اصولگرایان در انتخابات اخیر در شرایطی شکست خوردند که اکثر مردم در انتخابات شرکت نکردند و اگر مشارکت مردم بیشتر میشد اختلاف آراء دکتر پزشکیان خیلی بیشتر میگردید. در اختیار داشتن دولت مستقر، تریبون صدا و سیما، نهادهای سیاسی، مذهبی، مالی و حتی نظامی و یکدستی نظارت و اجرای انتخابات هم مانع شکست اصولگرایان از اصلاحطلبان پاپتی و بیتریبون نشد. رسانههای بیگانه مثل بیبیسی و اینترنشنال و براندازان و مخالفان نظام نه تنها کمکی به اصلاحطلبان نکردند، بلکه یکصدا بر طبل تحریم میکوبیدند و رایدهندگان را خائن میخواندند.
سوال این است: چرا هرگاه انتخابات رقابتی میشود اصولگرایان شکست میخورند؟ چرا مردم اصولگرایان را دوست ندارند؟ آسیبشناسی پاسخ به این سوال تلخ در سرنوشت اصولگرایان و نظام مهم است. اصولگرایان نباید تقصیر شکست خود را به عوامل بیگانه و حتی خیانت یاران خود نسبت دهند یا مردم را مقصر بخوانند و یا شورای نگهبان را بخاطر تایید صلاحیت امثال خاتمی، روحانی و پزشکیان سرزنش کنند.
▫️پیروزی اصلاحطلبان در انتخاباتهای رقابتی نتیجه نبوغ و استعداد و یا برنامهریزی و سازمانیافتگی رهبران اصلاحات نیست. حتی اگر یک چوب خشک بجای آقای اصلاحطلب باشد، آرائی که از ترس اصولگرایان به صندوق ریخته میشود را جذب میکند. اصولگرایان شکست میخورند چون بدون توجه به مطالبات مردم به میدان سیاست قدم میگذارند و شکست آنها طبیعی است.
▫️اصولگرایان شکست میخورند چون حاضر نیستند خودشان را تغییر بدهند و افکار و اهداف خود را بهروز کنند و با مطالبات مردم همراه شوند. آنها بجای آنکه خود را تغییر دهند، در تلاشند که با بمباران تبلیغاتی، مردم را تغییر دهند. آنها میخواهند با افکار دهه شصت در دهه ۱۴۰۰ محبوب باشند.
در همه دنیا وقتی حزبی در انتخابات شکست میخورد، رهبران حزب بجای فرار از مسئولیت، به فکر چاره میافتند و با بررسی مطالبات مردم، برنامه و شعاری در پیش میگیرند تا حزب خود را به خواستههای مردم نزدیکتر کنند تا در انتخابات دور بعدی پیروز شوند. سپس حزب شکستخورده رقیب بهجای آنکه مردم یا بیگانگان را مقصر بخواند، با بررسی مطالبات مردم، به دنبال تدوین برنامه و شعاری میگردد که بار دیگر به قدرت برگردد. بدین ترتیب در این کشورها چون احزاب سیاسی برای نزدیک شدن به خواستههای مردم رقابت میکنند، نیاز به انقلاب و براندازی نیست. در نتیجه ثبات سیاسی، زمینه رشد اقتصادی و فرهنگی فراهم میشود.
▫️اما اصولگرایان ایران اصولاً نیاز نمیبینند که خود را تغییر دهند چون هیچوقت واقعاً شکست نمیخورند و از قدرت دور نمیمانند تا فرصت تجدید نظر بیابند. آنها همواره نهادهای غیرانتخابی سیاسی و اقتصادی را در کنترل دارند، نهادهایی که هر کدام یک دولتند. بنیاد مستضعفان، قرارگاه خاتم، آستان قدس رضوی، ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد برکت، بنیاد علوی، صداوسیما، نهادهای نظامی و مذهبی، شورای نگهبان، مجلس خبرگان و … راستی با کنترل دائمی این همه ارکان قدرت، چرا باید اصولگرایان به دنبال تغییر خود و توجه به مطالبات مردم باشند؟ با توجه به این بنبست ساختاری است که استدلال منادیان تحریم انتخابات میچربد. آنها میگویند اصولگرایان حتی در صورت شکست در انتخابات، قدرت از پای درآوردن دولت انتخابی امثال پزشکیان را دارند و شما اصلاحطلبان در این دور باطل ساختاری، آب در هاون میکوبید. پاسخ اصلاحطلبان این است که از این ستون تا آن ستون فرج است و امید تنها بضاعت ماست که آن را به بازار مکاره سیاست آوردهایم.
اصلاحطلبان و اصولگرایان دو جریان فکری ریشهدارند که همانند جمهوریخواهان و دموکراتهای آمریکا، به منزله دو بال پرواز نظام سیاسی نقش مهمی دارند. اما در این ساختار، هر دو بال نیاز به تعمیر اساسی دارند. اصلاحطلبان از خود استقلال ندارند و سرنوشت آنها به نظارت استصوابی شورای نگهبان و تصمیم اصولگرایان بستگی دارد و طبیعی است که در دنیای سیاست هیچ چیز مجانی و محض رضای خدا نیست. منتقدان حق دارند اصلاحطلبان را جعلی و در خدمت نهادهای انتصابی اصولگرا بدانند.
تا زمانی که اصولگرایان نیاز به تغییر در خود نمیبینند و انتظار دارند مردم تغییر کنند نه خودشان، یک بال جمهوری اسلامی تنبل و تنومند است و به بال ضعیف و بیمایه اصلاحات موقتی نباید دل خوش داشت. تنها راه خروج از این بنبست، اصلاحات ساختار سیاسی و شفافیت مالی است. تا زمانی که اصولگرایان خود را بالاتر از مردم تصور میکنند و مردم را به خودی و غیرخودی، و محرم و نامحرم تقسیم میکنند، نباید انتظار آشتی با مردم را داشته باشند. تا زمانی که تنها راه پیروزی اصولگرایان کاهش مشارکت به زیر چهل درصد است، مطالبات اکثریت مردم محلی از اعراب ندارد.