر رقیب های محافظه کارشان به دنبال خود بکشاند۰
این هوس تغییر اوضاع از درون رژیم بسیار مقرون به صرفه و کارآمد جلوه می کرد چرا که در این شیوه برای رسیدن به خواسته های اجتماعی و سیاسی همچون آزادی و حاکمیت مردمی لازم نیست فرد از جان و مال خود مایه بگذارد یا امنیت خود و خانواده اش را با مبارزه و تلاش برای تغییر انقلابی به خطر اندازد۰ از آنجا که اصلاح طلبان و گروه های سازمان یافته ی وابسته به آنها در همه جا از کوچه و بازار تا دانشگاه و مدرسه حضور داشته و در دسترس بودند، فرد ناراضی می توانست با پیوستن به آنها هوس تلاش برای تغییر اوضاع را ارضاء کند بدون آن که همچون فرزند همسایه به خاطر هواداری از مجاهدین زندانی شود یا همچون مظاهر حاج محمدی در جریان قتل عام زندانیان سیاسی اعدام گردد۰به عبارت دیگر، دستگاه ولایت از سال ۱۳۷۶ توانسته است به توده ی ناراضی بباوراند راهی وجود دارد که در آن می شود برای دست یابی به آزادی و دموکراسی در ایران فعالیت کرد بدون این که خطری زندگی یا امنیت فرد را تهدید کند۰ چرا که در این راه تنها لازم است هنگام انتخابات به نامزدهای اصلاح طلب رأی داد، اخبار روزنامه های اصلاح طلب را دنبال کرد، در گروه های اصلاح طلب همچون جبهه مشارکت عضو شد، یا اگر دانشجو بودی در انجمن اسلامی و دفتر تحکیم وحدت عضو شوی و فعال باشی و در گردهم آیی های اصلاح طلبان شرکت کنی تا به تدریج و با قوی شدن اصلاح طلبان اوضاع رو به بهبود گذاشته و در نهایت مردم روزی به خواسته های شان برسند۰

هوس تغییر اوضاع از راه پشتیبانی از اصلاح طلبان یا میانه روها جامعه ی ایرانی را تا این اواخر هم رها نکرد و بسیاری از ایرانیان ساکن اروپا و آمریکای شمالی در پی همین هوس تغییر اوضاع به پای صندوق های انتخابات رفته و به روحانی رأی دادند۰یک دلیل آشکار این امر البته همان گونه که در بالا اشاره شد کم هزینه یا بی هزینه بودن رویکرد “هوس” بوده است۰ اخیرأ حمید رضا جلایی پور در نوشته ای که برای دل گرمی دادن به دیگر اصلاح طلبان نوشته است به روشنی اذعان کرد که یکی از دلایل اصلی که اصلاح طلبی در میان مردم جاذبه دارد کم هزینه بودن آن است۰
این رویکرد هوسناک البته از پشتوانه ی نظری یا تئوریک گروهی از به اصطلاح روشن فکران برخوردار بوده است۰ مهم ترین نظریه پرداز حامی جریان اصلاحات سروش است۰ سروش در سال های نخستین حاکمیت ولایت فقیه در ایران از هیچ کوششی برای کمک به استقرار آن دریغ نکرد و در جریان “انقلاب فرهنگی” برای “اسلامی کردن” دانشگاه ها نقشی انکار ناپذیر داشت۰ به برکت همان سرکوب گسترده ی اندیشه در دانشگاه که نتیجه ی آن حذف همه ی اندیشه های رقیب از عرصه ی عمومی ایران بود، هنگامی که سروش در دهه ی هفتاد شمسی به فکر اصلاح دینی روی آورد، نوشته هایش در میان ایرانیانی که هوس آزادی و دموکراسی داشتند با اقبال گسترده ای مواجه شد۰
از مؤلفه های اصلی رویکرد سروش حمایت از جریان اصلاحات و اصلاح طلبان است۰ این رویکرد به ویژه در میان دانشجویان و دانشگاهیان جاذبه ای یافت و گروه بزرگی از ناراضیان را به دنبال خاتمی کشاند۰ این فیلسوف الدوله متفرعن آن چنان در بند دیو نخوت اسیر است که هنوز که هنوز است به شکل شگفت انگیزی از پذیرش این امر بدیهی سر باز زده که در فجایع انقلاب فرهنگی نقشی داشته و از این بابت از قربانیان و خانواده های ستم دیده پوزش بخواهد۰به عبارت دیگر، سروش نه تنها از فضیلت های معرفتی لازم برای تمییز درست از نادرست برخوردار نبود ودر آن سال های سیاه در سوی دستگاه ولایت ایستاد و به استقرار حکومت فقها یاری رساند، اکنون هم از فضیلت های اخلاقی لازم همچون فروتنی و اذعان به اشتباه بی بهره است۰ خدمات سروش همواره به کار دستگاه ولایت فقیه آمده است، همان دستگاهی که سروش در نوشته هایش معمار آن یعنی خمینی را ستوده و از جمله “آفتاب دیروز و کیمیای امروز” خوانده است۰ دلبستگی امثال سروش به جمهوری اسلامی و بقای آن با عطف توجه به نقشی که در استقرار آن داشتند البته قابل فهم است۰
برای همین هم هست که وقتی بدنامی سران این دستگاه اهریمنی و تبهکاری و فساد شان عالم گیر می شود و وزیر خارجه ایالات متحده در جمع گروهی از ایرانیان به گوشه کوچکی از کارنامه ی سیاه آنان اشاره می کند، سروش فیلسوف الدوله را چنان برآشفت که کف بر دهان دست به قلم برد و آن چه را سزاوار حاکمان تبهکار ایران بود نثار پمپئو و ایرانیان حاضر در آن جلسه کرد و نشان داد که در شرایط بحرانی امروز نظام ولایت، سروش در کنار جانیان حاکم بر ایران می ایستد و توقع ندارد وزیر خارجه آمریکا نازک تر از گل به عمال دستگاه ولایت بگوید۰در همان نامه ی پریشان که در باره ی به قول خودش “نطق بی منطق پمپئو” منتشر کرد فیل سروش یاد هندوستان اوباما و سیاست مماشات حاکم بر کاخ سفید کرد و از سپری شدن آن دوران طلایی و مردن برجام مرثیه ها سرود و ناله های جگرسوز سر داد۰از نظر سروش، “اجنبی” (آمریکای ترامپ) تنها وقتی بد است که به حاکمان جنایت پیشه ی ایران فشار آورد تا از دخالت های ویران گر در دیگر کشورها دست بکشند ، به دنبال سلاح اتمی نباشند، و مردم ایران را سرکوب نکنند۰ اما همین “اجنبی” (آمریکای اوباما) بسیار خوب است و باید از رفتن او نوحه و ناله سر داد اگر به رژیم ایران باج بدهد و با آن مماشات کند ، چشم خود را بر آتش افروزی های منطقه ای رژیم ولایت ببندد، و هنگامی که مردم ایران در اعتراض به حکومت به خیابان ها آمده و به صراحت از اوباما کمک خواستند صدای مردم ایران را ناشنیده بگیرد و دست دستگاه ولایت را در شکنجه و کشتار ناراضیان باز بگذارد۰سروش لابد فراموش کرده است که یک بام و دو هوا نمی شود!
بدیهی است ایرانیانی که سروش روشن فکرشان باشد، البته باید از غیرت جامه بدرند که ایالات متحده بر دستگاه ولایت سخت می گیرد تا دست از آزار و شکنجه مردم ایران بکشد، از آتش افروزی در منطقه خودداری کند، و به دنبال ساخت موشک دوربرد و سلاح هسته ای نباشد! و صد البته ایرانیانی که گوش به سخن سروش می سپارند لابد باید همچنان چشم انتظار وقوع معجزه ای از درون این دستگاه اهریمنی و “اصلاح” شدن و سر به راه شدن آن بمانند، چرا که هر چه باشد خامنه ای، روحانی و خاتمی “خودی” هستند و مایک پمپئو غیر خودی نباید از زشتی های آنان چیزی بگوید۰از نظر این ایرانیان هوس تلاش برای تغییر اوضاع را تنها باید با شرکت در انتخابات فرو نشاند و فراتر از این وظیفه ای متوجه ایرانیان نیست۰

در زمره ی همین گروه با رویکرد “هوسناک” ایرانیانی هستند که در داخل و خارج کشور از کمپین های مجازی همچون “چهارشنبه های سفید” پشتیبانی می کنند۰ در این مورد هم ایرانیان ناراضی به هوس مقابله و مبارزه با حکومت در امر حجاب اجباری به این کمپین می پیوندند۰ از آن جا که اگر حتی همه ی زنان ایرانی هم چهارشنبه ها سفید بپوشند و به این کمپین مجازی بپیوندند، ستاره ی دنباله دار هالی باید بار دیگر از کنار کره زمین گذر کند تا مگر دستگاه ولایت به مردم ایران “حالی” بدهد و اجازه دهد تولید کنندگان پوشاک قد مانتوها را دو سانتی متر کوتاه تر و چاک آنها را اندکی بازتر کنند! ادامه ی این کمپین مجازی با همان شمار شرکت کنندگان پیش گفته تا پایان دوران زمین شناختی کنونی هم به آزادی پوشش زنان در ایران منجر نخواهد شد، این خط و این نشان!
گرداننده ی این کمپین مجازی نیز در واکنش به سخنرانی پمپئو در میان ایرانیان گفت که برای حفظ استقلال این کمپین از شرکت در آن جلسه خودداری کرده است۰یکی نیست از او بپرسد که حضور یک خبرنگار در سخنرانی یک دیپلمات چه آسیبی به “استقلال کمپین” مربوطه می زد؟ وی در ادامه و در پاسخ به پرسشی در باره ی سخنان پمپئو گفت که متأسف است که چرا مقام ها و مسئولین “خودمان” حتی یک بار هم در چهل سال گذشته به حق زنان در انتخاب پوشش اذعان نکرده اند۰ ناگفته پیداست که گرداننده ی کمپین نیز همچون سروش مقام های جمهوری اسلامی را خودی می داند و خواهان اعمال کم ترین فشاری از سوی دولت های دیگر به ویژه آمریکا بر دستگاه ولایت فقیه نیست۰ مطلوب از دیدگاه صاحب کمپین و همه ی حامیان اصلاحات این است که رفتار جانیان حاکم بر ایران به صورت خود به خودی و بدون هیچ فشاری از بیرون کمی تا قسمتی تغییر کند! راه تحقق این هوس هم صد البته همان کنشگری در فضای مجازی و شرکت در انتخابات به هنگام و به میزان مورد نیاز دستگاه ولایت است۰
بر این اساس است که می توان گفت نوشته ها و سخنان امثال سروش و گرداننده ی کمپین مجازی “چهارشنبه های سفید” نه تنها خطری برای جمهوری اسلامی ندارند بلکه با ارائه ی پس کوچه ای امن و بی خطر برای فرو نشاندن هوس مخالفت با دستگاه ولایت فقیه به استمرار وضع موجود در ایران کمک هم می کنند۰

رو آمدن “هدف” تغییر اوضاع به جای “هوس” تغییر

یکی از تبعات خیزش سراسری که از دی ماه ۱۳۹۶ آغاز شد و این روزها در فرازی دیگر بسیاری شهرهای ایران را فرا گرفته است، از دور خارج کردن و اسقاط بسیاری گزینه های مطلوب رژیم ولایت برای فریب ناراضیان بوده است۰برای نمونه، شعار محوری “اصلاح طلب اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا” نشان داد که توده ی ناراضی در داخل کشور دیگر فریب این بازی سخیف را نخواهند خورد و اکنون اکثریت ناراضی به دنبال نیروهایی است که خواهان تغییر رژیم باشند، نه آنها که خواهان استمرار همین دستگاه اهریمنی هستند۰
این بدان معناست که طیف گسترده ای از اصلاح طلبان داخل و خارج کشور اکنون از فهرست گزینه های مطلوب و کارآمد رژیم برای فریب مردم و انحراف مبارزه به پس کوچه های امن خط خورده اند۰ برای نمونه، امروز دیگر حنای امثال خاتمی، کروبی، و موسوی برای بخش بزرگی از توده ی ناراضی به جان آمده ی حاضر در خیزش سراسری رنگی ندارد، همان “رهبرانی” که رژیم سال ها آنها را در آب نمک “حصر خانگی” خوابانده است تا روزی آنها را به عنوان ناجی مردم ناراضی از کوزه در آورد۰ این شتاب خیزش مردمی و رادیکال شدن آنی خواسته ها به سرنگونی رژیم بود که سرمایه گذاری چندین ساله ی دستگاه ولایت برای مهندسی بحران سرنگونی را به یکباره ناکارآمد کرد۰

راه برون رفت دستگاه ولایت از بحران موجود

شتاب خیزش سراسری و سمت و سوی رادیکال آن همه ی نیروهایی که به شکلی خواهان استمرار رژیم کنونی و اصلاح آن هستند را به کناری پرت کرده و از دور خارج نموده است۰ اگر چه پررویی ویژگی برجسته این جماعت است و در عین سیلی خوردن از جنبش مردمی همچنان خود را از تک و تا نینداخته و حتی ابرجنایتکاری چون حجاریان برای روحیه دادن به اصلاح طلبان وارفته پیشنهاد کرد که بگویند “دولت روحانی از ما نیست” تا تبعات شکست دولت دامن همه شان را نگیرد، اما آشکار است که در این شرایط دستگاه ولایت نیاز به جایگزینی برای اصلاح طلبان دارد تا همان کاری که آنها تا کنون با ارائه ی پس کوچه ای امن و انحراف توجه توده ی ناراضی برای بقای نظام می کردند را به شیوه ای مؤثر انجام دهد۰ به عبارت بهتر، دستگاه ولایت فقیه به فرد یا جریانی نیاز دارد که با استفاده از آن رادیکال ترین بخش جامعه ی ایران که خواهان تغییر رژیم است را به دنبال خود بکشاند۰ به باور نگارنده و به دلایلی که در پایین خواهد آمد، رضا پهلوی گزینه ی مطلوب دستگاه ولایت فقیه برای مهندسی بحران سرنگونی در شرایط امروز است۰

چرا رضا پهلوی گزینه ی مخالف مطلوب دستگاه ولایت فقیه در شرایط کنونی است؟

الف) با کم رنگ شدن حنای نیروهای اصلاح طلب، جمهوری اسلامی به دنبال گزینه ای است که شعارش تغییر رژیم باشد نه اصلاح آن۰اما با توجه به تمایز میان هوس و هدف که در بالا به آن اشاره شد می بینیم که رضا پهلوی در زمره ی کسانی است که هوس تغییر رژیم دارند بدون این که برنامه مشخصی برای رسیدن به آن ارئه کنند۰بن مایه ی بیشتر نظرات رضا پهلوی در مورد مسیر تغییر رژیم در ایران کتابچه ی “از دیکتاتوری تا دموکراسی” نوشته ی جین شارپ است۰ این کتاب کوچک همچون دیگر آثار شارپ دربردارنده ی شیوه های مسالمت آمیز گذار از دیکتاتوری به دموکراسی است۰ در مورد کاربرد این شیوه ها در ایران مشکل اینجاست که دستگاه ولایت فقیه نظامی دیکتاتوری به معنای فنی آن نیست که این شیوه ها بر آن کارگر باشد۰

همان گونه که پیش از این در نوشته ام با عنوان “چرا پرداختن به قتل عام زندانیان مجاهد و مبارز ضرورت جدی امروز است” استدلال کردم، جمهوری اسلامی دولت یا نظامی سیاسی به مفهوم امروزی آن نیست ، چرا که بنا بر قاعده ی مصلحت نظام، حاکمان این دستگاه اهریمنی مجازند هر اصل قانونی، شرعی، یا اخلاقی را زیر پا بگذارند، به همان سادگی که این کار را با زیر پا گذاشتن احکام دادگاه های خودشان و اعدام هزاران زندانی مجاهد در سال ۱۳۶۷ انجام دادند۰از همین روست که روش های اشاره شده در کتاب شارپ همچون نقاط ضعف درونی نظام نظیر رقابت ها و دعواهای شخصی میان زمام داران و امید بستن به آنها برای تغییر اوضاع در ایران راهگشا نیست۰ برای همین هم هست که جمهوری اسلامی از طرح نظریه های شارپ در میان توده ی ناراضی نه تنها احساس خطری نمی کند بلکه از آن استقبال هم می کند۰ بی دلیل نیست یکی از کسانی که همواره در سخنان و نوشته هایش در این موضوع به این کتاب و نویسنده ی آن اشاره می کند حسین شریعتمداری است۰
از آنجا که اکنون چهره های اصلاح طلب برای توده ی ناراضی جاذبه ای ندارند و از سوی دیگر رژیم ناگزیر است که بحران سرنگونی را به شکلی مهندسی شده مهار نماید، به سود جمهوری اسلامی است که توجه توده ی ناراضی را معطوف به چهره ای در میان مخالفان کند که ناکارآمد بودن روش های مورد حمایت او در مبارزه با جمهوری اسلامی مثل روز روشن است۰ به عبارت دیگر، در شرایط کنونی چه چیز برای نظام از این بهتر که توده ی ناراضی با پیروی از رضا پهلوی به این نتیجه برسد که برای تغییر رژیم نباید از زور استفاده کرد۰ به این شیوه رژیم جمهوری اسلامی می تواند خیالش راحت باشد که دست کم تا وقتی که همان ستاره ی دنباله دار هالی دوباره گذارش به زمین بیفتد، در قدرت خواهد ماند۰

ب) تجربه ی چند دهه ی گذشته نشان داده است که رضا پهلوی از درایت و هوش سیاسی کافی برخوردار نیست و بارها فریب رژیم ولایت و عوامل آن را خورده است۰ در جریان جنگ ضد میهنی که ادامه ی آن از سال ۱۳۶۱ و اعلام آمادگی کشورهای منطقه برای پرداخت خسارت و عقب نشینی عراق به مرزهای بین المللی، توجیه و دلیلی جز جاه طلبی های منطقه ای دستگاه ولایت فقیه نداشت، رضا پهلوی اعلام کرد که اگر سران جمهوری اسلامی اجازه دهند حاضر است به عنوان خلبان ارتش ایران به مأموریت های جنگی علیه عراق فرستاده شود۰ جدای از این که این امر تا چه اندازه از امکان عملی دور بود نشان می دهد که رضا پهلوی آن جنگ را جنگی ملی و میهنی می دانست که حاضر بود برای آن خلبان ارتش جمهوری اسلامی شود۰
نمونه ی دیگر حمایت رضا پهلوی از جریان اصلاحات و اصلاح طلبان داخل کشور و مراودات و ارتباط نزدیک او با مهره های سابق رژیم از باند اصلاح طلب در سال های گذشته است۰ برای نمونه او در تاریخ بهمن ۱۳۷۹ در مصاحبه با رادیو آلمان گفت که از اصلاح طلبان حمایت می کند۰یا در آگوست سال ۲۰۰۹ نیز گفت با اصلاح طلبان در تماس هستم و خوشحالم که هاشمی رفسنجانی و خاتمی در مسیر درست حرکت می کنند۰ شاید همین مراودات به نزدیکی خطوط کلی نگاه رضا پهلوی با اصلاح طلبان (مبارزه بدون استفاده از زور، نافرمانی مدنی، مبارزه کم هزینه) کمک کرده باشد۰ در همین راستاست موضوع خوش بینی بیش از اندازه رضا پهلوی به نظامیان، بسیجی ها، و پاسداران رژیم و این که مطمئن است بیشتر اینها به مردم خواهند پیوست۰

نمونه ی چشمگیر دیگری که مشکل درایت سیاسی رضا پهلوی را آشکارتر می کند اظهار نظر اخیر او در باره ی سازمان مجاهدین خلق است ۰رضا پهلوی که مهره های اصلاح طلب را با آغوش باز پذیرا بوده و بارها از سران جریان اصلاحات حمایت کرده است، در مورد مجاهدین گفته است که “اگر بنا بر انتخاب میان رژیم جمهوری اسلامی و مجاهدین باشد، مردم ایران همین رژیم موجود را ترجیح می دهند”۰ این در حالی است که اصلی ترین نیروی برانداز در برابر جمهوری اسلامی همین مجاهدین هستند۰ متشکل ترین و سازمان یافته ترین نیروی ضد رژیم و نیز فداکارترین و با انگیزه ترین شان هم مجاهدین هستند۰ چه چیزی در شرایط کنونی برای دستگاه ولایت از این مطلوب تر و بهتر است که کسی در میان نیروهای مخالف رژیم پیدا شود که بگوید اصلی ترین نیروی مبارز علیه رژیم منفورتر و بدتر از رژیم موجود است۰ مگر نتیجه ی منطقی این نخواهد بود (البته به شرطی که توده ی ناراضی سخن این چهره ی مخالف مطلوب نظام را پذیرفته و آن را آویزه ی گوش خود قرار دهد) حال که نیروی اصلی ضد رژیم بدتر از خود رژیم است مگر جان مان را از سر راه پیدا کردیم که به خیابان بیاییم و برای تغییر رژیم تلاش کنیم؟ در شرایطی که هر ناظر آگاهی اتحاد و هم دلی نیروهای مردم در برابر دستگاه ولایت و نیروهای سرکوب گر را ضرورت انکار ناپذیر امروز ایران می بیند، تاختن بی مقدمه و بی ربط به نیروی اصلی مقاومت در برابر ولایت فقیه چه توجیهی دارد؟ تازه کدام نظر سنجی معتبر از درون یا بیرون کشور گویای چنین نتیجه ای است؟ چگونه در ایران تحت حاکمیت ولایت فقیه می توان حساب کرد یک نیروی مخالف رژیم چه اندازه پایگاه اجتماعی و محبوبیت دارد؟ پاسخ این پرسش ها بسیار روشن و آشکار است: هیچ شاهدی برای سنجش ادعای رضا پهلوی وجود ندارد و تا زمانی که ولایت فقیه در ایران بر سر کار باشد امکان چنین سنجشی فراهم نخواهد شد۰

ج) در جریان خیزش سراسری که از دی ماه سال گذشته در ایران جریان دارد در مواردی مردم شعار “رضاشاه روحت شاد” سر دادند۰ از این شعار، اطرافیان رضا پهلوی نتیجه گرفتند که مردم در خیابان های ایران دارند رضا پهلوی را صدا می زنند و از او می خواهند که جنبش مردمی را رهبری کند! رضا پهلوی هم تلویحأ چنین نتیجه ای را تأیید کرده است۰ نخست این که از کجای آن شعار، به فرض سراسری بودن، می توان نتیجه گرفت که مخاطب رضا پهلوی است؟ کجای آن شعار اشاره به دعوت مردم از رضا پهلوی برای رهبری قیام داشت؟ هیچ عقل سلیمی نمی تواند ارتباطی میان آن شعار و نتایجی که نوری زاده و شرکاء از آن گرفته اند برقرار کند۰

از این گذشته، نگارنده سال ها در ایران خمینی زده به سر برده است۰ در آن سال ها هر گاه دستگاه ولایت فقیه رکورد تازه ای در تباهی، فساد، یا جنایت می زد، از مردم کوچه و بازار می شنیدم که می گفتند “الهی نور به قبرت ببارد” یا چیزی از این دست۰ بر خلاف آن چه بسیاری آن را نشانه ی نوستالژی دوره ی پهلوی می انگارند، این واکنش مردم توضیح و تفسیر بسیار ساده و روشنی دارد و به طور خلاصه تنها گویای آن است که مردم ایران تا کجا از حاکمیت ولایت فقیه در رنج و عذاب هستند که در مقام مقایسه با آن، دیکتاتوری شاه و رضاشاه برای شان قابل تحمل و مقبول می شود۰

می گویند در دهی کفن دزدی بود که امان همه را بریده بود۰ خانواده ای در آن آبادی نبود که صابون این کفن دزد به تن شان نخورده باشد۰ رنج و عذاب مردم از دست این کفن دزد به آنجا رسیده بود که خلاصی از شر او را آرزو می کردند۰ روزی که کفن دزد مذکور در بستر بیماری افتاد و فهمید که چند روز بیشتر زنده نخواهد ماند، نزدیک ترین دوست خود را فرا خواند و از او پرسید که آیا حاضر است برای رستگاری او کاری انجام دهد؟ دوست گفت آری۰ کفن دزد هم راز زندگی خود را با او در میان گذاشت و گفت از بابت نفرین های مردم نگران آخرت است۰ سپس از او خواست که پس از مرگ او کار دزدیدن کفن را تا مدتی به جای او ادامه دهد۰ افزون بر این، کفن دزد از دوست خواست که علاوه بر دزدیدن کفن به جنازه هم آسیبی برساند۰ دوست نیز چنان کرد که کفن دزد از او خواسته بود۰ این چنین بود که مردم آبادی که از فردای مرگ کفن دزد سابق می دیدند نه تنها کفن ها همچنان دزدیده می شوند ، بلکه بدتر از آن به بدن مرده هاشان هم بی حرمتی می شود دست به آسمان برداشته و گفتند “خدا رحمت کند کفن دزد سابق را که تنها کفن می دزدید و به بدن مرده ی ما کاری نداشت!”

بر همین سیاق، “نور به قبرش ببارد” و “رضاشاه روحت شاد” گفتن مردم دقیقأ چیزی معادل همان “خدا رحمت کند کفن دزد سابق را” است و به معنی این نیست که مردم ایران واقعأ دچار نوستالژی شاه یا رضاشاه شده باشند۰
تازه اگر چنین می بود هم این درخواست نور یا رحمت برای اهل قبور ربطی به رضا پهلوی و دعوت از او برای رهبری جنبش ندارد و معلوم نیست چرا او و اطرافیان دچار این توهم شده اند که مردم در خیابان ها او را صدا می زنند یا او را رهبر خود می دانند۰ آیا شعارها و رفتار تظاهر کنندگان در خیزش اخیر شباهتی با شیوه ی مطلوب و مورد تأیید رضا پهلوی دارد؟

چکیده ی سخن این که به دلیل مجموعه ی ویژگی هایی که در بالا برشمردم، رضا پهلوی چهره ی مخالف مطلوب جمهوری اسلامی برای مهندسی بحران سرنگونی است که امروزه دامن گیر نظام شده است۰ رضا پهلوی، به دلیل ضعف های فوق، می تواند برای جمهوری اسلامی همان کاری را انجام دهد که اصلاح طلبان تا کنون انجام می دادند اما به برکت شتاب جنبش مردمی و پرش رادیکال آن و نیز رسوایی بازی اصلاح طلب ـ اصول گرا دیگر قادر به ادامه ی آن به شکل مؤثر و کارآمد نیستند۰ این کار همان گونه که پیشتر شرح دادم عبارت است از ارائه ی پس کوچه ی امنی برای اتلاف وقت و انرژی توده ی ناراضی که خواسته ی رادیکال سرنگونی را دنبال می کند و از اصلاح رژیم نا امید شده است۰ حال که برای توده ی ناراضی حنای اصلاح طلبان و خاتمی و کروبی و موسوی و امثال اینها رنگی ندارد، به سود جمهوری اسلامی خواهد بود که توجه ناراضیان به رضا پهلوی معطوف شود۰ چه چیز برای دستگاه ولایت از این بهتر که “هوس” بخشی از ایرانیان ناراضی برای تغییر اوضاع با پیروی از روش های نافرمانی مدنی و کم هزینه ی مورد قبول رضا پهلوی فرو بنشیند۰

جمهوری اسلامی در این شرایط همچون کشتی گیری است که برای تضمین پیروزی و قهرمانی ش بخواهد حریف مسابقه را خودش انتخاب کند۰ آشکار است که اگر حریف جمهوری اسلامی رضا پهلوی باشد که به روش “مسابقه”ی کشتی بدون استفاده از زور پای بندی بی قید و شرط دارد، که از درایت سیاسی کافی برخوردار نیست و وابستگان رژیم می توانند بر او تأثیر بگذارند، به جای تلاش برای اتحاد و همبستگی ملی به اتحاد با مهره های رژیم و پاسداران چشم دوخته است، و نیروی اصلی مبارزه علیه دستگاه ولایت را منفورتر از خود رژیم می انگارد، شرایط مطلوب رژیم در این “مسابقه” فراهم خواهد بود۰