این همه خبرهای تلخ و رعبآور، شایسته ما نبود…..
صالح نیکبخت، وکیل خانواده ژینا (مهسا) امینی
(چندی پیش) در آنسوی دنیا، یک روزنامه مترقی و خصوصی، دویستمین سال تولدش را جشن گرفت. بله 200 سال! آن هم در کجا؟ در انگلستان؛ کشوری که از نظر ما مهد ستم و استثمار و آزادی های پوشالی است.
در گاردین، 7 نسل روزنامه نگار، کار کرده اند و بازنشسته شده اند و بدون تهدید و تحقیر، به مرگ طبیعی یا لااقل حوادث غیرسیاسی، از دنیا رفتهاند.
معنی این حرف را کسانی بیشتر می دانند که به تاریخ مطبوعات خاورمیانه و ایران از قاجاریه تاکنون ، آگاهند و یا کسانی که در دو دهه اخیر در مطبوعات سیاسی و منتقد کشور فعالیت داشتهاند و روزنامه هایی با طول عمر «یک روز» را، به چشم خود دیده اند !
اگر بخواهیم برای مخاطبان عام ایرانی ، تصویر دقیقتری از طول عمر این روزنامه ارائه کنیم ، باید گفت که آغاز به کار گاردین در 5 می 1821 میلادی، مصادف با حکومت فتحعلی شاه ( دومین شاه قاجار) و 7 سال قبل از انعقاد قرار داد ترکمن چای بود .
اگر این روزنامه صرفا وقایع مهمی همچون تغییر حکومتها و یا مرگ شاهان و رهبران ایران را پوشش داده باشد ، باید اکنون در آرشیو کاغذی آن ، صفحاتی از خبر فوت فتحعلی شاه، محمدشاه، ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه، احمدشاه قاجار، رضاشاه و محمد رضا شاه پهلوی و نیز ورود و درگذشت آیت الله خمینی، وجود داشته باشد .
گاردین، کارش را به عنوان یک هفته نامه محلی در شهر منچستر شروع کرد. سپس روزنامه شد و به لندن انتقال یافت و در نهایت، دفاتری در سراسر اروپا تاسیس کرد و به شهرت جهانی رسید .
این نشریه از بدو تاسیس، موضع مستقل و شعار ساده و صریحی را انتخاب کرد و علیرغم فشارهای مالی که آنرا تا مرز ورشکستگی پیش برد، تا همین امروز، به آن عهد پایبند مانده است ؛
« کار ما نقد قدرتمندان ، و دیدن کسانی است که معمولا دیده نمی شوند »
گاردین به عنوان یک روزنامه پرسابقه که به درستی آن را «پدر بزرگ نشریات دنیا» می نامند، برای همه رسانه های جهان، بویژه روزنامههای ایران ، درس های آموختنی زیادی دارد ؛
مهمترین درسش، شاید همین نحوه مواجهه با رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی است که چگونه به جای رقیب پنداری وگریز و ستیز، توانست آنها را به خدمت گیرد و به بخشی از توان و اثربخشی خود ، تبدیل کند .
با این حال، اهمیت گاردین در اصول حرفه ای و درس هایی که به ما می دهد، نیست !
قهرمان این داستان، آن فضا و فرهنگ و ساختاری است که به اندازه دو قرن، یک رسانه منتقد و مستقل را در درون خود رشد می دهد و تحمل می کند .
شک ندارم که اگر گاردین به عنوان روزنامه «ناقد قدرت » از دویست سال پیش تا کنون ، در ایران منتشر شده بود ، ( و البته به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و همسویی با دشمن و تشویش اذهان عمومی و توهین به مقدسات و دیگر موارد مشابه ، متوقف نمی شد )، الان می توانست گنجینه ای از اخبار و تصاویر مهمترین و عبرت آموز ترین رویدادهای دو قرن اخیر کشور را ، پیش روی ما قرار دهد ، و کار تاریخ نویسان را آسان تر نماید .
اگر گاردین به عنوان همان روزنامه «صدای بیصدایان» می توانست در ایران منتشر شود ، شاید اصلا نیازی به انتشار ؛
روزنامه «اختر» و قتل احمد روحی،
انتشار«صور اسرافیل» و قتل جهانگیرخان ،انتشار «طوفان» و قتل فرخی یزدی ، انتشار «روح القدس» و قتل احمد تربتی ، انتشار «قرن بیستم» و قتل میرزاده عشقی، انتشار «دنیا» و قتل تقی ارانی ،انتشار «مرد امروز» و قتل محمد مسعود و نیز انتشار و قتل و بازداشت و بیکاری و فرار و مهاجرت و در به دری صدها روزنامه نگار ایرانی نبود .
غمگینم از اینکه شاهد برآمدن و پژمردن دهها نشریه و رسانه و نابودی هزاران شغل و زندگی بوده ام ، اما خوشحالم که لاقل از این جمع خستگان، حتی در جایی دورتر از اینجا، یکی هم ۲۰۰ ساله شد !
می دانم که گاردین، برخلاف روزنامه های کشور من، احتمالا این شانس و فرصت را خواهد داشت تا چندین سال بعد از ما نیز بماند ،
اما امیدوارم که آنچه در باره فرزندان و آیندگان ما مینویسد، شباهتی به اخبار و تصاویر دوران ما و پدرانمان نداشته باشد .
این همه خبرهای تلخ و رعب آور، شایسته ما نبود…..