خانه / مقالات / کارخانه لاستیک «دنا» چگونه به «فنا» رفت…؟!محسن خیمه‌دوز

کارخانه لاستیک «دنا» چگونه به «فنا» رفت…؟!محسن خیمه‌دوز

بهتره بگیم که؛ کارخانه لاستیک «دنا» چگونه به «مُلاخور» شد…؟!

در شرکت لاستیک دنا مدیر خرید خارجی قطعات برق و الکترونیک بودم و به مدت یک دهه واحد خرید خارجی را ساماندهی کردم و از یک محفل سه، چهار نفره به ساختاری بیست نفره و در زیر مجموعه‌های متفاوت سازمانش دادم.

این خدمات شامل: واحد دریافت سفارشات از کارخانه، واحد ‌دریافت پروفورما از تولیدکننده خارجی و ثبت سفارش برای فروشنده، واحد تخصیص ارز و گشایش اعتبار، واحد بیمهٔ داخلی و بین‌المللی، واحد قراردادهای پروژه‌ها، واحد حمل و نقل خارجی، واحد ترخیص ‌و گمرکات، واحد حمل داخلی و تحویل جنس به کارخانه.

در طول این مدت، هم کیفیت لاستیک‌های دنا بالا رفت، هم فروش آن به سودهای میلیاردی رسید.

سهام اصلی این شرکت متعلق به بریجستون ژاپن بود که سازمان صنایع ملی آن را خرید و نامش را به دنا (نام کوهی در شیراز) تغییر داد.

ناگهان در اوج سودآوری تصمیم گرفتند شرکت دنا را خصوصی‌سازی کنند. آن را به مزایده گذاشتند و نهایتا تشکیلاتی به نام «بنیاد فاطمیه قم» برنده شد.

بعدا مشخص شد که مزایده‌ای در کار نبوده و این بنیاد از طریق روابط، صاحب شرکت شده. برای فروش شرکت دنا صد میلیارد تومان قیمت گذاشته بودند…

بنیاد آن را به ده میلیارد تومان دریافت کرد. ده میلیارد را هم قسط‌بندی کردند ماهی یک میلیارد تومان پرداخت شود…

بعد از پرداخت قسط اول، مابقی اقساط بخشیده شد و صاحبان جدید شرکت همان قسط ‌اول را هم از نقدینگی شرکت پرداخت کردند. یعنی سازمان صنایع ملی شرکت دنا را به بنیاد فاطمیه قم هدیه کرد.

بنیاد فاطمیه قم هم سه کار کرد:

1⃣ ساختمان دفتر مرکزی دنا در انتهای خیابان جردن را تخریب و به یک برج تجاری تبدیل کرد. (این دفتر، معماری زیبایی داشت که می‌توانست تبدیل به موزه شود ولی تخریب شد. یکی از سکانس‌های فیلم «عروسی خوبان» ساخته محسن مخملباف در همین محل فیلمبرداری شد)

2⃣ لاستیک با کیفیت و سودآور دنا به لاستیک بی‌کیفیت و زیان‌ده تبدیل شد و شرکت دنا در بورس به لیست سیاه رفت…

3⃣ اخراج کارشناسان، مدیران و مهندسان در دستور کار قرار گرفت. که یکی از آن‌ها هم من بودم…

فردی هم که رئیس بنیاد فاطمیه قم بود، محمد یزدی بود. (رئیس سابق قوه قضائیه)

از مدیریت شرکت، شکایت کردم. قوه قضائیه دو سال من را دواند. بعد از دو سال، قاضی پرونده به من گفت: “حق با توست ولی من نمی‌توانم به نفع تو رأی صادر کنم. یا رضایت بده پرونده مختومه شود، یا مجبورم علیه تو رأی صادر کنم.”

علت را که پرسیدم گفت: کسی که تو علیه‌اش شکایت کردی (محمد یزدی)  رئیس قوه (دری نجف‌آبادی، رئیس وقت دیوان عدالت اداری) اگر به نفع تو رأی دهم بازنشستگی من خراب می‌شود.

من هم گفتم رضایت نمی‌دهم و تو هم هر کاری که می‌خواهی بکن. و فی‌البداهه این جمله به زبانم آمد و به او گفتم:

“تو صادق‌ترین بی‌شرف این مجموعه هستی.”

و دیگر نه او را دیدم، نه شرکت را، نه یزدی را.

قاضی بازنشسته شد…
شرکت دنا به فنا رفت…
یزدی هم مُرد…!
.

خاطرات هاشمی رفسنجانی از واگذاری لاستیک دنا و انحصار صادرات چوب‌های جنگل‌های شمال به آیت‌الله یزدی…

اعتراف هاشمی رفسنجانی به «مُلاخور» شدن کارخانه لاستیک “دنا” و جنگل‌های شمال توسط ملا یزدی…

از مقام رهبری اجازه‌اش را‎ ‎گرفته‌اند که برای خواهران ‏دانشکده علوم ‏قضایی می‌خواهیم بزنیم در قم.

چیز خوبی‎ ‎است که خواهران هم در آن فضا حضور داشته باشند، اگر ‏متهمی ‏از خواهران بود از او‎ ‎بازجویی کنند و از این حرف‌های این‌طوری…

خلاصه نظر آقا را گرفتند که این ‏دانشکده‎ ‎تأسیس شود.

آقا استقبال کردند و مجوز صدور دانشکده را دستورش را دادند.

مؤسسه این‎ ‎دانشکده بلافاصله ‏بعد ‏از گرفتن مجوز رفتند دنبال ساپورت‌های مالی‌اش…

نوشتند ‎جناب آقای نعمت‌زاده، محبت فرمایید در جهت حمایت از تأسیس این دانشکده، کارخانه‎ ‎لاستیک دنا را کارشناسی کنید جهت این دانشکده…

کارشناسی ‏رسمی ‏دادگستری را آوردند، چون آقایانی که این مؤسسه را تأسیس کرده بودند در دستگاه قضایی هم بودند، آن‎ ‎کارشناسان رسمی ‏دادگستری هم می‌ترسیدند که قیمتی تعیین کنند که به اینها بر بخورد، حتماً باید قیمتی ‏می‌گفتد که خوش به حال اینها ‏بشود، زدند ۱۲۶میلیارد. در صورتی که‎ ‎ما معتقدیم ۶۰۰میلیارد هم بالاتر بود…

تازه ۱۲۶میلیارد که ویلاهایش ‏در شمال را نزده‌اند، اصلا در آمار نیاورده‌اند…!!

زمین‌های شیرازش را در ‏آمار نیاورده‌اند…!!

پول‎ ‎نقد موجود در ‏حسابش را هم در آمار نیاورده‌اند…!!

این‌طوری به ۱۲۶میلیارد واگذاری کردند…!!

آن آقا نامه نوشتند که آقای نعمت‌زاده:

محبت کنید تخفیف منظور فرمایید…

آقای‎ ‎نعمت‌زاده هم نوشتند ۵۰‏درصد ‏تخفیف…‎

دوباره نوشتند که محبت کنید تخفیف دیگری ‏منظور ‏بفرمایید…

خلاصه پنج بار نامه‌نگار‎ی ‎انجام شده،
معدن ۱۲۶میلیاردی به ۱۰میلیارد واگذار شد…

بعد از ‏آن دوباره ‏نوشتند‎ ‎که ما حالا امکان پرداخت این پول را نداریم، ترتیباتی فراهم نمایید تا امکان پرداخت‎ ‎این پول ‏برای ما فراهم ‏شود…

نوشتند که ۸۰ درصدش را اقساط بلندمدت و ۲۰ درصد، یعنی ۲میلیاردش را هم نقدی ‏پرداخت کنید…

گفتند؛ ما ‏آن ۲میلیارد را هم نداریم نقدی بدهیم، ما بررسی کرده‌ایم که اموال کارخانه لاستیک دنا ‏به این مقدار می‌رسد، از ‏شما مهلت‎ ‎می‌خواهیم که اینها را بفروشیم تا بتوانیم این پول را بدهیم…

گفتند که؛ باشد،‎ ‎سفته‌ای ارائه بدهید به مدت ۹ ماه و ما این را نقد از شما می‌یپذیریم…

گفتند؛ آقا‎ ‎پول هم نداریم که سفته بخریم…!

نوشت که؛ آقای محمدتقی بانکی، ‏مدیرعامل سازمان صنایع‎ ‎ملی ایران، ۲۳میلیون تومان از صندوق سازمان ‏صنایع ملی ایران برداشت کنید و سفته‎ ‌‏بخرید، بروید آیت‌الله فلانی و فلانی امضا کنند و کارخانه را تحویل‌شان ‏بدهید…

و‎ ‎بعد از چند وقت دیدیم که کارخانه ‏هم در بورس فروخته شد…

این بود که عرض کردم لاستیک دنا، مال ‏آقای یزدی ‏بود…

آقای محمد یزدی رئیس قوه‌‎ ‎قضاییه در زمان ریاستش و آقای محمدعلی شرعی نماینده ‏خبرگان استان قم.‏

‏… مجدداً آقای یزدی برمی‌دارد می‌نویسد که؛ جناب آقای فروزش، حمید ما بیکار است، ترتیبی اتخاذ فرمایید که ‏از ‏جنگل‌های شمال جهت صادرات چوب بهره‌مند گردد…

آقای ‎حمید یزدی، پسر آقای یزدی، مدیرکل حوزه ‏ریاست قوه ‏قضاییه بود در آن مقطع و‎ ‎متأسفانه جنگل‌های شمال را این‌طوری به تاراج بردند و رفتند…

.

.