«مشاهده» و «مصاحبه»، دو ابزاری است که روزنامهنگاران برای سالهای سال است که بر آن متکی بوده و هستند، حتی زمانی که آنها اطلاعات قابلاعتمادی در دست دارند، باز می کوشند به جنبههایی از یک رویداد بپردازند که قابل مشاهده است و طرفهای درگیر، قادر و مایل به صحبت در مورد آن هستند.
مصاحبه-گفتگو احتمالا مفیدترین ابزار تولید محتواست، ضمن اینکه سختی و پیچیدگیهای اشکال دیگر روزنامهنگاری مثل روزنامهنگاری تحقیقی یا دیدهبان را ندارد. اطلاعات ارائه شده در مصاحبه، معمولا قابل اتکا و منبع قابل استناد است، با وجود این، مصاحبه خالی از اشکال و خطا نیست. اینکه مصاحبه شونده کیست؛ چه چیزی پرسیده میشود؛ تاثیر زمان و مکان بر پاسخها چه میتواند باشد و یا خطای مصاحبه شونده در مراجعه به حافظه و یا در پارهای موارد، عزم منبع برای گمراه کردن خبرنگار و مخاطب، مواردی است که میتواند اعتبار محتوای تولید شده را مخدوش سازد.
این چالشها در حالتی است که خبرنگار بیطرف، حرفهای و مستقل باشد. حال اگر خبرنگار خود در مصاحبه برخورد جانبدارانه داشته باشد، سوالها را هدفمند و برای رسیدن به پاسخهای از قبل تعیین شده طراحی کرده باشد و یا مصاحبه شوند را عامدانه نامناسب انتخاب کرده باشد، خطاها به طریق اولی افزایش مییابد و محتوای تولیدی میتواند دیساینفورمیشن و جعلی تلقی شود.
روشی که رسانههای حکومتی و دستگاه پروپاگاندا زیاد از آن بهره میجویند. برای نمونه، به این گزارش خبرگزاری «فارس» که روز ۱۶اسفند۱۴۰۱ با عنوان «ناگفتههایی از مسمومیت دانشآموزان از زبان نوجوانان/ در کانالهای تلگرامی برای مسموم کردن دانشآموزان آموزش میدهند» نگاه کنید.
در این گزارش، خبرگزاری فارس، ۴ کودک و دانشآموز را به خبرگزاری فارس فراخوانده و با آنها به گفتوگو نشسته است. خبرگزاری فارس سوالهای خود را منتشر نکرده، جز یک سوال که در آخر گزارش آمده، روشن نیست چه پرسیده، فقط روایت این ۴ کودک از چگونگی مسمومیت دختران در مدارس و تحلیل آنها از این رویداد را منتشر کرده است.
این ۴ کودک که همگی با پوشش چادر مشکی، بهعنوان شاهدان عینی به این میزگرد فراخوانده شدهاند، داستان را اینگونه روایت کردهاند:
- اولینبار که این قضیه را شنیدم بهمن ماه بود. چون برادرم در دانشگاه قم تحصیل میکند و گفت در یک سری مدارس، دانشآموزان مسموم شدند. اول فکر کردم مثل باقی شایعات است که بین مردم پراکنده میشود تا باعث تضعیف روحیه مردم شود. تا اینکه هفته پیش خبری را شنیدم که برای دانشآموزان قمی، این اتفاق افتاده است. اول از همه جنبههای مختلف قضیه را بررسی کردم. چون آدمی نیستم که ساده از کنار این موضوع رد شوم و ساده قبول کنم. در موردش تحقیق کردم و دیدم واقعا ماههای قبل این اتفاقات افتاده است. ولی تازگیها رسانهای شده است. همان علائم سرگیجه، سوزش گلو و یک کم بیحسی بود.
حضرت آقا میگویند امسال با تلاش خیلی زیادی داریم پیشرفت میکنیم و موتور علم ما هر لحظه سریعتر میشود. دشمن این را نمیخواهد یعنی میخواهد ما را از تحصیل و علممان دور کند و اینکه موثر در جامعه هستیم کمرنگ شود. یعنی زندگی را برای آدمها سخت کنند و بگویند هر اتفاقی که میافتد یک نشانه است تا حکومت سرنگون شود. از آنجایی که بچهها در کلاس ما میگفتند که بچهها میمیرند و باعث میشود تا آخر عمر فلج شوند، وقتی که شایعات را میشنیدم، اولین کاری که میکردم این بود برایشان روشنگری کنم که چرا این اتفاق افتاده است؟ سابقه منافقان در این کار چه بوده است؟
حتی رفتم تاریخچه این ماجرا را خواندم که سال ۱۳۸۲، عین این ماجرا افتاده است، یا در افغانستان هم عین این اتفاقات افتاده است. هدف دشمن این است که بگویند اینها به دختران اهمیت نمیدهند و ارزش زن برایشان مهم نیست و شما را از آزادی حقیقی دور نگه میدارند. در حالی که این موضوع اصلا درست نیست و آنها آن چیزی که خودشان میخواهند را به ما تلقین میکنند. به نظر من، نقش یک زن مجاهد، زن شیعه، زن مسلمان در این موارد این است که اول از همه سعی کند، تبیین کند. تبیین یک فریضه قطعی و فوری است که باید هر چه سریعتر انجام شود و کشور ما در رسانه خیلی عقب است. تازه داریم این عقب ماندگیها را جبران میکنیم اگر قرار باشد با همین سرعت علم و پیشرفت جلو برویم قطعا ایران در صدر کشورهای پیشرفته قرار میگیرد و حتی دشمن نمیتواند به آن نگاه چپ کند.
- امروز در مدرسه خودمان یکی از دانشآموزان، اسپری فلفل و الکل آورده بود. میخواست که با هم مخلوط کند و بگوید که مدرسه ما را هم زدند و میخواهند همه ما را بکشند. من و یکی از دانشآموزان متوجه شدیم و به مدیریت خبر دادیم که او را به آموزشوپرورش بردند. در یکی از گروههای تلگرامی به او گفته بودند که این کار را بکنید و اسپریهای مختلف را مخلوط کرده و در کلاسها پخش کنید تا فکر کنند که جمهوری اسلامی نمیخواهد دختران تحصیل کنند. به او گفته بودند که اگر این کار را بکنی، ۲۰۰ هزار تومان به تو میدهیم. من هم گفتم ما ۴ برابر این مبلغ را میدهیم، چرا میخواهی این کار را بکنی. جان دوستانت و همکلاسیهایت برایت آنقدر بیارزش است که میخواهی این کار را انجام دهی؟ گفت: این کشور ارزش ماندن ندارد.
- وقتی دانشآموزان، قضیه مسمومیت را در کلاس مطرح کردند، معلم هیچ نظری نداشت، از من نظر پرسیدند. گفتم از نظر من، این مسمومیتها یک نقشه است چون کشور را از پیشرفتش عقب بیندازند. ما کم بانوی مجاهد که نقش مهمی را در کشور ایفا کرده است، نداشتیم. دکتر و مهندس در زمینههای مختلف داشتیم.
- زنگ آخر بود. کل بچههای مدرسه در نمازخانه بودند چون جشن داشتیم و قرار بود نیم ساعت آخر کلاس داشته باشیم، که این اتفاق افتاد. بچهها جو میدادند که بو میآید و تب داریم که تب داشتند. البته بو میآمد و بویی شبیه تنماهی و بوی آمپول میآمد. یکی از بچههای کلاس بغلی هم حالش یک کم بد شد، اما صورتش را شستند و بهتر شد. آمبولانس نیامد و همه به خانه رفتیم. الان که گردن نظام انداختند و میگویند چون دخترها اعتراض کردند، میخواهند از دخترها انتقام بگیرند و دوست دارند که دخترها تحصیل نکنند. اما من میگویم حکومتی که دوست ندارد دخترهایش تحصیل کنند، چرا باید این همه مدرسه دخترانه بسازد، این همه معلم مدارس دخترانه استخدام کند و این همه برای تحصیل دختران خرج کند؟ طلبههایی که میگویید آمدهاند و مدارس را مسموم کردند، خودشان، همسر و خواهرهایشان، دخترهایشان تحصیل کرده هستند و اصلا چرا باید از قم شروع کنند؟ اگر میخواستند از دختران انتقام بگیرند، میتوانستند از یک منطقه دیگر شروع کنند.
- یک توییتی را چند ماه پیش دیده بودم که برای اینکه مدارس تعطیل شود، نفتالین بگیرید، با پا روی آن بزنید، یک هفته مدرسهتان تعطیل میشود. فکر میکنم این طرح را دادند و حالا در حال عملی کردن آن هستند. فکر میکنم شیطنت بچهها برای تعطیلی مدرسه نیست، بلکه اهداف بزرگتری پشت قضیه است.
- دیروز وقتی به مدرسه رفتم. در مدرسه و پنجرهها بسته بود و مدیر میگفت همه چیز امن است. چون دستیار معاون مدرسه هستم، کنار در سالن نشسته بودم. یک بویی آمد و بچهها به حیاط فرستاده شدند. برای من و بچهها مشکلی پیش نیامد. یکی از دانشآموزان خودش را به مریضی زد و میخواست این اتفاق را گردن یکی از دانشآموزان بیندازد. میگفت سرگیجه و حالت تهوع دارم. ولی بعد گفت میخواستم بگویم در مدرسه ما هم اتفاق افتاده است.
- یک چیزی که دشمنان ما میخواهند جا بیندازند، القای ناامیدی است. کشور ما در این چند وقت که اغتشاشات و مسمومیتها پیش آمده بود، توانست چندین ماهواره و موشک بسازد و پیشرفتهای مختلفی دست یابد، اما به این دستاوردها پرداخته نشد؛ رسانههای خارجی آنقدر علیه ایران القای ناامیدی کردند که رسانههای ما فقط قرصت کردند که شفافسازی کنند و بگویند داستان واقعی به این شکل بوده است.
این خبرگزاری در پایان، بحث را اینگونه جمعبندی کرده که فضای مجازی مسبب این ناامنیهاست و به نقل از یکی از این کودکان آورده:
«اگر بخواهیم نوجوانان و جوانان را در یک محیط امن قرار دهیم، اول از همه باید اینترنت و فضای مجازی مدیریت شود؛ اما طرح فضای مجازی به اجرا نرسید و امیدوارم این طرح ویرایش شده و ایراداتش برطرف شود و اجرا شود تا شاهد جریاناتی مانند جریانات اخیر نباشیم. اگر میخواهیم یک بستر درستی برای نوجوانان و جوانان ایجاد شود، اولویت باید روی فضای مجازی باشد و تا وقتی فضای مجازی مدیریت نشود، مشکلات حل نمیشود.»
به این گزارش از چند زاویه میتوان نگاه کرد:
۱- آیا مصاحبه شونده درست انتخاب شده است؟
شاهد عینی، همواره یکی از انتخابهای مناسب برای مصاحبه است، اما در این مورد خاص، بهجای انتخاب کودکان بهعنوان شاهدان عینی، این خبرگزاری میتوانست سراغ معلمان و مدیران مدارس برود. انتخاب ۴ کودک با پوشش چادر که اقلیتی در میان نسل امروز دانشآموزان کشور هستند، یعنی خبرگزاری برخوردی کاملا جانبدارانه، ناعادلانه و غیرمنصفانه در انتخاب مصاحبه شونده داشته و بهجای دادن تریبون بهطور عادلانه به همه طیفهای دانشآموزان، هدفمند مصاحبه شونده را دستچین کرده است. ولی چون هدف گمراه کردن مخاطبان و انتقال پیام دستگاههای امنیتی از زبان کودکان است، سراغ کودکان رفتهاند. کاری که از اساس غیرقانونی و غیر اخلاقی است.
روزنامهنگاران مجاز نیستند کودکان را در معرض خطر قرار دهند، حتی برای کشف حقیقت. اینکه ۴ کودک را با هویت واقعی مقابل دوربین قرار دهی و جانبدارانهترین تحلیل نهادهای امنیتی را از زبان آنها با هماهنگی قبلی یا شستشوی مغزی منتشر کنی، نه تنها کمکی به کشف حقیقت نمیکند؛ بلکه امنیت و آینده آنها را بهخطر میاندازد.
از سوی دیگر، کاری است که اعتبار ادعاها و اعتبار رسانه را زیر سوال میبرد.
۲- آیا پرسشها در راستای کشف حقیقت و کمک به جریان آزاد اطلاعرسانی پرسیده شده است؟
خبرگزاری فارس، پرسشهای مصاحبه کننده را منتشر نکرده، ولی پاسخها روشن است که این پرسشها برای رسیدن به پاسخی مشخص طرح شده است. مصاحبه با شاهدان عینی برای انتقال مشاهدات آنها بهعنوان کسانی که تجربه دست اول از یک رویداد دارند صورت میگیرد، ولی پاسخهای آنها بیش از آنکه توصیفی باشد، تحلیلی است و نشان میدهد که مصاحبه کننده در پی کشف حقیقت و انتقال مشاهدات مصاحبه شوندگان نیست، بلکه تلاش بر این است که پیام دستگاههای امنیتی از زبان این کودکان منتقل شود.
۳- مصاحبه کننده چگونه بر ذهنیت مخاطب تاثیر میگذارد؟
واکنش عمومی نسبت به یک واقعه معمولا نتیجه فریمبندی اطلاعات است. به همین دلیل، خبرنگار خبرگزاری فارس میکوشد این ذهنیت را در مخاطب ایجاد کند که:
-حمله شیمیایی به مدارس، از طریق دانشآموزان فریب خورده و با هدایت دشمن خارجی و عوامل نفوذی آنها صورت گرفته است.
-حمله شیمیایی به مدارس ادامه جنبش «زن، زندگی، آزادی» و نوعی اغتشاشآفرینی در کشور است.
-بدخواهان ایران از طریق فضای مجازی به دانشآموزان آموزش میدهند که چگونه با مسموم کردن فضای مدارس، مدارس را به تعطیلی بکشانند.
این خط خبری تکراری و نخ نما شده، نسخه ثابت دستگاههای امنیتی برای سرکوب جنبشهای آزادی و دموکراسی خواهانه است.
انتشار این گزارش درست یک روز پس از «جنایت» خواندن آن، توسط مقام رهبری، در واقع مقدمهچینی برای پخش اعترافات اجباری است که بهزودی در رسانههای حکومتی شاهد آن خواهیم بود. اعترافات دستگیرشدگانی که بهعنوان عوامل این جنایات معرفی خواهند شد.
بنابراین بهعنوان مخاطب، اگر نسبت به نحوه فریمبندی اطلاعات در رسانهها آگاه باشیم، کمتر دچار اشتباه شده و فریب دیساینفورمیشن و اطلاعات جعلی را نمیخوریم. چنانچه با تاکتیک و نحوه فریمبندی اطلاعات در رسانهها آگاهی نداریم، حداقل کاری که میتوان کرد، اعتماد نکردن به محتوای رسانههای حکومتی و چک کردن اطلاعات از منابع متعدد و معتبر است. داشتن تفکر انتقادی و داشتن تردید جدی نسبت به اصالت و درستی اطلاعات رسانههای غیر مستقل، راه مقابله با چنین رسانههایی است