..
هر چند آمارهای دولتی-رسمی ملاک باشد حدود 60% مردم واجد شرایط پای صندوق ها نیامده اند.هم چنین حدود 80% تهرانی ها نیز. چنان چه آرای باطله هم در نظر گرفته شود، وضعیت برای حکومت-دولت شوم تر می نماید.
با این حساب حکومت بر پایه کدام بنیادها می تواند هم چنان دوام داشته باشد؟!
آیا با این همه توانایی استمرار دارد؟!
آری و حتما…
به عبارت بهتر حتی چنان چه 5% هم در انتخابات شرکت می کردند، باز هم حکومت- دولت پابرجا می ماند.
سهل است که کمترین تغییری در استراتژی سیاست خارجی، فرهنگی، اقتصادی و در یک کلام استراتژی ملی- حکومتی آن حاصل نمی شد.
ولی چرا؟!
تا جایی که به تاریخ تحولات معاصر(مشروطه تا کنون) ایران بر می گردد، بنیاد تغییرات از جمله متاثر از سیاست بین الملل، یا به گمان ما جغرافی خوان ها، افزون بر فضای درون کشوری، بر گرفته(از جمله) از فضاهای منطقه ای و جهانی هم هست.
شاهد مثال سرانجام جنبش فاخر ملی شدن نفت بود. به کجا رسید؟!
مگر نه این که طی یکی- دو روز با کودتای واشنگتن- لندن، پایان یافت؟
مگر مسیر انقلاب اسلامی پس از جا افتادن دکترین فضای جیمی کارتر در ایران و ۲۶ کشور دیگر هموار نشد؟
و پیش ترها؛ مگر پشتیبانی پادشاهی متحده بریتانیا نبود که هیمه جنبش ترقی خواهانه مشروطه را روشن و بلکه شعله ور نگاه داشت؟
بدیهی است که در باره تاثیر فضاهای پیرامونی و سیاست بین الملل، بر تحولات ملت ها، انقلاب ها، جنبش ها، کودتاها و… توان یک میلیون نمونه به میان کشید.
می خواهم بگویم برای عملیاتی شدن خواست مترقیانه کنونی ملت، برای انجام تغییرات و خروج از دوره واماندگی و ایستایی، تغییر شرایط فضای بین المللی و منطقه ای هم گریز ناپذیر است. نه؟!