.
1⃣ در سال ۱۳۶۵ مرحوم بازرگان در مقالهای با عنوان «اسلام در خدمت مارکس» (که در جلد سیام مجموعه آثارشان این مقاله موجود است) به نکات مهمی اشاره کردند از جمله گردش به چپ انقلاب اسلامی از خط مستقیم “نهشرقی، نهغربی”؛ مخصوصاً بعد از تسخیر سفارت آمریکا که از آن تعبیر به انقلاب دوم شده بود.
2⃣ در پاورقی مقاله مرحوم بازرگان خاطرهای از ملاقاتشان با کیانوری را نقل میکنند:
در پایان ملاقات با آقای دکتر کیانوری بهطور خصوصی گفتم: خودمانیم! شما که کمترین رابطه با اسلام و ملیت و با ما نداشتید چهطور حالا طرفدار دو آتشه انقلاب شدهاید! کیانوری جواب داد: مگر طرفداری پرولتر بینالملل و رنجبران جهان و دشمنی با استعمار و امپریالیسم از اصول اولیه مرام کمونیسم نیست؟ ما که تعصب در کلمات نداریم؛ وقتی ایشان اصطلاحات مسلمانی آنها را به کار برده و میگوید: انقلاب اسلامی ایران مدافع مستضعفین جهان و دشمن سرکوبکننده مستکبرین استعمارگر است، چرا ما تاییدکننده و همکاریکننده نباشیم؟ و اضافه کرد این بدان معنی نیست که بعد از حصول به مقصود راهمان جدا نخواهد شد.
.
3⃣ بعد از “انقلاب دوم” بود که شعارهایی با مفاهیم کمونیسم و ضد امپریالیسم البته با استخدام کلمات اسلامی و تعابیر فرا قرآنی سر داده شد. مثلا شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» یا «جنگجنگ تا رفع فتنه از عالم» قرائتی جنگطلب از اسلام عرضه شد در حالی که اسلام محمدی به نوعی مکتب قرارداد را در شبه جزیره عربستان اجرا کرد و جنگهای طولانی قبائل عرب را پایان داد؛ با توجه به سیره پیامبر روشن میشود که اصل، ایجاد قرارداد اجتماعی بوده نه جنگ.
4⃣ استفاده از تعبیر «شیطان بزرگ» برای آمریکا نشاندهنده این است که شعار «کفرستیزی» صرفاً جبهه غربی کفر را نشانه گرفته و با شوروی در گذشته و با چین و روسیه در حال حاضر مشکل خاصی ندارد بلکه همکاری در جنگ علیه اوکراین یا سکوت در ظلم به اویغورها خدشهای به شعار کفرستیزی وارد نمیکند.
5⃣ مرحوم بازرگان در مقاله مذکور متذکر شدند که «لنین و جانشینان او این اندازه داغ نبودند و تا این حد جلو نمیرفتند… اسلام فقاهتی کاسه داغتر از آش مارکس شده بود.» البته غالب فقها با حرکتهای انقلابی و خشن موافق نبودند اما قائلین به قرائت انقلابی از اسلام، تندتر از کمونیستها عمل میکنند.
6⃣ آقای خدیو در نوشتاری با عنوان «مائوئیزم اسلامی» به خوبی شعارهای مائویی جلیلی را تبیین کردند. در شعارهای این دو مشابهت وجود دارد؛ هر دو از جهش میگویند و سلولهای این جهش در هر دو برنامه روستاها هستند. از همه مهمتر چشمانداز برنامههای هر دو خودکفایی است؛ شعاری بسیار زیبا و جذاب اما مهلک و نابودکننده!
7⃣ چرا خودکفایی در تولید محصولات کشاورزی و دامی نوعی خودکشی است؟ خودکفایی فشار زیادی به منابع طبیعی مثل آب و خاک وارد میکند و هزینه بالاتری نسبت به واردات دارد. وقتی منابع آبی کافی نداریم تولید بیشتر محصولات کشاورزی منجر به نابودی سرزمین و بهخطر افتادن امنیت غذایی میشود در نتیجه خودکفایی نوعی خودکشی یا به تعبیر آقای لشکربلوکی مادرکُشی است:
در سالهای گذشته، ۷۴ میلیارد مترمکعب بیش از ظرفیت از سفرههای آب زیرزمینی برداشت شده و این روند در ۱۰ سال آینده ادامه خواهد یافت. به بهانه خودکفایی در کشاورزی، در ۱۰ سال آینده امنیت غذایی را از دست خواهیم داد. چون امنیت غذایی، ارتباط مستقیم با ذخایر آب شیرین دارد.
8⃣ البته در دولت سیزدهم متوجه شدند که امنیت غذایی مهمتر از خودکفایی در تولید محصولات کشاورزی است و باید مصرف آب کاهش یابد اما شعارها و برنامههای جلیلی باعث نگرانی فعالان محیط زیست مثل آقای درویش شده است
اما نگرانی بیشتر آنکه نکند با چنین تفکری شتاب فروپاشی ایران را سرعت ببخشند در حالیکه فکر میکنند دارند به سرزمین مادری و خانه پدری خود خدمت میکنند؟
.
9⃣ برنامه غلط گنجشککُشی (https://t.me/demogorazee/8093) مائو در سه سال طبق بعضی آمارها منجر به مرگ چهلمیلیون انسان شد؛ چیزی که موجب نگرانی شده این است که در بخشهای غیردولتی مثل ستاد اجرایی فرمان امام یا آستان قدس رضوی و… برنامههای تولید گسترده محصولات کشاورزی به منظور صادرات یا خودکفایی خارج از کنترل دولت و بدون توجه به سند امنیت غذایی اجرا شود و به محیط زیست آسیبهای جبرانناپذیری وارد کند.
? تلخترین قسمت ماجرا این است که حوزههای علمیه و علما، مشغول تبلیغات و تایید برنامههای غیرکارشناسی و مائوئی بودند؛ گویی که اسلام به خدمت مائو درآمده بود…!