سیاست و سرنوشت شهروندانمحمدباقر تاج الدین.

اگر جامعه را بنا بر قول جامعه شناسان شامل چهار نظام اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تصور کنیم ..
آن گاه می توان گفت که نظام سیاسی و در واقع سیاست هر جامعه ای بدون تردید بر روی سایر نظام های جامعه تأثیرگذار بوده و در نهایت بر روی سرنوشت و زندگی شهروندان اثرات مثبت و منفی برجای خواهد گذاشت.

بدون تردید  سیاست های عقلانی،  منطقی،  علمی و مطابق با نیازها و خواسته های شهروندان در جهان مدرن خواهد توانست سرنوشت و زندگی آنان را هرچه بیش تر بهبود ببخشد و به سمت رفاه و خوشبختی و زندگی با کیفیت سوق دهد.

گفتن ندارد که سیاست های غیر عقلانی، غیر علمی و مغایر با نیازها و خواسته های شهروندان و مغایر با منافع ملی سرنوشت آنان را نیز دچار سیه روزی و فلاکت خواهد نمود.

نگاهی به کارنامۀ کشورهایی که سیاست های عقلانی و علمی در پیش گرفته اند و در راستای منافع ملی و  شهروندان حرکت کرده اند به خوبی نشان می دهد که تا کجا رفاه و آرامش و زندگی با کیفیت برای شهروندان خویش به ارمغان آورده اند
و در مقابل کشورهایی که سیاست های غیر عقلانی، غیر علمی و مغایر با منافع ملی در پیش گرفته اند چه سرنوشت تلخ و دردناکی برای شهروندان رقم زده اند.

اگرچه ممکن است گفته شود که سرنوشت شهروندان فقط وابسته به سیاست های نظام سیاسی نبوده و برخی عوامل و شرایط دیگر از جمله عوامل فردی، خانوادگی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و حتی منطقه ای و بین المللی نیز  در این زمینه دخالت دارند..
اما واقعیت این است که دست کم بخش مهمی از سرنوشت و زندگی شهروندان هر جامعه ای به طور مستقیم و غیر مستقیم ناشی از سیاست هایی است که توسط نظام سیاسی اِعمال می شود.

برای مثال هنگامی که نظام سیاسی با در پیش گرفتن برنامه های کاملا نادرست و مخالف با نظر و خواست شهروندان بسیاری از فرصت های زندگی با کیفیت و همراه با رفاه را از آنان می ستاند
در چنین وضعیت اسف باری شهروندان چگونه خواهند توانست به  سرنوشتی مناسب با شأن و جایگاه انسانی خویش دست یابند.

یا در پیش گرفتن سیاست هایی که سبب می شود تمرکز قدرت و ثروت در دستان گروه هایی خاص و به ویژه گروه هایی که به کانون های قدرت و ثروت  نزدیک تر هستند  قرار بگیرد
آن گاه  چگونه می توان انتظار داشت که سرنوشت بسیاری از شهروندان جامعه  دچار  تیره روزی و فلاکت نشود؟

کشورهایی که دولت های آنان  “سیاست شادکامی شهروندان”  را در پیش گرفته اند همواره در پی  ارتقاء سطح زندگی شهروندان شان بوده و تمامی کوشش های خود را به کار گرفته اند تا تمامی شهروندان از بهترین و مناسب ترین سطح رفاهی، شادکامی، کیفیت زندگی، تأمین اجتماعی، آموزش های مطلوب، تفریح و فراغت، بهداشت و درمان مطلوب و تمامی فرصت های پیشرفت برخوردار شوند.

در مقابل،  کشورهایی که “سیاست تلخ کامی شهروندان” را در پیش گرفته اند و در واقع سیاست های آلوده به  انواع ایدئولوژی را در پیش گرفته اند آشکار است که سرنوشت شهروندان در تمامی ابعاد آن دچار تیره روزی،  تلخ کامی و تباهی شده است.

شوربختانه  این که اگر سرنوشت شهروندان به نوعی در اسارت سیاست های سراسر اشتباه، غیر عقلانی و غیر انسانی درآید ..
هزینه های چنین سیاست نادرستی را بیش از همه شهروندان آن جامعه باید بپردازند که البته گفتن ندارد که هزینه های بسیار تلخ و سنگینی نیز خواهد بود.

لذا شهروندان هر جامعه ای فقط و فقط با در پیش گرفته شدن سیاست های عقلانی، اخلاقی و انسانی و در یک کلام سیاست شادکامی خواهند توانست  به یک زندگی با کیفیت، شاد، توأم با رفاه، آرامش بخش، بدون  نگرانی و همراه با سرزندگی،  خوشی،  خوبی و ارزشمندی دست یابند و تنها از همین راه است که انسانیت واقعی انسان و شأن و جایگاه حقیقی او حفظ می شود و هر راه دیگری غیر از این در پیش گرفته شود تنها نتیجۀ تلخ آن سقوط انسانیت خواهد بود.

واقعیت بسیار تلخ و دردناک این است که سیاست هایی که اکنون در جامعۀ  ایران اتخاذ و اجرا می شود تا حد زیادی سیاست های غیر عقلانی، غیر علمی و مغایر با نیازها و خواست های واقعی اکثریت شهروندان این جامعه بوده و نتایج این سیاست ها  نیز بسیار ناگوار و ناخوشایند است که نه تنها هیچ دردی از دردهای موجود  را درمان نمی کند
بلکه هر روز بر دردهای مردم این سرزمین می افزاید و خدا داند که این دردِ کمی نیست!!!!!