.
بهعنوان یک شهروند ایرانی که ۴۵ سال در سایهی اضطراب و پیامدهای جنگ مستقیم و غیرمستقیم در این سرزمین زندگی میکنم، میخواهم بدانم:
1⃣ چند نسل از ایرانیان باید در اضطراب جنگ و منازعه، زندگی کنند…؟!
2⃣ چرا وضعیت جنگی در این سرزمین، تمام نمیشود…؟!
3⃣ چرا سرنوشت این سرزمین و مردمانش با جنگ در سرزمینهای دیگر، گره زده شده است…؟!
4⃣ چرا مردم ایران مانند دیگر کشورهای مسلمان، بدون اضطراب جنگ و تنشهای سیاسی و اقتصادی ایدئولوژیک؛ زندگی نمیکنند…؟!
5⃣ چرا ما در این سرزمین همواره در برههای خاص قرار داریم؟! چرا این برهههای خاص، تمامی ندارد…؟!
6⃣ چرا اهتمام و انرژی مدیران و متولیان نظام در مسیر حل مشکلات و تأمین نیازهای اولیهی زیست فردی و اجتماعی مردم در داخل کشور، متمرکز نیست…؟!
7⃣ این سرزمین که هنوز از پیامدهای طولانیترین جنگ معاصر با همسایه غربی خود، رنج میبرد و نتوانسته زخمها و ویرانیهای انسانی، اقتصادی و اجتماعی خود ناشی از آن جنگ را ترمیم و بازسازی نماید؛ چرا باید در شرایط روانی و اقتصادی مشابه آن دوران بسر برد…؟!
8⃣ چه زمانی قرار است ما ایرانیان و فرزندانمان در آسایش و عزت و احترام و رفاه، یک زندگی معمولی داشته باشیم…؟!
9⃣ چه زمانی مانند بسیاری از کشورها در مسیر توسعه گام خواهیم گذاشت و برای ارتباطات شاد و سودآور و بدون منازعه در حوزههای هنر، ورزش، علوم، اخلاق؛ برنامهریزی خواهیم نمود…؟!
? آیا اینها انتظارات و مطالبات زیادی برای یک زندگی معمولی در این سرزمین است…؟!